بخشی از مقاله
چکیده
افتخار این را داشتهام در انجمن فلاسفه جهان با فیلسوفان عالم بنشینم و بده بستان فکری کنم و از آنها چیزهایی را بیاموزم که بسا به گونهای دیگر ممکن نبود. از دیدگاه فلسفی هر چیزی فلسفه ی خود را دارد. فیلسوف خود نیز یا به درس فیلسوف میشود و یا به شکل خود ساخته.
در این مقاله، از دیدگاه فلسفهی عملی، نظری میاندازیم به محیط زیست و تخریب آن. چرایی تخریب، چگونگی تخریب و راه گریز از آن و یا دست کم کند کردن آن. بدیهی است که فرمت یا شکل ظاهر نوشتار کمی متفاوت از مقالات با گرایش تجربی است و در آن از آزمایش و انحراف معیار و واریانس خبری نیست، لیکن تفکر و اندیشه عنصر آن است و قصد آن است تا انسان را به ژرف اندیشی در فلسفه طبیعت وا دارد. به طور خلاصه، توجه به عنصر "اقتصاد" در کنار فرهنگ عشق به طبیعت، به عنوان یکی از راه حلهای اجتناب ناپذیر برای حفاظت از اکوسیستمهای آبی و خاکی پیشنهاد میگردد.
مقدمه
دیدگاه انسانها درباره طبیعت بسته به دیدگاه زبانی، ملی، مذهبی، ردهی سنی و مرتبهی اجتماعیشان است. تغییر در هر یک از عوامل مذکور، در کنار عوامل دیگری، میتواند به تغییر در کنش و واکنشهای فرد نسبت به طبیعت بیانجامد. لذا موضوع محیط زیست تبدیل به موضوعی فرعی و جنبی شده و در انتهای لیست یا فهرست مصرف کنندگی و یا نیازمندی به پول و سرمایه قرار گرفته است. پس موضوع و یا سوال بحث این است که چرا وضع زیست محیطی ما در سده کنونی روبه افول گذاشته است و بد از بدتر شدهایم؟
نابودی و انقراض گونههای جانوری و گیاهی؛ آلودگی آبها؛ پایین رفتن و نشست سطح آبهای زیرزمینی؛ افزایش سرطانها با توجه به افزایش آلودگی هوا، آب و خاک؛ کاهش ذخایر آبزیان؛ مشکلات غذایی؛ کاهش امید به زندگی در مناطق خاص و صدها مشکل دیگر ریشه اساسیاش را در دیدگاههای سده حاضر دارد. گرایش افراطی به شکل فرقه گرایی همه چیز را از جای واقعی خود متفرق ساخته است که مهمترین آن اقتصاد است که در اینجا در جنبهی فرعی انگاشته شدن محیط زیست و صرف نشدن پول لازم در حفظ کیفیت، پویایی و پاکی آب و خاک و هوا ست و به نظر میرسد عامل این در حاشیه قرار گرفته شدن محیط زیست و تندرستی انسان چیزی جز مسایل عقیدتی و درگیریهای دینی و فرقهای و افراط گرایی نمیتواند باشد.
مواد و روشها:
در این بخش مخاطبان را ارجاع میدهیم به نگاهی به کلیه حوادث زیست محیطی در دهههای گذشته که عمدهترین آن نابودی منابع آب، آلودگی آن ها و نابودی جنگلهاست - ارجاع شود به کردوانی، سخنرانیها -
موقعیت جغرافیایی:
این که ما در کجای جغرافیای عالم قرار گرفتهایم خود ایجاد کنندهی یک سری فاکتورهای خاص است. جزم اندیشی و فقر فرهنگی همسایهمان افغانستان، فرقهگرایی و دار و دستههای عجیب و غریب در پاکستان، قرار گرفتن در شمال اعرابی که مردانشان محجبهاند و هنوز با شمشیر میرقصند، قرار گرفتن در جنوب همسایهای "ودکا" مدار به نام روسیه که خود زمان درازی است با جهان صنعتی و غرب دچار تخاصم و کشمکش است و مدام به یارگیری و بالاکشیدن سرزمینهای مجاور مشغول و به احتمال تلاش دارد که اسلام روسی را شکل دهد، و در آن سوی دیگر دولت عثمانی سابق و ترکیه کنونی با مردمانی با خصوصیات خاص خود!.
تاریخ:
به نظر میرسد که تاریخ را برندگان مینویسند و بازندگان نیز به قصهگویی و ساخت خرافه و اما و اگر و ای کاش مشغول میشوند. شاید درست گفته باشند که:
اگر را با مگر تزویج کردند از آنها بچه ای شد کاشکی نام یک مشکل اساسی آنست که تاریخ جهان و تاریخ محلی به شدت وابسته به نظامها و سیستمهای محلی حاکم است و در زمانهای مختلف سیستم
حاکم همان گونه که دوست دارد تاریخ را منعکس کرده و جلوه میدهد. پاچه خواران نیز از فرط طمع و یا از ناچاری برای بقا راهی نمییابند جز آن که به تعریف و تمجید از سیستمهای حاکم بپردازند. آنانی هم که تفکرشان تفکر عینیگرایی و غیر خیال پردازانه است و میفهمند و میدانند، برای خرد نشدن در لابه لای چرخ دندههای سیستم حاکم زمانه - در تمام زمانها - به ناچار سکوت اختیار میکنند و یا راه مهاجرت در پیش میگیرند. نگاهی به تاریخ جهان و مهاجرتهای گروهی و دسته جمعی اقوام چه به زور و چه به حالت گریز شاید تایید کننده این موضوع باشد.
تقریباً همه سیستمها شاید هدف مشابهی داشته باشند: چاپیدن اقوام مردم و خرج آن برای گروهی معدود که معمولاً با نام نجبا، نظامیان ارشد، کاهن، رمال، شاعر متملق، و اربابان صاحب زمین که به صورت خود خوانده و نه از سوی خدا و نه به وحی به صورت خودمختار نمایندهی خدا بر روی زمین گشتهاند، و کشیش و خاخام و امثال آن - همگی از جنس پاچه خوار سیستمها - و نیز به صورت مقطعی گروههای معترض آن هم فقط تا زمانی که قدرت سیستمها برای سرکوب کامل آنان محرز شود - از این گونهاند سرکوب و تار و مار و نسل کشی دهها هزار ارمنیهای ساکن عثمانی سابق و ترکیه کنونی و چپاول اموال آنان و فرار بسیاری از آنان به ایران و ارمنستان کنونی و هزاران مورد دیگر - پس نتیجهای که شاید بتوان گرفت آن است که در غالب موارد نسلهای کنونی یا نمیدانند و یا اطلاعاتشان عین بیاطلاعی و شاید معکوس است.
همچنین نسلهای جدیدتر حتی حال اینکه بروند دنبال تاریخ و بدانند که چه به چه بوده است را ندارند. پدیدهی جهانی شدگی در دور دست و نیز گسترش شبکههای اجتماعی و زبان دانی کمی از التهابات بکاهد ولی بعید به نظر میرسد که این خیلی جور دیگری بشود و شاید بتوان گفت این چنین اوضاعی نیز بخشی از طبیعت است از نوع بد و اهریمنی آن ولی اجتناب ناپذیر.
در بخش مواد و روشها شاید این امور راه گشا باشد: استفاده از ابزار زبانی و یادگیری زبانهای مختلف؛ استفاده از چند منبعی و پرهیز از جزم اندیشی. درست است که خداوند یکی است اما نامهای بسیار دارد؛ احترام به صورت عدم تلاش برای نابودی دیگران به صرف اینکه از ما متفاوتند؛ کمک به تشکیل دیوانهای عدالت جهانی - برای مجازات هر غارتگر و ستمگری از هر ملیتی - ؛ و دهها وسیله و ابزار دیگر. جهانی شدن تا حدودی از شدت افراط فرهنگهای افراطی محلی میکاهد.
یافتهها:
یافتهها را باید خود بیابید از هر جا: از استادان قدیمی؛ از افراد پیر و سالخوردهای که چند نسل را دیدهاند و هنوز توان یادآوری آنچه دیدهاند را دارند؛ از گفتگو با ملل دیگر به ویژه استادان و تحصیل کردههای قدیمیشان - یادم نمیرود که این که چگونه چنگیز مغول با استفاده از تاکتیک بستن سربازان پوشالی لباس پوش بر روی اسب توانست ایران را بگیرد را از یک آلمانی آموختم و این که ماراتن که نام رشتهای ورزشی است نکته کلیدی شکست سپاه ایران در زمان استعمار یونان به دست ایرانیان بوده است را از یک یونانی - . یادگیری زبانهای دیگر و دست کم دو زبان منجر به یافتههایی میشود که باورتان نمیشود - این که از اسید بوریک که برای انسان خطرناک نیست میتوان برای مبارزه با سوسک استفاده کرد را از یک پیر مرد ژاپنی آموختم - .
بحث و نتیجه گیری:
نکته کلیدی که در مورد آن چندان سخن به میان نیامده است؛ نقش اقتصاد است. همه و همه اینها باعث می شود پول صرف محیط زیست نشود. پول برود جاهای دیگر و برای مصارفی دیگر. پس برای محیط زیست و حفاظت از آبزیان، جنگل، حیات وحش، و همه اینها فاکتور شماره یک پول است و بس. حتی آنچه که به گزافه به آن فرهنگسازی میگویند نیز پول لازم دارد.
خلاصه سخن: چرایی تخریب محیط زیست به آن دلیل است که به آن کم توجهی شده است و به جای کمک، از آن برای پول در آوردن استفاده شده است - نمونه: جنگل و سواحل مازندران - چگونگی تخریب: در حاشیه قرار گرفتن محیط زیست و عدم صرف پول کافی برای آن، و در نتیجه تخریب به تدریج ادامه یافته و اوضاع بدین سان شده است، شنیده شده است و نقل قول هایی شده است که محیط زیست اولویت چندانی ندارد.
راه گریز از آن و یا دست کم کند کردن آن: تغییر مختصر در فلسفه زندگی؛ گریز از فرقه گرایی؛ توجه کافی به محیط زیست و خرج کردن برای آن.