بخشی از مقاله
چکیده
محتواي دروس علوم انسانی همچون سایر علوم باید بهگونهاي طراحی شوند که بتوانند از یک سو گزارههاي منطقی و دقیق تولید کنند و از سوي دیگر متناسب با بستر فکر- و فرهنگی جامعه باشند. با این تعبیر علم نمیتواند بدون اقناع و توجیه عقلانی جامعه علمی متکی به اصول انتزاعی، غیرواقعی و یا شخصی باشد. این مقاله به دنبال پاسخگویی به این پرسش است که امکان وجود عینیت علمی1 بعنوان یکی از مهمترین شاخصهاي علم در حوزه علوم انسانی در محتواي دروس این رشته از منظر دستگاه- هاي معرفتی مختلف اعم از پوزیتویسم، هرمنوتیک و عقلانیت انتقادي چه جایگاهی دارد؟
مقاله حاضر با توسل به شواهد نظري به نقد سنت پوزیتیوستی که معتقد به عدم وجود علم انسانی بومی است میپردازد؛ زیرا پدیده انسان همچون شئی در بیرون از محقق قرار نمیگیرد و برخلاف علوم تجربی که الگویی جهانشمول در دنیا دارند لازم است علوم انسانی برپایه اصول بومی و اجتماعی مطالعه شوند. در مقابل این رویکرد هرمنوتیک قرار دارد که به دستهبندي علوم از حیث اهداف و ابزار میپردازد. از آنجا که علم در خدمت انسان است و نه برعکس؛ لذا محتواي دروس در رشتههاي علوم انسانی با توجه به نیازهاي بومی صورتبندي میشوند و در این راستا ارزشهاي فکري-فرهنگی سهم بهسزایی دارند.
پیشنهاد کاربردي مقاله توجه به مقوله عینیت، عقلانیت و مدیریت دانش بومی در تدوین محتواي دروس علوم انسانی است؛ زیرا بدون این اصل نمیتوان در تدوین دروس علوم انسانی الگوي خاص بومی با حفظ اعتقادات دینی داشت و در عین حال دانش تولید شده در این حوزه قادر به پاسخگویی در برابر انتقادات جامعه علمی باشد.
مقدمه و طرح مسأله
مهمترین هدف آموزش انتقال مبانی و موضوعات درسی است در این راستا شیوههاي متنوعی وجود دارد که لزوما همه آنها علمی و کاربردي قلمداد نمی شود. از آنجا که آموزش همواره از طریق افراد منتقل میشود و از مفاهیم اغلب تعابیر متفاوتی ارائه میشود لذا وجود یک عنصر هماهنگ کننده که به مدیریت منابع درسی درحوزه آموزش بپردازد ضروري به نظر میرسد.
در واقع همان طور که دستیابی به توسه پایدار در هر برنامه اي نیازمند وجود یک بخش مدیرتی منسجم و همگون است که به شکل ساختمندي وضعیت موجود را جهت رسیدن به موقعیت مطلوب تغییر دهد. بخش آموزشی به عنوان اساس و پایه اصلی سایر بخش ها نیازمند وجود چنین واحدي در درون خود است. بر اساس دیدگاههاي سنتی مدیریت دانش و برنامهریزي آموزشی بیشتر وجهی اقتصادي و فیزیکی داشت؛ اما در عصر حاضر براي توسعه، مدیران به امر آموزش سامان- مند توجه میکنند - رحمانپور، 1382، . - 79
در مقاله حاضر به منظور بررسی اهمیت طراحی دروس علوم انسانی به شکل بومی و حفظ اعتقادات دینی به سه مقوله کلیدي اعم از »عینیت علمی«،»عقلانیت« و »مدیریت دانش بومی« پرداخته شده است. بومی کردن علم فرایندي است که در کشورهاي مختلف دنیا در حوزه علوم انسانی بر حسب ضرورتها و اولویتهاي اجتماعی و فرهنگی سالها پیش صورت گرفته است.
در این کشورها طراحی محتواي دروس مبتنی بر یک هستیشناسی و معرفتشناسی فلسفی شکل گرفت و بعدها به منظور مدیریت صحیح دانش این الگوها به شکلی روشمند طراحی و تدوین شد. در کشورهاي اسلامی پس از تبعیت بی چون و چرا از بنیادهاي نظري و معرفت شناختی غرب مدتی است که بحث از تدوین الگوهاي خاص و متناسب با نظام اعتقادي و ارزشی و نیاز جامعه اسلامی در حوزه علوم انسانی مطرح شده است.
یکی از مصادیق آن بحث از دانشگاه اسلامی یا اسلامی کردن دانشگاه است که به شکل عمده تلاش دارد با ایجاد تحول اساسی در فرم یا ساختار علمی کشور تغییراتی در محتواي دروس ایجاد کند. بزرگترین متفکران غرب میگویند: »علوم انسانی در هر کشوري زائیده تفکرات بومی آنجا است.« در واقع علوم انسانی آمریکا نمی تواند اروپا را اداره کند چون زائیده دگرگونیهاي اجتماعی خودشان است و زمانی میتواند با فرهنگ خود نسبت برقرار کند که زبان حقوقی و اجتماعی واحدي در جامعه برقرار کند تا بتواند با تحولات و باورها و ارزشهاي اجتماعی خود همساز باشد و همچنین علوم انسانی و رشتههاي زیر مجموعه آن رابطه مستقیم ي با روحیات و بعد روحی انسان که پیچیدگیهاي خاصی دارد دارد. بنابراین، باید توجه خاصی به این علوم داشت.
چنانچه »عینیت« را به عنوان یکی از مهمترین مشخصههاي تحقیق علمی قرار دهیم بنا به جهتگیري رویکردهاي مختلف علم، تعاریف مختلفی از عینیت علمی ارائه شده است؛ لذا بررسی امکان وجود عینیت در علوم انسانی که اعتقاد دینی در آن برحسب ساختار فرهنگی و اجتماعی ضرورت پیدا میکند. از سوي دیگر اهمیت علوم انسانی با اذعان به اینکه این علوم نقش کلیدي در توسعه پایدار کشور دارند، تدوین رئوس مناسب براي این رشته مستلزم توجه به جنبههاي نظري و عملی با حفظ اعتبار عینی است.