بخشی از مقاله
چکیده
بلاغت علمی است که به زیبایی شناسی سخن میپردازد. این علم از دل شعر برآمده و برای سنجش آن به کار گرفته شده است. در میان انواع قوالب شعر فارسی »غزل« را عروس قالبهای شعر فارسی خواندهاند. بیشک یکی از دلایل اصلی این نامگذاری وجود آرایهها و زینتهایی است که در تعاریف کلاسیک، به آنها »صنایع بلاغی« میگویند. قالب غزل همواره مشحون بوده از صنایع بلاغی و عناصر تصویرآفرین اما در »غزل روایی« کار از لونی دیگر است. غزل روایی، غزلی است که شاعر در آن به نقل رویدادی می پردازد که همچون داستان مبتنی بر روابط علی و معلولی است.
اگرچه این نوع غزل دارای سابقه دیرینه در ادبیات فارسی بوده است، اما توجهی که از جانب عدهای از غزلسرایان جوان در دهه هفتاد به آن شد به حدی بود که یک جریان را به وجود آورد. جریانی که توسط برخی از پژوهشگران »غزل روایی« نامگذاری شد. این جریان اگرچه غزل را به فضاهای جدیدی کشانده اما دارای نقاط ضعفی نیز هست و در کل به عنوان بخشی از شعر معاصر نقد و بررسی علمی آن ضرورت دارد.
از این رو در این مقاله به نقد فرمالیستی مجموعه غزل »پرونده برزخ« هومن عزیزی، به عنوان مطرحترین شاعر غزلروایی، پرداختهایم و پس از بررسی عناصر شعر - زبان، تخیل، موسیقی و ساختمان - او مشخص شد که غزلهای او بااینکه دارای زبانی تقریباً سالماند و به لحاظ ساختاری نیز بر خلاف غزل کلاسیک، که محور عمودی در آن ضعیف و ساختار کلی بیانسجام است، به خاطر حضور عنصر روایت دارای ساختار منسجمی است اما بخش خیال و عناصر بلاغی در آن بسیار کمرنگ است، به حدی که در مواردی غزل، نظم صرف است. وی هچنین نه تنها هیچ کوششی برای آهنگینتر کردن شعر نمیکند بلکه به طور کلی و در قیاس با غزل کلاسیک، بعد موسیقی غزلهای او بسیار ضعیف است.
مقدمه
غزل روایی، غزلی است که شاعر در آن به نقل رویدادی می پردازد که همچون داستان مبتنی بر روابط علی و معلولی است و عناصر داستان در آن قابل مشاهده است. غزل روایی در ادبیات فارسی سابقه دیرینهای دارد. قصایدِنخستینِ شعر فارسی در بخش تغزل خود دارای پیوستگی و محور عمودی قویای بودند. این مسئله در کنار حضور »تشبیهات تفصیلی و روایی1«در این بخش موجب شده تا برخی از پژوهشگران تغزلات قصاید را بهره مند از ساختار روایی بدانند. »تغزل جنبه روایی دارد و وحدت موضوع و ربط ابیات در آن آشکارتر است« - شمیسا، . - 285 :1376 اما حضور روایت در قالب غزل به دوره ترویج غزل بازمیگردد.
قدیمیترین حضور روایت در غزل را میتوانیم در دیوانهای سنایی و خلف او عطار بیابیم.2 شاعران غزلسرا در طی اعصار به تناسب و اقتضای حال یا مقال به روایت داستان در دل غزل پرداختهاند و این مسئله تا دوره معاصر ادامه پیدا کرده است. در دوره معاصر، پیدایش گونه داستان - در اثر توجه به ادبیات غرب - در ادب فارسی و پدید آمدن شعر نو و حضور فعال روایت در آن، برخی از غزلسرایان نوجو را ترغیب کرد تا از داستان و عناصر روایی در غزل بهره بیشتری ببرند.
از جمله این افراد سیمین بهبهانی است. علی اصغر ارجی معتقد است اقدام سیمین بهبهانی در استفاده از عنصر روایت در غزل الگو و راهگشای شاعران دهه هفتاد از جمله هومن عزیزی بوده است. »او ]سیمین بهبهانی[ در غزل در پی روایتهای بدون طرح و پی رنگ است که از تداعی و جریان سیال ذهن شکل می گیرند. این شیوه راه را برای شاعرانی دیگر که در غزل به دنبال فرم و ساختار روایی هستند، باز کرده است.
این نوع غزل که پیشرو نامیده میشود، در شعر شاعرانی چون هومن عزیزی، هادی خوانساری، ابراهیم اسماعیلی، مجتبی صادقی و نسل تازه دیده می شود« - ارجی، . - 41 :1390 اما وارد کردن عنصر روایت به غزل توسط گروهی از شاعران جوان دهه هفتاد با چنان بسامدی شیوع مییابد که عنوان »غزل روایی« در کنار غزل فرم و غزل پیشرو به شیوه جدیدی از غزلسرایی اطلاق شد که در دهه هفتاد شکل گرفت. در عصر حاضر دهه هفتاد بستر جریانسازیها و موج بازیهای متعددی در حوزه شعر از جمله غزل بود.
عمدهترین جریانسازیهایی که در عرصه ادبی دهه هفتاد اتفاق افتاد، و سبب اشتهار این دهه نیز شد جریانات مربوط به حوزه »شعر آزاد یا منثور« بود. در این دهه حرکتهای گوناگونی در گوشه و کنار محافل ادبی روی داد که دولت مستعجل بود و هر کدام در مرحله نامگذاری متوقف شدند و نتوانستند خود را از یک دهه آن سوتر بکشانند.