بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش در پی آن است تا بهتحلیلمبانیِبنیادین و محورهای اصلیِ گفتمان »صلح عادلانه« بپردازد. صلح عادلانه، گفتمان ضروری است که در بستر و ظرف »عدالت« محقق میشود و صلحی مبتنی بر عدالت است. از اینجا، ضرورت و اهمیت این گفتمان رو شن می شود. هدف این طرح، شنا سایی و تبیین مبانی و محورهای مهم گفتمان صلح عادلانهاست که در دو اصلِمحوریِعقلانیتْ«» و گفتمان »حقوق بشر« سامان یافتهو نقش محوریِ این مفاهیم کلیدی را در تحقق صلح عادلانه تبیین میکند.

عقلانیت، بهمثابهی ف صل ممیّز ان سان از حیوان، ضمن اینکه مبنا و منطق گفتوگوی بینتمدنی و بینالادیانیِ جامعهی بشری است، مبنایبنیادینِ حقوق بشر و گفتمان صلح نیز، بهشمار میرود. صلح عادلانه و پایدار وقتی بوجود میآید که عقلانیت و حقوق بشر و مفاهیم عام و جهانشمولِ آن، در گفتوگوهای بینفرهنگی و بینالادیانی مبنا و محور با شند. این مفاهیم عام و جهان شمول که مورد پذیرش تمام ابنای بشر فارغ از هر دین، مذهب، مکتب و نژاد است، عبارتند از: عقل، اختیار، آزادی، برابری و کرامت. طرح صلح عادلانه و پایدار زمانی بهسامان میرسد که عقلانیت و حقوق بشر، و بالتبع گفتمان صلح، مورد بازخوانی و بازتعریف قرار گیرند.

از تأمل در مفاهیم و گونههای مختلف عقلانیت، ان سان بهاین نتیجه میر سد که عقلانیت مدرن-بهاذعان فیلسوفان معاصر غربی-، بهانحراف، گمراهی و بیماری دچار شده استپس. این عقلانیت شایستگیِ مبنابودنِ حقوق ب شر و صلح عادلانه و قدرت حلوف صل دیگر م سائل جهانی را از د ست داده ا ست. گفتمان حقوق ب شر نیز، چون مبتنی بر پارادایم سکولاریسم و جهانبینیِ لیبرال است، نیاز بهبازخوانی مجدد دارد. بدینترتیبتنها عقلانیتِ متعالی-که م شتمل بر عقلانیت وحیانی ا ستو- حقوق ب شرِ مبتنی بر آن، میتواند زمینه ساز صلح عادلانه در جهان باشد. روش تحقیق، توصیفی-تحلیلی است و مقاله بهشیوهی کتابخانهی تدوین شده است.

درآمد

عقلانیت، حقوق بشر و صلح عادلانه، از مفاهیم اساسی و بنیادین جهان متجدد است. در این مقاله، عقلانیت و حقوق بشر بهعنوان مبنا و محور گفتمان صلح عادلانه موردبحث قرار گرفته است. بدینسان، پرسش اصلی این پژوهش را میتوان بدینگونه طرح کرد که: نقش و جایگاه عقلانیت و حقوق بشر در تحقق گفتمان صلح عادلانه چیست؟

پرسشهایفرعیِ دیگری نیز حول این پرسش طرح میشود که این مقاله بههدف پاسخگویی بهآنها تدوین شده ا ست. البته محور همهی آنها گفتمان صلح ا ست؛ زیرا امروزه صلح و زی ست م سالمتآمیز و عقلانی، احترام بهحقوق وکرامت انسانی و جهانِ عاری از جنگ، ناامنی، تکفیر، افراطگرایی و تروریسم، خواستهیمنطقیِهر انسانِ خردمند و آزاداندیش ا ست. از اینرو، د ستیابی به صلح عادلانه و پایدار م شروط بهزی ست عقلانی و پایبندی به ارزشهای ان سانی واخلاقیِ جهانشمولِ حقوق بشر است.

ارزشهای که در اعلامیه جهانی حقوق ب شر و مثاقین2 بهو ضوح مورد تأکید قرار گرفته و التزام بهمواد و مفاد آن از دولتها، ملتها و گروههای مختلف سیاسی-اجتماعی خواسته شده است. پیشینهی صلح عادلانه بهدوره بعد از دهه 1940م همزمان با تدوین منشور ملل متحد، میرسد. دولتویژهها،بهدُوَلْ غربی زمانی بهطرح صلح عادلانه ر سیدند که در فا صلهی کمتر از چهار دهه، دو جنگ جهانیِ وحشتناک و فاجعهباری را تجربه کردند. از اینجا بود که آنها به فکر ایدهی صلح عادلانه رسیدند.

طرح صلح در ظرف و ب ستر عدالت که »گفتمان صلح عادلانه« را می سازد، تنها در مفهوم » صلح ایجابی-« صلح مثبت-امکانپذیر است. لذا برای تحقق صلح عادلانه باید بر صلح ایجابی پای فشرد تا با تقویت و پرورش آن، بنیادهای صلح واقعی و عدالتمحور مستحکم شود و ریشههای خشونتِساختاریِ حاکم بر جامعهی بشری بخشکد. بنابراین ایدهی صلح، برآیند رو شن مقابله با سر شتِ جنگطلبی در ب شر ا ست؛ زیرا جنگ افروزیِ ب شر وی را ناگریز از طرح انگارهی »صلح« نموده است تا از این رهگذر، پادزهریمقابلد این سَمّ مُهلِکْ بیافریند - ساعد، - 41 :1390، و با این پادزهر، ریشههای جنگطلبی و شرارتْ که ناشی از خوی حیوانی انسان است را از بین ببرد.

از آنجائیکه حقوق بشر بهعنوانمفهومِ جهانشمولِ قرن بیستمی، از پرکاربردترین مفاهیم در محافل فرهنگی و اجتماعی-سیاسی جهان ا ست، میتوان گفت، حقوق ب شر مقبولترین و قانعکنندهترین مفهومی ا ست که میتواند خالقِ صلح در بین افراد، ملتها، دولتها و بنابراین نهایتاً در بین فرهنگها و تمدنهای بشری باشد.

برای اینکه هیچ مفهومی تا این سطح، نتوانسته است از اجماع جهانی برخوردار شود.

1عقلانیتْ-، به مثابه مبنا و محور گفتمان صلح عادلانه .

1-1مفهومشناسی لغوی

»عقلانیت - rationality - « مصدری است که از صفت عقلانی، منسوب به عقل، ساخته شده است. عقل، خودش مصدر است و در اصل لغت به معنای منع و نهی و جلوگیری است

عقال که پایبند شتر است و او را از رفتن باز میدارد از همین ری شه ا ست. آنچه در ان سان و دیگر موجودات دارای عقل، همچون فرشتگان، وجود دارد و به آن عقل گفته میشود، از همین ریشه است؛ زیرا عقل، انسان را از رفتن به سوی زشتی و پستی باز میدارد.

بدین ترتیب وظیفه عقل، بازداشتن و منع و جلوگیری از نوعی خرابی و بدی ا ست. این خرابی و بدی میتواند امری مادی مانند از د سترفتن اموال و فرار شتران با شد، میتواند امری معنوی مانند از دسترفتن آبرو، شرافت، عزّت و کرامت انسان باشد؛ بنابراین، عقل ضامن بقای امور خوب و خواستنی و مانع پدیدآمدن امور بد و ناخواستنی است. در زبانهای اروپایی از دو »واژه« در برابر عقل استفاده شده است.

در زبان لاتین دو کلمه «ratio» که - انگلیسی آن - reason و «intellectus» که - انگلیسی آن - intellect میبا شد، به معنای عقل به کار رفتهاند. اولی بر عقل جزئی یا ا ستدلالگر اطلاق شده ا ست و دومی بر عقل کلی یا شهودگر. واژه دیگری که در زبان لاتین به کار میرفت و اینک تا حدی زیادی مهجور مانده است، واژه «nous» است. nous بهمعنای اصل عقلانی هدفدار حاکم بر عالم طبیعت است که قوانین و نظم طبیعت از آن ناشی میشود. این کلمه، همچنین به معنای عقل اول یا عقل اعلی و نیز گاهی در معنای عقل انسانی، و گاهی معنایبه عقلِ شهودگر - intellect - استعمال شده است. امری ناعقلی و خارج از حوزه عقلانیت و خردگریز را «nonrational» و امری خردستیز و ضد عقل را «irrational» گویند

.1-2مفهومشناسی اصطلاحیعقلانیتْ/، دیدگاهها، تحلیلها و تفسیرها

برای عقلانیت تعاریف و تفاسیر گوناگونی پیشنهاد شده است. برخی آن را با عدم ارتکاب تناقض در اندیشه مرتبط دانستهاند و از همین ابزار برای تعریف عقلانیت در حوزه عمل نیز سود جستهاند. برخی آن را فعالیتی هدفدار توصیف کردهاند. تعدادی آن را با تلاشی که برای حل مسائل - اعم از مسائل نظری یا عملی - صورت میپذیرد، یک سان گرفتهاند. در نظر گروهی نیز، عقلانیت معادل ا ست با اتخاذ رهیافت نقادانه در قبال امور و م سائل مختلف

البته میتوان برای عقلانیت تعاریف روشنتری ارائه داد که اقناعکنندهتر باشد، مثل این تعریف که میگوید: »عقلانیت یعنی توانایی دلیلآوردن برای چیزی که شخص نتایج آن را درست میپندارد.« بنابراین صرف نادانی علامت عدم عقلانیت نیست، ولی ناسازگاری علامت عدم عقلانیت است.

یا این تعریف که: »عقلانیت« را بهشریعتِ» عقل« یا »مجموعه دستورات، توصیهها و بایدها و نبایدهای عقل«، یا »مجموعه ارزش ها و هنجارهای عقلانی«، تعریف کرده است

یا این تعریف که: »عقلانیت معنایبه تبعیتِ کامل از استدلال صحیح است.« - ملکیان، . - 264 :1381 که از این میان، تعریف اخیر، موجز و مناسبتر بهنظر میرسد. از آنجاییکه استدلال سنخهای متفاوت داردو ملاکِ صحت درخور یک سنخ استدلال با ملاک صحت درخور یک سنخ استدلال دیگر تفاوت میکند، میتوان پذیرفت که عقلانیت نیز انواع مختلف دارد. بهتعبیر دیگر قوه عقل شأنها و نقشهای مختلف دارد که از آن بهگونههای مختلف عقلانیت میتوان تعبیر کرد. بدینترتیب انواع مختلف عقلانیت را میتوان در دو دسته بزرگ عقلانیتهای نظری و عقلانیتهای عملی تقسیم کرد. 

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید