بخشی از مقاله
چکیده
در این پژوهش پس از بیان دیدگاه قرآن و روایات اسلامی در باب توحید و معرفت الهی، به بررسی بازتاب سخنان عارفان تا قبل از جامی در باب جمعیت تنزیه و تشبیه حق تعالی پرداخته شده است. در ادامه با تحلیل این عناصر عرفانی در داستان های هفت اورنگ جامی از منظر معرفتشناسی به اتمام میرسد. هدف این پژوهش که با روش توصیفی- تحلیلی انجام شده، زمینهسازی برای فهم و درک درستتر مفهوم تنزیه و تشبیه در کتاب هفت اورنگ جامی و آثار برخی از عارفان چون ابن عربی و پیروان اوست.
این بررسی نشان میدهد که جامی دو دیدگاه تنزیه و تشبیه را با هم جمع کرده است و در این زمینه رویکردی تلفیقی دارد. وی ضمن اثرپذیری از آموزههای قرآنسنّت،و به شدّت وام دار ابن عربی استبه. اعتقاد جامی، آمیختگی و جمعیّت تنزیه عقلانی و تشبیه شهودی، منجر به شناخت صحیح و معرفت کاملِ ساحت الهیت می شود. بدین نسبت فهم جامع و درک درست از پروردگار در گرو معرفت جمعیت تنزیه و تشبیه است، از این رو مفهوم تنزیه و تشبیه کلّیه مراتب وجود را شامل میشود، از مرتبه ذاتی گرفته و سریان آن در عالَم و همچنین مرتبه وجودی انسان کامل.
مقدمه
در آثار عرفانی تا قبل از قرن ششم، بیشتر بر تنزیه حق تأکید شده و کوشش اهل عرفانغالباً بر آن بوده است تا از دام تشبیه بپرهیزند. درحالی که در مکتب عرفانی ابن عربی و پس از آن، هم از تشبیه سخن به میان می آید و هم از تنزیه و از نگاه آنان، معرفت صحیح جمع میان تنزیه و تشبیه؛ همراه با حفظ مراتب است. تنزیه و تشبیه از موضوعات بسیار مهم و پیچیده هستی شناسی و معرفت شناسی کلامی-عرفانی است که به ویژه در بحث از توحید، معرفت و ارتباط ذات با اسماء وصفات و نیز موضوع تجلّیات و تعیّنات ذات از اهمیت بسزایی برخوردار است.
تنزیه بیشتر به مرتبه ذات مطلق وبلاتعیّن میپردازد و تشبیه از اسماء و صفات و ظهورات و تجلّیات ذات، سخن میگوید و رابطهذات با تعیّنات و به تعبیری بهتر با ماسوی االله را روشن و مشخص میکند. رویکرد معرفتی جامی در این زمینه منبعث از قرآن و شریعت است. وی به عنوان یکی از بزرگترین پیروان مکتب ابن عربی، در اینباره دیدگاهی کاملاًمنحصر به فرد با سایر عرفای اسلامی دارد. به عقیده وی فهم درست توحید و دستیابی به شناخت صحیح، مشروط به فهم درست تنزیه و تشبیه است.
همچنین نیل به معرفت کامل و حقیقی حق تعالی، در گرو ملازمت وجمعیّت تنزیه و تشبیه با یکدیگر درکلیه مراتب و مجالی هستی است و هر یک از این دو به تنهایی به شناختی ناقص و محدود منجر می شود. در این مقاله دو عنصرتنزیه و تشبیه از جنبه معرفتشناسی عرفانی در هفت اورنگ جامی بررسی می شود و آراء او در مقایسه با دیدگاه دیگر عارفان پیشین تبیین می گردد
در بُعد معرفت شناسی نقش تنزیه و تشبیه در تبیین و تفسیر امکان شناخت حقیقت مطلق و امکان معرفت هستی، در اندیشه جامی مورد بحث و بررسی قرار میگیرد. اهمیت این پژوهش به لحاظ تطبیق اندیشه عرفانی مکتب ابن عربی با زبان ادیبانه و تمثیلی جامی و نیز ارائه ساختار و مدل معرفتی وی در قالب داستان های شورانگیز و دلنشین و در عین حال ساده است و موجبات آن را فراهم می سازد که پیچیدگی های این مکتب سترگ عرفانی تا حدی مرتفع و رخسار دلفریب این اندیشه توحیدی از گرد و غبار نا فهمی و بدفهمی زدوده شود و شناخت صحیح و معرفت کامل حاصل آید. ضرورت این گونه پژوهشها، از آن جهت است که زمینه ساز فهم و درک درست تر آثار برخی از عارفان چون ابن عربی و پیروان او از قبیل جامی خواهد شد.
مقالات متعددی در زمینه تنزیه و تشبیهنگاشته شده، که به طور کلّی می توان به برخی از آنها نظیر: »مسئله تنزیه و تشبیه« اثر سعید رحیمیان، »تنزیه و تشبیه از دیدگاه ابن عربی«، »تشبیه از دیدگاه مولوی« اثر محمدصادق کاملان، »تأملی در کاربرد اصطلاح "تشبیه و تنزیه" در متون ادبی- عرفانی فارسی« به قلم سیده مریم ابوالقاسمی، اشاره نمود. البته که تحقیق در این زمینه در اشعار جامی بی سابقه است.
شایان ذکر است که دیدگاه خاص جامی در این خصوص متفاوت و عمیق تر از عارفان پیشین در حوزه ادبیات فارسی است. از این رو این پژوهش در صدد است تحقیقی جامع در این زمینه به انجام برساند. نو بودن این پژوهش بدان جهت است که ملازمت تنزیه و تشبیه را در داستان هفت اورنگ با الگوی معرفتی مختص جامی نشان میدهد و آن را از سایر انگاره های موجود در آثار عرفانی، متمایز میسازد.
معنای اصطلاحی تنزیه و تشبیه
تنزیه از ریشهنَزَهَ"" به معنای دوری و اجتناب از بدی است؛ و در اصطلاح عبارت است از تسبیح خداوند و تقدیس ذات از انداد و اضداد و همچنین دور داشتن او از صفات نقص و اوصاف بشری و از آنچه که مشرکان بدو نسبت می دهند
و بر دو گونه است؛ نخست: تنزیه تسبیحی که به تعبیری عبارت از نفی هر گونه نقص و صفت عدمی است. دوم: تنزیه تقدیسی که عبارت است از نفی هر گونه کمال محدود از ذات حق تعالی
تشبیه نیز از ریشَبَهَ""و درلغت به معنای مانند کردن چیزی به چیز دیگراست ودر اصطلاح اهل عرفان عبارت است از:»همانند کردن حق به خلق و اسناد صفات ممکن به واجب -
تنزیه و تشبیه در قرآن
تنزیه و تشبیه در اسلام نشأت گرفته از کتاب و سنّت استاین. دو اصطلاح لفظاً در قرآن به کار نرفته، اما آیات زیادی وجود دارد که مبیّن مفهوم و معنای تنزیه و تشبیه است. این آیات را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
نخست آیاتی که به تنزیه مطلق و تام ذات و صفات خداوند از ذات و صفات مخلوقات میپردازد، نظیرلاإِله:» إِلّا هو سبحانه عمّا یشرکون« - توبه: - 31وما» من إله إلّا االله الواحد القهّار« - زمر: - 4 سبحان» االله عمّا یصفون« - مومنون: 91؛ صافات: - 195، نیز »نحن نسبّح بحمدک و نقدّس لک.« سوره بقره - آیه - 30 دوم آیاتی که به تشبیه میان ذات و صفات مخلوقات اشاره دارد. این آیات دلالت بر آن دارند که خداوند می بیند و می شنود حرف می زند و با دست توانای خویش میآفریند و بر عرش تکیه میزند. همچنین به رمز و اشاره صفات انسانی مانند: قابل رؤیت بودن، خوشنودی و ناخوشنودی، مکر، تمسخر، محبت و نفرت و امثال آن به خدا نسبت داده شده است. آیاتی نظیر:و» هوالسّمیع البصیر« - شورا: - 11، »کان االله سمیعا علیما« - نساء: - 148کل،» شیءٍ هالک إلّا وجهه« - قصص: » - 88یداالله فوق ایدیهم« - فتح: - 10ثم،»استوا إِلی السماءِ« - بقره: - 29، »و مکرو و مکراالله واالله خیرالماکرین.« - آل عمران: - 54 همچنین در روایات اگر چه مؤکداً از زبان نبی - ص - در خصوص تنزیه الهی عبارات مشهوری نظیر»ما عبدناک حق عبادتک« و »ما عرفناک حق معرفتک - .«سمعانی: - 1384:54 موجود است؛ با این وجود روایات فراوانی نیز ناظربرجنبه های تشبیهی بوده است.
معرفت جمعیت تنزیه و تشبیه در آثار عرفانی کهن
تفحّص در پیشینه آثار عرفانی نمودار این مطلب است که عارفانِ مسلمان، همچون متکلمان، همواره بر تنزیه حق تأکید کرده و از تشبیه و تعطیل اجتناب ورزیدهاند؛ اما در برخی از آثار عرفانی گرایشاتی نزدیک به جمعیت تنزیه و تشبیه مشهود است.
به عنوان نمونه در شعری از اثر عرفانی منسوب به حلاجگرایشاتی، از این دست متجلّی است:
سبحان من اظهر ناسوته سرّ سنا لاهوته الثاقب
ثم بدا فی خلقهظاهراً فی صوره الاکل و الشارب
منزّه است آنکه ناسوتش راز رفعت نافذش را آشکار کرد، سپس در میان خلقش در صورت خورنده و آشامنده ظاهر گردید
البته فحوای کلام عین القضات در زبده الحقایق بسیار نزدیک به مفهومِ مزبور است می باشد: صفات حق تعالی نه عین ذات ویاند و نه غیر او.
بنابراین، صفات از آن وجهی که به ذات ارتباط و انتساب دارند، عین ذات اند، و با این اعتبار هیچ مغایرتی بین آن دو نیست؛ همچنین اگر صفات از وجهی اعتبار شوند که وجودشان دارای اقسام و مراتب متعدد باشد، در این صورت صفات مغایر ذات و متعدد خواهند بود.
همچنین بر اذعان سنایی، زیاده روی در تنزیه هرگونه اندیشه ارتباط انسان با خدا را ناممکن میکند؛ همانگونه که افراط در تشبیه، تصوّر حلول و اتّحاد بین انسان و خدا را متصوّر میسازد.
گر نگویی ز دین تهی باشی ور بگویی مشبّهی باشی
گر نگویی بدو نکو نبود ور بگویی تو باشی او نبود
تنزیه و تشبیه در مکتب ابن عربی و پیروانش بسیار حائز اهمیت است. آنها نه اهل تشبیه محض اند و نه اهل تنزیه محض؛ و یا به تعبیری دیگر هم تشبیهی اند و هم تنزیهی؛ زیرا آنها نه تنزیه را کاملا نفی کرده اند و نه تشبیه را؛ بلکه کوشیده اند که میان تنزیه و تشبیه را جمع کنند؛ از این رو تنزیه را به معنای اطلاق و تشبیه به معنای تقیید بکار برده اند. ابن عربی در کتاب فصوص الحکم، عقیده خود را در این باره طیﱢ ابیاتی، به تصویر میکشد:
إن» قلتَ بالتشبیه کنتَ مقیداً لتَ بالتنزیه کنتَ محدﱢداً
قلت بالأمرین کنت مُسدﱢداً و کنتَ اماًمفی المعارف سیَداً
یعنی: اگر قائل به تنزیه شوی، مقید کرده ای و اگر قائل به تشبیه شوی محدود ساختهای و اگر قائل به هر دو شوی راست و درستی، و در معارف سرور و پیشوایی.
مولوی نیزدر این خصوص با شیوه بیانی لطیف و زبان شاعرانه ضمن نفی توجه صرف و یک جانبه به تنزیه و یا تشبیه، شناخت خداوند را منوط به توصیف وی هم به گونه مطلق و هم به گونه مقیّد میداند.
از تو ای بی نقش با چندین صور هممشبّه هم موحد خیره سر
وی با وصف بی نقشی به وجه اطلاق و تنزیهی خداوند اشاره میکند که در عین حال با چندین صور ظاهر گشته، یعنی کلّیه صورتهای عالم را نیز به نحو تقیید و تشبیه فراگرفته است.
طبق نظرمولوی مقام معرفت خداوند، مرتبه اسماء و صفات بوده که درخور تنزیه و تشبیه است:
ای صفاتت آفتاب معرفت وآفتاب چرخ بند یک صفت
گاه خورشید و گهی دریا شوی گاه کوه قاف و گه عنقا شوی
چنان که خورشید و دریا نماد بارزعینیت عالَم طبیعت بوده و اطلاق خداوند به این دو سمبل، نشان ظهور و عینیت خدا در عالَم صورت و اشاره به وجه تشبیهی حق است. کوه قاف و عنقا نیز سمبل بینشانی و دست نایابی و اشاره به وجه تنزیهی حق دارد. ظاهراً این دو ویژگی مربوط به آفتاب معرفت میگردد.
شیخ شبستر در بحث معرفتشناسی همواره رویکرد تشبیهی و تنزیهی را به صورت جداگانه، ناقص و گمراه کننده تلقّی نموده و در پی معرفتی تلفیقی است که در آن تنزیه و تشبیه آمیخته با هم بکار روند.
ز نابینایی آمد راه تشبیه ز یک چشمی است ادراکات تنزیه