بخشی از مقاله
چکیده
مسأله پژوهش: اعتیاد یک بیماری مزمن است که با اختلال در عملکرد فردی، فیزیولوژیکی و اجتماعی مواجه است.برای مبارزه و مقابله با اعتیاد باید ابتدا آن را شناخت و علل وقوع و ادامه مصرف مواد را بررسی نمود، بنابراین هدف این پژوهش شناخت عوامل مرتبط با شروع و ادامه مصرف مواد در افراد مبتلا به اختلال وابستگی به مواد بود.
روش: روش این مطالعه توصیفی از نوع مقطعی بود. جامعه آماری شامل کلیه افراد مبتلا به اختلال وابستگی به مواد در شهر تهران و همدان بود. نمونه آماری شامل 235 فرد مبتلا به اختلال وابستگی به مواد بود که از مراکز کاهش آسیب شهر تهران و همدان انتخاب شدند، شیوه نمونه گیری به صورت تصادفی ساده بود. ابزار های پژوهش شامل -1 پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی -2 پرسشنامه الگوهای مصرف مواد -3 پرسشنامه عوامل مرتبط با شروع مصرف مواد بود.
یافته ها: یافته های پژوهش نشان داد مهمترین عوامل شروع مصرف مواد به ترتیب کنجکاوی، کسب لذت، کسب سرخوشی و شعف، غمگینی، افسردگی و سرخوردگی، در دسترس بودن مواد، اضطراب، نگرانی، دلواپسی، تشویش، رفع مشکلات روحی، فشار دوستان، تفریح، رفع درد، خشم، پرخاشگری، کار سنگین، اختلاف خانوادگی، کاهش علائم یک بیماری جسمی، رفع مشکلات جنسی و رو کم کنی بود.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش حاکی است اعتیاد یک بیماری چند بعدی است و مهمترین عوامل خطرساز اجتماعی-روانشناختی در جوامع و فرهنگ های مختلف می تواند متفاوت باشد، لذا پیش از هر گونه اقدامات پیشگیرانه شناخت عوامل خطرساز ضرورت دارد.
مقدمه
امروزه بیشتر جوامع در معرض آثار سوء مصرف مواد مخدر قرار دارند. این آثار سوء بر جنبه های مختلف فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیرگذار است. دامنهی تخریب مصرف مواد و وابستگی به آن چنان گسترده و عمیق است که نه تنها خود فرد مصرف کننده، بلکه تمام شبکه های اجتماعی از خانواده و دوستان تا محیط های تحصیلی و شغلی را تحت تأثیر قرار می دهد
محققان تلاشهای فراوانی جهت تبیین این مسأله که چرا برخی افراد به مصرف مواد رو می آورند، اما برخی از آن اجتناب می کنند، انجام داده اند. برخی معتقدند این امر یک بیماری زیستی- ژنتیکی، برخی آن را مشکل رفتاری، عدهای عوامل محیطی را تعیین کننده میدانند، برخی هم عوامل شناختی را مهم می دانند، در کنار اینها افرادی هم معتقدند، اعتیاد یک مسأله چند بعدی است، در نظر آنها اعتیاد یک بیماری زیستی، روانشناختی و اجتماعی است که در تعامل با هم و در هم تنیده بر یکدیگر تأثیر گذاشته و در نهایت منجر به شروع مصرف مواد و سپس اعتیاد می شوند
در مدل زیستی، روانشناختی و اجتماعی اعتیاد یک بیماری چندعاملی است و مجموعه ای از عوامل خطرساز به عنوان زمینه ساز شروع مصرف اعتیاد و تأثیرگذار بر چگونگی مصرف مواد در ادامه مصرف فرد معرفی می شود. باید به این نکته توجه داشت که وزن و اهمیت این عوامل خطرساز در شروع مصرف مواد بسته به سن فرد، محیط زندگی و بسیاری از عوامل دیگر متغیر است
از دید روان تحلیلگران اعتیاد نمود رفتاری یک عدم توازن روانی است که از ناکامی، محرومیت و رنج روانی نشأت میگیرد. کارن هورنای - 1964 - از زمره روان تحلیلگرانی است که سوء مصرف مواد را بعنوان انعکاسی از رنج روانی مینگرد. به زعم هورنای، افرادی که رو به سوء مصرف مواد می آورند، در تلاشند تا تجربه اضطراب خود را از طریق مصرف و سوءمصرف این مواد تخدیر کنند
فروید عوامل روانی را به عنوان علل رفتار نابهنجار مورد توجه قرار می دهد. به باور او افکار و هیجانات علل مهم رفتار نابهنجار هستند. در این دیدگاه به جای تأکید بر عوامل بدنی و زیستی، عوامل روانی از قبیل هیجان، اضطراب، ناکامی، تعارض و استرس مورد تأکید قرار می گیرد. نظریه های روانکاوی جدید مصرف مواد را به افسردگی ربط میدهند و مصرف مواد را بازتاب اعمال مختل خود معرفی میکنند
از دیدگاه اجتماعی رفتار نابهنجار از ناتوانی فرد در مقابله مؤثر با فشار روانی ناشی می شود. بر اساس این دیدگاه اختلال روانی ناشی از شکستن نظام اجتماعی حمایت کننده شامل والدین، همسر، خواهران و برادران، دوستان، بستگان، همکاران، سازمان های دولتی و اجتماعی است. همچنین وجود فشارآفرینی های اجتماعی - نظریه علیت اجتماعی یا انتخاب اجتماعی - این نظریه ادعا می کند که وضعیت اقتصادی- اجتماعی پایین و شرایط زندگی بد باعث افزایش فشار روانی می شود، آن نیز منجر به نقص اجتماعی و روان شناختی فرد می شود
در پژوهش - Arias et al, 2013 - بیش از سه چهارم 73.4 - درصد - از معتادین به کوکائین مبتلا به یک اختلال همراه بودند. بیشترین شیوع مربوط به اختلالات خلقی و اضطرابی بود. تقریباً نیمی از معتادین 49.6 - درصد - ، اختلال شخصیت داشتند. معتادین به کوکائین میزان شیوع بالاتری از آسیب های روانی همراه نسبت به سایر معتادین نداشتند، اعتیاد به کوکائین با تشخیص اختلالات شخصیت ضد اجتماعی، ترس از مکان های شلوغ و اختلال استرس پس از سانحه مرتبط بود و این افراد هنگام شروع مصرف الکل و کانابیس، سنین پایینی داشتند.
مطالعات نشان می دهد بین افسردگی، اختلال سلوک و مصرف مواد مخدر ارتباطی وجود دارد، زیرا نوجوانان افسردگی را از طریق مصرف مواد مخدر خوددرمانی می کنند و مصرف مواد مخدر ممکن است آسیب پذیری نسبت به افسردگی را از طریق ایجاد تغییرات رفتاری یا نوروفیزیولوژیکی افزایش دهد: 47.9 درصد از افراد، افسردگی و مصرف مواد مخدر را به طور توآم نشان می دهند - . - 2ʼ1HLO HW DO'2011 بنابراین نشانههای افسردگی در افراد مبتلا به سوء مصرف یا وابستگی به مواد شایع است. حدود یک سوم تا نیمی از کسانی که سوء مصرف مواد شبه افیونی دارند یا به آن وابستگی دارند و حدود 40 درصد کسانی که سوء مصرف یا وابستگی الکل دارند، زمانی در طول عمر خود واجد ملاکهای تشخیصی اختلال افسردگی اساسی بودهاند
همچنین مطالعه - Ober et al, 2013 - نشان داد دانش آموزانی که مصرف مواد مخدر استنشاقی را در مدرسه شروع کرده بودند، داشتن یک بزرگسال مهم یا خواهر و برادر بزرگتری که مواد مخدر مصرف می کنند، مشاهده مصرف مواد توسط همسالان با افزایش خطر شروع مصرف مواد مخدر همراه بود. همچنین اعتماد به نفس امتناع از مصرف مواد، خانواده دوستی - ارزش های مربوط به خانواده - و احترام به پدر و مادر با کاهش احتمال شروع مصرف مواد مرتبط بودند.
- 2002 - Hoffmann & Cerbone، به بررسی طولی دو گروه نوجوانان با والدین معتاد و اختلالات روانی و گروه بدون اختلالات روانی به مدت 7 سال پرداختند. نتایج نشان داد که اعتیاد والدین، ارتباطی مثبت با سوء مصرف مواد توسط جوانان دارد. در عین حال این ارتباط، انسجام قوی خانواده را کاهش می دهد. اختلالات روانی در بین والدین با خطر بالاتر مصرف الکل اما نه سوء مصرف مواد مخدر مرتبط بود. تحقیقات نشان می دهد که داشتن والدین معتاد زمانیکه نوجوانان عزت نفس پایین، علائم افسردگی بیشتر، رویدادهای استرس زای زندگی بیشتر، انسجام خانوادگی پایین و ارتباط با دوستان مصرف کننده مواد مخدر دارند، با خطر مصرف مواد مخدر در نوجوانان همراه است.
کردستانی و هکاران - 1396 - ، به بررسی علل گرایش مصرف مود مخدر در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی لرستان پرداختند، در نتایج پژوهش آنان بیشترین میانگین در میان عوامل فردی به نگرش مثبت نسبت به مصرف مواد، افسردگی، عدم تحمل شکست و ناکامی اختصاص داشت، کمترین میانگین در بین عوامل گرایش به مصرف مواد مربوط به کنجکاوی و پرخاشگری بود.
این نتایج متناقض با پژوهش های فیضی و همکاران - 1394 - و اله وردی پور و همکاران - 1386 - می باشد، در پژوهش فیضی و همکاران - 1394 - علل گرایش به مصرف مواد مخدر از دیدگاه معتادین مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد استان کرمانشاه کنجکاوی، ارتباط با دوستان و آشنایان، شرکت در مهمانی های شبانه، تنهایی و نداشتن دوست خوب و علاقه به مرف مواد بود. اله وردی پور و همکاران - 1386 - نیز حس کنجاوی، تمایلات شخصی و اصرار دوستان را مهمترین علل شروع مصرف مواد مخدر بیان کردند.
تفاوت در علل خطرساز گرایش به مصرف مواد در تحقیقات مختلف می تواند به دلیل تفاوت در زمینه های فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی، خانوادگی و زیست شناختی افراد، همچنین تفاوت در روش شناسی و جامعه مورد پژوهش باشد، به طور کلی میتوان گفت، اعتیاد یک بیماری چند بعدی و پیچیده است و عوامل متعددی در سبب شناسی آن مؤثر هستند که در تعامل با یکدیگر منجر به شروع مصرف و سپس اعتیاد میشوند، همچنین عوامل زمینه ساز و خطرساز در بروز اعتیاد در مناطق و بافت های مختلف اجتماعی می تواند متفاوت باشد، در نتیجه برای درک عوامل زمینه ساز اعتیاد جهت کاهش گرایش به مصرف مواد و جلوگیری از بروز آن بایستی این عوامل را در جوامع و فرهنگ های مختلف به صورت جداگانه بررسی نمود تا روند پیشگیری، درمان و پیگیری، به طور هدفمند طرح ریزی شود، لذا هدف این پژوهش شناخت عوامل خطرساز روانی- اجتماعی مرتبط با شروع سوء مصرف و وابستگی به مواد است، به طوری که بتوان آنها را هدف مداخلات پیشگیرانه قرار داد و راهبردهای پیشگیری را برای همه عوامل مرتبط با شروع مصرف مواد به کار گرفت.