بخشی از مقاله

چکیده

بیش از دو دهه است که کمبود خویشتن داری را به عنوان عامل اصلی در جرم و بزهکاری و رفتارهای مشابه عنوان می کنند. تا جایی که کمبود خویشتنداری جایگاه اساسی و خاصی در جرم شناسی و رفتارهای نامناسب به خود اختصاص داده است. کمبود خویشتنداری در کودکان باعث میشود نتوانند با شرایط و موقعیتهای مختلف محیطی نظیر مدرسه، خانه و انتظارات والدین خود انطباق پیدا کنند و این مشکل تا بزرگسالی نیز ادامه مییابد. با این توصیف، در این پژوهش ما بر آنیم تا با معرفی عوامل مؤثر بر شکل گیری خویشتن داری، با ارائه شواهد پژوهشی، ضرورت آموزش خویشتن داری در مدارس به منظور کاهش رفتارهای نابهنجار دانش آموزان را بیان نماییم.

مقدمه

بیش از دو دهه است که کمبود خویشتن داری را به عنوان عامل اصلی در جرم و بزهکاری و رفتارهای مشابه عنوان کردند. تا جایی که کمبود خویشتنداری جایگاه اساسی و خاصی در جرم شناسی و رفتارهای نامناسب به خود اختصاص داده است. با توجه به نقش مهم خویشتنداری در بروز رفتارهای مجرمانه و نامناسب مقیاسها و ابزارهای سنجش برای تشخیص میزان خویشتنداری ساخته شده است.

این در حالی است که خویشتنداری در سطح بالا سبب ایجاد خصوصیات مثبت مانند عملکرد تحصیلی خوب کودکان سازگار و ازدواج سعادتمند میشود. در مقابل در سطوح پایینتر، خویشتنداری با موضوعات و مشکلات بسیار متفاوتی مرتبط است و میتواند سبب مواردی همچون خشونت خانگی، خودکشی و... شود. خویشتنداری بالا با حالاتی چون هیجانات مثبت و سلامت جسمی مرتبط است، در حالی که خویشتنداری در سطح پایین با خصوصیات منفی مانند افسردگی، بیمناکی، خجالتی بودن و احساس تنهایی ارتباط دارد

کسب خویشتن داری منجر به احساس امنیت، تندرستی، خوب بودن و استقلال در زندگی فرد می شود. افرادی که رفتارها و مهارت های خویشتن دارانه دارند، خود را باور دارند و معتقدند که اقداماتشان در راستای اهدافشان است. این رویکرد به این افراد حس مسئولیت پذیری و قدرت می دهد زیرا آنها خود را عامل تغییر می دانند. خویشتنداری به عنوان بخش مهمی از عملکرد انسان و از عناصر اساسی و بنیادین در شکلگیری رفتار انسان محسوب میشود. این مهارت به فرد کمک میکند تا رفتارهای خود را کنترل کرده و مسئولیتپذیر بوده و از پیامدهای ناخوشایندی که رفتارهای نامناسب برایش به دنبال دارد مصون بماند

شاچار2 و همکاران - 2016 - خویشتن داری را به عنوان مجموعه ای از مهارت های هدف محور معرفی می کنند که فرد را قادر می سازد در جهت دستیابی به اهدافش گام بردارد، بر مشکلات مرتبط با افکار، عواطف و رفتار غلبه کند، و اندوه و پریشانی خود را کنترل کند.

از نظر روزنباوم - 2000 - 3 رفتارهای خویشتن دارانه به خودی خود ایجاد نمی شوند، بلکه شکل گیری آن نیازمند فرایند تفکر آگاهانه در سه مرحله است. اول، فرد احساس کند که نیاز دارد تا شیوه های متداول تفکر یا رفتار که مانع از فعالیت پیوسته برنامه ریزی شده و ایجاد پاسخ احساسی یا واکنشی می شود، را تغییر دهد. پس از آن یک ارزیابی منطقی از اختلال به عمل آورند:

اگر آنها به این قضاوت برسند که این امر تحقق اهداف آن ها را به خطر می اندازد، آن ها تصمیم می گیرند که رفتارهای دیگری را جایگزین آن کنند که آن ها را قادر می سازد به اهداف مورد نظرشان، علیرغم موانع، دست یابند. مرحله آخر شامل استقرار پاسخ های مناسب، مانند مهارت های شناختی و رفتاری، برای حل مسأله است. خویشتن داری فرایندی است که بر اساس آن افراد افکار، رفتار و احساساتشان را به موقع در راستای اهدافشان، تنظیم می کنند

خویشتن داری برخورداری از توانایی تسلط و کنترل بر افکار، رفتار و عواطف ناخواسته است و برای توفیق در زندگی روزمره اساسی است 

وندلن، هیل و میلر - 2012 - 6 معتقدند که خویشتن داری صرفا زمانی معنا پیدا می کند که افراد آگاهانه تلاش می کنند تا آمادگی یا پاسخ خود نسبت به موقعیت را نادیده بگیرند. بنابراین خویشتن داری یک فرایند آگاهانه است که بر اساس آن افراد نسبت به آنچه انجام می دهند آگاهی دارند و برای آن تلاش می کنند. مدل قوت خویشتن داری بیان می کند، همانطور که تمرین های بدنی می توانند ماهیچه ها را قوی تر کنند

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید