بخشی از مقاله
چکیده
علم و دانش ازنظرم مولانا از اهمّیّت و جایگاه ویژه و والایی برخوردار است به طوری که در جای جای مثنوی ، از فضیلت و ارزش و تأثیر علم و عالمان صحبت به میان می آورد. . و برای هریک از علوم و صاحبان آن ویژگی هایی را بر می شمرد. علم در مثنوی در معنایی گسترده و فراگیر به کار رفته است به گونه ای که از نازل ترین مرتبه ی آگاهی تا عالی ترین مرتبه ی آگاهی بشر را در بر می گیرد . با این همه ، در هیچ جای مثنوی ، مولوی علم و دانش را به طور مطلق نفی و نهی نکرده است.
گاهی در ارزش والای آن سخن ها گفته است گاهی هم عالمان مغرور ومدّعی را مرد انتقاد تند قرار داده است. بنابراین دراین مقاله به بررسی و تبیین معنای علم در لغت و اصطلاح و سابقه و انواع آن ، تعریف علم و اقسام آن از منظر عرفا ، علم و مبانی آن از دید مولوی و تقسیم بندی علوم به دو نوع علوم ظاهری و علوم باطنی و ویژگی ها و شاخه بندی های هر کدام از آن ها پرداخته شده است .
مقدّمه
پیشرفت در زندگانی بشر و رفاه و آسایش در امور مادی و شوون معنوی جهان از برکت علم و دانش است .علم - science - از واژه ی لاتین«scientia» به معنای آگاهی و معرفت«knowledge» مشتق شده است. علم درلغت به معنای دانستن ، یقین کردن ، معرفت ، دانش و هرچیزدانسته و معلوم است
علم در مفهوم کلی خود هرنوع آگاهی نسبت به اشیا ، پدیده ها ، روابط و ... اطلاق می شود اعم از آن که در حوزه ی جهان مادی قرارداشته باشد یا مربوط به علم معنا و ماورا طبیعه باشد
علم به معنای عام آن از دو طریق و دو نوع شناخت به دست می آید : شناخت حضوری و شناخت حصولی ؛ »شناخت حضوری« به معنای دریافت مستقیم و بدون واسطه واقعیت است و شامل آن دسته از یافته ها و دستاورد های بشری است که تحقیقات و ادراکات حسی آن را تایید می کند و از طریق منابع بیرونی بدست می آید ، و »شناخت حصولی« معطوف به دریافت غیرمستقیم و با واسطه واقعیت و غیر اکتسابی است . در وجه تسمیه تقسیم معرفت به حضوری و حصولی گفته شده است :
در علم حضوری ، وجود علم عین وجود معلوم است و انکشاف معلوم توسط عالم به واسطه حضور خود معلوم است در نزد عالم ، و از این جهت ، این علم را »حضوری« می نامند ، برخلاف علم حصولی که واقعیت معلوم غیر از واقعیت علم است و انکشاف معلوم پیش عالم به واسطه مفهوم یا تصویری است که از وی در پیش خود دارد ، و به عبارت دیگر ، به واسطه حصول صورتی است از معلوم در نزد عالم و از این جهت ، این علم را »حصولی« می نامند.
از دوران باستان تاکنون از واژه ی » علم « به مناسبت هایی استفاده شده است ، و در هر دوران این واژه مفهوم خاصی داشته است . در یونان باستان به طور معمول » علم « و » فلسفه « به یک مفهوم به کار می رفته است ، همه ی فلاسفه ی آن دوران ، از افلاطون و ارسطو گرفته تا قرن هفدهم ، آغاز » علم نوین « ، هم فیلسوف بودند و هم عالم عصر خود . تا زمان عصر روشنگری در اروپا، واژه علم به معنای هر دانش منتظم به کار می رفت. علم معنای بسیار وسیعی داشت . در آن زمان بین »علم طبیعی« و »علم اخلاقی« تفاوت قائل می شدند. علم اخلاقی شامل آن چیزی می شد که امروزه به نام فلسفه می شناسیم. و علم طبیعی یعنی آنچه که از راه تجربه و مشاهده به دست می آید، به کار می رفت.
حال با توجه به این گستردگی و گوناگونی، ضرورت ایجاب میکند که مرز بین علوم مختلف مشخص شود و علوم از جهات مختلف مورد طبقهبندی و تقسیم قرارگیرند تا این که علاوه بر معین شدن محدوده هر علم، جستجوگران علم و دانش نیر با دید بازتری به سراغ علم مورد نیاز خود بروند و هر کس با توجه به هدف و ذوق و استعداد خویش علم مورد نظر خود را انتخاب نماید .
علوم را با معیارهای مختلفی چون اسلوب و روش ، موضوع و ... تقسیم بندی کرده اند که عبارتنداز :
الف - بر اساس اسلوب و روش تحقیق میتوان علوم را به دو دسته تقسیم نمود :
- 1 علومی که به روش تجربی بدست میآید و در کشف و اثبات گزارههای آن از حس ظاهر و تجربه به آزمون و خطا استفاده میشود: مانند: طب، شیمی ، زیست شناسی و ... .
- 2 علوم غیر تجربی: که در رسیدن به گزارههای آنها تجربه و حس کاربرد مستقیم ندارد. که میتوان آن به چهار دسته ی زیر تقسیم کرد :
. 1 علوم عقلی: که با کمک گرفتن از براهین و استنتاجات عقلی محض حاصل میشوند. مثل: منطق، ریاضیات و فلسفه متافیزیک .