بخشی از مقاله
چکیده:
تفکر سیستمی نوعی نگاه به نظام آفرینش و پدیده های آن است؛ این شیوه تفکر روش شناسی موثری رابرای سیستم های اجتماعی فرهنگی در محیط آکنده از آشفتگی و پیچیدگی ارائه میدهد؛ درتفکر سیستمی فقط به جزئیات سیستم نگاه نمیشود؛ بلکه هدف اصلی نگاه عمیق و کاربردی به چگونگی تعامل بین اجزا و تاثیر آن فضای اطراف و محیط بررسی میشود.
اما یکسری موانع و عواملی وجود دارد که سبب میشود تا انسان ها از تفکر سیستمی دور شوند؛ چون تفکر سیستمی تفکری کل نگر است درحالی که تکیه صرف بر جزء نگری امکان فهم الگوهای حاکم بر پدیده و سیستم را از بین می برد؛ تمرکز بر روی وقایع بخصوص وقایع ناگهانی سبب میشود تا نتوان به خوبی و راحتی تغییرات دراز مدت را که در پنهان هستند و در خفای رخدادهای قرار دارند درک نکند؛ از این رو منفی نگری و سرزنش کردن شرایط محیطی تشدید میشود؛ و انسان خیال میکند چیزی در بیرون از سیستم سبب بروز مشکلات است؛ درحالی که تمامی اسباب و علل مسائل در درون سیستم نهفته است .
درمقاله ارائه شده که موانع و عوامل تفکر سیستمی رابررسی میکند هدف خود را متمرکز کرده است بر حول محور دامهای تفکر که یکی از آنها تفکر دوگانه است که در آن انسان با نوعی تحلیل ساده اندیشانه روبروست و به گفته کارشناسان به نگرش صفر ویک گرفتار میشود؛ که این نگرش صرفا بر اساس پیش فرض ها است و یک سری قالب های کلیشه ای ذهنی و قالب های بسته نگه میدارد.این شرایط مستعد آن است که ذهن انسان به مسیر اشتباه رهنمون شود و به علائم بیش از علل و یا به جای آن توجه کند وبه همبستگی ظاهری متغیرها استناد کند؛درحالی که بین آنها هیچ گونه ارتباط علت و معلولی وجود ندارد؛ تفکرسیستم درقالب کلیت و تمامیت سیستم دیده میشود و به این ترتیب از سطح به عمق و از جزء به کل گذر می شود.
مقدمه
تفکر سیستمی را در واقع میتوان یک نوع فرایند شناخت دانست که اصل آن مبتنی است بر تحلیل و ترکیب موضوع در جهت دست یابی به درک کامل وجامع آن مبتنی است؛ تفکر سیستمی نوعی نگاه به جهان هستی است که از چشم اندازی وسیع تر که تنها به مشاهده اجزا و پدیده ها اکتفا نمی کند و درصدد تشخیص علل و الگوهاست؛ تفکر سیستمی بر این پایه استوار است که سیستم مجموعه ای از دو یا چند جزء است که حائز سه شرط است :
*رفتار هر جزء به رفتار هر کل بستگی دارد. *رفتار اجزاء و تاثیر آنها بر کل به هم وابسته است.
*هریک از گروه ها فرعی بر رفتار کل تاثیر دارند و تاثیر هیچکدام از آنها مستقل نیست .
سیستم مجموعه ای متشکل از اجزاء مهم وابسته است که متفقاً در راه رسیدن به یک هدف کلی گام بر می دارندوتفکر سیستمی سابقه تاریخی تفکر سیستمی دو نوع نگرش نسبت به پدیده ها را بیان میکند؛ این دو نوع نگرش عبارت بودند از : نگرش تجزیه گرا یا مکانیستی و نگرش کل گرا یا سیستمی این دونگرش با ریشه باستانی خود در زمانهای مختلف مورد استفاده قرار گرفته و برای جامعه انسانی منافع زیادی داشته است .
با اینکه فواید تفکر سیتسمی بسیار زیاد است و از تفکر سیستمی استفاده های بسیار میشود؛ اما در در نظام اما در نحوه به کاربستن تفکرسیستمی موانعی بر سر راه وجود دارد و به نظرمیاید که اصل و ریشه و اساس این همه موانع را بایستی درانسانها و نگرش و بینش و استنباط های آنان جست و جو کرد البته عواملی وجود دارد که مانع این تفکر مهم است که تا موانع بر طرف نشود و یک وضعیت عادی به وجود نیاید امکان تحقق یافتن تفکر سیسمی عملا امکان پذیر نیست.
سیستم چیست؟
تعریف روش سیستمی منظور از روش سیستمی این است که به جای طراحی تک تک مشاغل سیستم کار به نحوی طراحی شود که ابعاد اجتماعی و فنی کار مکمّل یکدیگر باشند؛ در روش سیستمی کار از نظر کارکنان سرپرستان مدیران و مسولان سازمان و هرکس دیگری که به نحوی درنتایج حاصل از کار ذی نفع می باشد؛ بررسی میشود و تاثیر فعالیت و عملکرد هریک از این گروهها درفرایند کار مورد بحث وتبادل نظر قرار میگیرید. بر اساس اطلاعاتی که از این طریق جمع آوری میشود؛ سیستم کار طوری طراحی میگردد که هم نیازهای انسانی و اجتماعی کارکنان برآورده شود؛ هم ضرورت های فنی کار انجام گیرد.
ویژگی های نگرش سیستمی *یک دید مشترک نسبت به آینده کل سازمان وجود دارد.
*ارتباطات افقی و تعالیم همکاری بهتری برای خدمت به مشتری وجود دارد. *درون سازمان و در انجام فعالیتهای متداخل کار تیمی صورت میگیرد. *نیروهای کار چند وظیفه ای و تیم های خاص پروژه وجود دارد.
*بخش های مختلف سازمان متناسب با یکدیگر ایجاد شده اند با هم انسجام دارند و به نفع کل سازمان بایکدیگر کار میکنند *فرایندهای کاری افقی در سراسر سازمان هماهنگ وتنظیم شده است تا پاسخگوی نیازهای مشتریان خارج از سازمان باشد
*به جای هدفهای عملیاتی یا بخش تمامی سازمان بر استراتژی های هسته ای و اصلی متمرکز شده است
*سطوح کم تری از سلسه مراتب و مدیریت دیده میشود؛ انعطاف پذیری بیشتر در عملیات و توزیع اختیار بیشتری در تصمیم گیری وجود دارد
تفکر سیستمی
تفکر سیستمی یک متدولوژی جدید و حاصل و نتیجه پژوهش های عمیق و طولانی است؛ یک تئوری علمی کلان نگر مستدل است که ریشه در قوانین کلی نظام های حیات روی زمین اکولوژی و زیست شناسی دارد.
تفکر سیستمی برخلاف برخی از جنبش های فکری که دریک رشته علمی و در محدوده علم معین نشو و نما کرده اند درخارج از محدوده یک علم معین متولد شد و در محیطی میان رشته ای رشد کرد؛ از آنجاکه این شیوه تفکر به طورکلی با مجموعه های متشکل از اجزا سرو کار دارد نه با خود اجزا ضرورتاً از مرزهای سنتی علوم خاص فراتر رفته و عمومیت یافته است.
تفکر سیستمی جهت گیری قدیمی و در عین حال جدید و ویژه نسبت به زندگی است؛ دیدگاهی نو هماهنگ با طبیعت و کل نگر نسبت به همه سیستم های زنده اعم از افراد انسانی، گروه ها، تیم ها و سازمان ها درجهت تلاش برای بقاء و پیشرفت در محیط پویایی امروز
چکیده تفکر سیستمی
چکیده تفکر سیستمی در سازمان بدین شرح است:"به ساختن سازمانی بیندیشیم که در آن هر راه حل جزیی و بخشی در سازمان با تمامی سازمان متناسب و هماهنگ باشد و برآیند آن باهدف خدمت به مشتری و در قالب یک سیستم به کار گرفته شود
تاثیر تفکر سیستمی
تاثیرتفکر سیستمی بیشتر بر حوزه ابعاد انسانی سازمان بوده است ،تفکر سیستمی بر تغییرنگرش مبتنی برترکیب یافته های رشته های گوناگون علمی تاکید دارد ؛به این تربیب متفکران سیستمی جوّ فکری موجودرا به نحوی اثربخش تغییر دادند و اعتبار و کاربرد عام تفکر تحلیلی تجزیه مدار را آنگونه که در فیزیک تکامل یافته و به کار گرفته اند؛ زیرسوال بردند؛ به طور کلی تفکر تحلیل تجزیه مدار را میتوان برمبانی چهارگانه استوارکرد؛
-1 معطوف شدن ذهنیت غالب محقق به بخش فیزیکی یا خارجی جهان
-2تاکید بر این که هر پدیده ای حاصل تجزیه یا ترکیب سایر پدیده هاست
-3تاکید بر کمی کردن روابط علّی .
-4افرایش دقت که مطلوب غایی هر پژوهشگر است .
درحالی که متفکران سیستمی با کسانی که بدین گونه به جهان وپدیده های پیرامون خود می نگرند؛ تفاوت دارند ؛ در واقع نگرش متفکران سیستمی به جهان برمبانی چهارگانه استوار است.
-1تصور ارگاینک،یعنی تصوری که ارگانیسم را در مرکز طرح ادراکی آدمی قرار میدهد
-2کل نگری یعنی هرپدیده ای به منزله موجودی زنده دارای نظم و روابط باز با محیط خود تنظیم و هدفمند درنظر گرفته میشود
-3مدل ساز،یعنی متفکر سیستمی سعی میکند که به حای شکستن کل به اجزای قراردادی ادراک خود از پدید های واقعی را بر پدیده های واقعی منطبق کند
-4بهبود شناخت به طوری که یک متفکر و پژوهشگر نظامگرا درک کندکه زندگی دریک سیستم ارگانیک و در فراگردی پیوسته استمرار داردو شناخت آدمی ازیک کل از طریق مشاهده فراگردهایی که دردورن آن به وقوع می پیوندد،به دست می آید، نه از طریق مشاهد اجزای آن کل و اینکه آنچه فرد مشاهد میکند خود واقعیت نیست بلکه ادراک وی از واقعیت است.
منافع تفکر سیستمی
منافع سیستمی اندیشیدن بسیار گسترده است از جمله:
-1 راهی است برای تفکر اثربخش درباره هر سیستم به ویژه در رابطه با دلایل وجودی اش ، محیطی آن اجزای تشکل دهنده آن
-2 الگو و روشی یرای مفهوم بخشیدن به فلسفه زندگی است؛ زیرا تمامی موجودات زنده، سیستم به شمار می روند
-3روشی برای آموختن آسان بهتر چیز جدیدی است
-4چارچوبی برای تشخیص تجزیه و تحلیل وحل مساله وتصمیم گیری در سیستم است
-5روشی برای مدیریت در عصر پیچیده سیستم ها را فراهم میکند
-6راهی برای ملاحظه تصویر بزرگ شده سیستم و در عین حال تفصیل وجزئیات آن است