بخشی از مقاله

چکیده

مدّعای این مقاله آن است که شکست شبکههای نوآوری میتواند متاثر از نوع دانشی باشد که مبنای فعالیتهای نوآورانه در آن شبکه است. اجزاء و عناصر مختلفی از شبکههای نوآوری، نظیر پیکربندی جغرافیایی شبکهها، ساختار، بازیگران کلیدی و نوع روابط اعضاء، تحت تاثیر ویژگیهای پایه دانش فعالیتهای نوآورانه آن شبکه قرار دارند. مقاله پیش رو ضمن طرح یک بحث مفهومی پیرامون شکست شبکه-های نوآوری، رابطه بین پایه دانش و شکست شبکههای نوآوری را از خلال تحلیل دادههای تجربی در مورد شبکههای با پایه دانش ترکیبی در صنعت نفت و گاز مورد بررسی و اعتبارسنجی قرار داده است.

دادههای تجربی این مقاله با استفاده از مورد کاوی چهار شبکه نوآوری در صنعت نفت و گاز ایران بدست آمده است که دو تای آنها موفق بوده و دوتای آنها شکست خوردهاند. یافتههای این مقاله نشان میدهند که در شبکههای با پایه دانش ترکیبی، هرقدر استفاده از محققان دانشگاهی بیشتر باشد، ساختار شبکه غیرمتمرکزتر باشد، ارتباطات غیر رسمی در شبکه کمتر باشد و مدیریت مخاطرات باز و کنترل نشده تر باشد، احتمال بروز پدیده شکست در شبکه بیشتر است.

-1  مقدمه:

شکست "ضعیف" شبکههای نوآوری، آنگونه که کارلسون - 1997 - 1 تعریف نموده است، به معنای ناکامی در تشکیل و ایجاد این شبکهها است .[1] این نوع از شکست شبکهها، همواره از دو جهت مورد توجه بوده است: نخست اینکه نوآوری در ادبیات معاصر، بدون ایجاد تعامل و همکاری بین مجموعهای از کنشگران روی نمیدهد .[2] دیگر اینکه، به نسبت نوع دیگر شکست شبکهها - شکست قوی به معنای قفل شدن ارتباطات در یک مجموعه خاص - حالت متداولتر و رایجتری از شکست است.

بر همین اساس، تعداد زیادی از مطالعات حول پدیده شکست نظامهای نوآوری به پژوهش درباب شکست شبکهها خصوصا در حالت شکست ضعیفاختصاص یافته است. این مطالعات عمدتا رویکرد کمّی و واریانسی داشتهاند و در تلاش بوده-اند عوامل درونی و بیرونی موثر بر شکست شبکههای نوآوری را احصاء نموده و مدیران و سیاستگذاران را از وجود این عوامل مطلع سازند. با اینحال، آنچه برای سیاستگذار از اهمیت بیشتری برخوردار است، چگونگی و فرآیند بروز این پدیده است، رویکردی که اتفاقا کمتر در مطالعات گذشته مورد توجه بوده است

از سوی دیگر، در بین عوامل بیرونی موثر بر تشکیل شبکههای نوآوری، دانش جزء مهمترین این عوامل است. دانش از یکسو یکی از مهمترین اقتضائات موثر بر تشکیل شبکهها و از سوی دیگر یکی از مهمترین بروندادهای این قبیل همکاریها و شبکهها است و بخش زیادی از مطالعات و پژوهشها نیز با موضوع بررسی تبیین نقش دانش در این شبکهها سامان یافتهاند .[4-6] در خلال این ادبیات، سه نگاه به دانش در مرحله تشکیل شبکهها وجود داشته است و هر کدام از این نگاهها الزاماتی را برای تشکیل شبکهها داشتهاند که عدم توجه به این الزامات میتواند شکست شبکهها را به همراه داشته باشد:

·    دانش به مثابه نهاد: بر اساس این نگاه، هر نوع دانش قواعد بازی خاص خود را میطلبد و اقتضائات و الزامات آن حتما بر حکمرانی شبکه و از جمله تشکیل آن اثرگذار است .[7]

·    دانش به مثابه منبع: نگاه منبع محور به دانش، جریان ایجاد و تشکیل شبکهها را بخصوص از جهت انتخاب اعضاء و سازوکار انگیزش آنها به شدت تحت تاثیر قرار میدهد .[8-9]

·    دانش به مثابه موضوع یادگیری: براین اساس، شبکهها ایجاد میشوند تا اعضاء یا دانش جدید کسب کنند و یا توانمندی بهرهبرداری از دانش موجود را از هم بیاموزند 5] و .[10-11 این نگاه نیز هم انتخاب اعضاء هم سازوکار انگیزش اعضاء و هم حکمرانی شبکه را از خود متاثر میسازد.

با اینحال، رویکرد جدیدی که در مرکز سیرکل در دانشگاه لوند و توسط افرادی چون اشیم2، گرتلر3 و مودیسون4 دنبال شده است، و منتهی به خلق مفهوم و نوعشناسی جدیدی با نام پایه دانش فعالیتهای نوآورانه گردیده است، به نوعی میتواند دربرگیرنده هرسه نگاه مذکور در بالا باشد. در این مقاله تلاش میشود از این مفهوم و نوعشناسی جدید برای توضیح فرآیند شکست ضعیف شبکههای نوآوری - در حالت خاص شبکههای مهندسی شده - استفاده گردد.

ساختار مقاله به این شکل سامان یافته است که در ابتدا مروری بر ادبیات شکست شبکههای نوآوری صورت میپذیرد، سپس مفهوم و نوعشناسی پایه دانش فعالیتهای نوآورانه تشریح میگردد، بعد از بیان روش تحقیق و روش انتخاب نمونههای مطالعه شده در صنعت نفت و گاز ایران، نتایج موردکاویهای چهارگانه ارایه گردیده است و در انتها به ارایه نتایج و جمعبندی پرداخته شده است.

-2 شکست شبکههای نوآوری

در ادبیات سیاست نوآوری، بحث مداخله دولت تابع مسایل و یا به تعبیر ادکوئیست "مشکلاتی" است که در نظام نوآوری پدید میآید.[12] محققان مختلف، دستهبندیهای مختلفی از مشکلات نظام نوآوری مطرح کردند1] و .[13-15 یکی از اجزای ثابت این دسته بندی ها چیزی است که از آن تعبیر به مشکل شبکه، مشکل مرتبط بودن، شکست شبکه، شکست تعاملات و نظایر آن گردیده است. معنای این عبارت این است که یکی از مشکلات رایجی که عموم صاحب نظران در زمینه نظامهای نوآوری دیده اند و باب مداخله دولت را در این زمینه باز میکند، حول مساله شبکهها و تعاملات اعضای نظامهای نوآوری است

مداخله دولت در مساله شکست شبکههای نوآوری، مستلزم شناخت کامل فرآیند بروز و ظهور این مشکل است. این شناخت، مستلزم مطالعه "فرآیند" شکست شبکههای موجود در درون نظامهای نوآوری - ملی/منطقه ای/فناورانه - است.

به طور کلی دو مکتب فکری در مورد مطالعه شبکههای اجتماعی به طور عام و شبکههای نوآوری به طور خاص وجود دارد و هریک از این دو مکتب از زوایای جداگانهای به مطالعه شبکهها پرداختهاند، موضوعات جداگانهای را در شبکهها مطالعه نمودهاند و حتی از روشهای تحقیق گوناگون برای مطالعه شبکهها استفاده نمودهاند

یک مکتب، مکتب تئوری مدیریت راهبردی و سازمان است که بیشتر روی ویژگیهای ساختاری شبکهها و موقعیت بنگاههای مختلف در این ساختارها تمرکز دارد و در این مسیر از سنجههای کمّی برای تحلیل شبکهها و منطق واریانس برای تئوریسازی5 استفاده میکند، که در آن تاکید اصلی روی رابطه بین متغیرها است

در نقطه مقابل، تفکری است که توسط گروه بازاریابی و خرید صنعتی پایه-گذاری شد و بعدها مورد استقبال و توجه دیگر کارشناسان قرار گرفت. در این مکتب فکری، تاکید و تمرکز بیشتر روی درک کیفی محتوا و شکل روابط میان اعضای شبکهها است و در این مسیر، عمدتا فعالیتها، منابع و کنشگران مورد مطالعه قرار میگیرند. آنها معتقدند جوهره اصلی شبکهها وابستگی متقابل سیستمیک اعضاء به یکدیگر و تعامل مستمر آنها با هم است

از این رو، محققان این مکتب برای درک عمیق نحوه شکلگیری - و یا ناکامی بنگاهها در تشکیل - شبکهها نگاه فرآیندی را انتخاب نمودهاند، که متدولوژی آن نیز مبتنی بر موردکاویهای کیفی است .[19-21] یکی از مهمترین ایراداتی که به رویکردهای کمی و واریانسی مطالعه شبکهها وارد شده است این است که این رویکردها به زحمت میتوانند در مورد محتوای واقعی روابط و ارتباطات بین بنگاهها و سازمانها توضیح دهند

از این رو، رویکردهای فرآیندی که به سوالاتی از جنس چگونگی پاسخ میدهند، بخصوص برای سیاستگذاران خیلی جالب و حایز اهمیت هستند. هدف این مقاله تحلیل فرآیندی مساله شکست شبکههای نوآوری و بخصوص توضیح چرایی و چگونگی آن است.

مشکل شبکه در نظامهای نوآوری خود به اشکال گوناگون دستهبندی شده است. یکی از بهترین این نوعشناسیها دسته بندی شکست شبکه ها به دو دسته ضعیف6 و یا قوی 7 است. شکست ضعیف یعنی بنگاههایی که با یکدیگر پایه فناوری مشترک دارند، در حد لازم بهم مرتبط نشوند و نتوانند با هم تشکیل شبکه بدهند و شکست قوی یعنی بنگاههای منفرد توسط دیگر بنگاهها - و درواقع توسط شبکه - به مسیری غلط هدایت شوند و/یا نتوانند یکدیگر را با دانش مورد نیاز پشتیبانی و حمایت نمایند. در واقع نوعی پدیده قفلشدگی8 روی میدهد

شکست ضعیف شبکههای نوآوری به طور طبیعی در فضای کشورهای در حال توسعه و تازه صنعتی شده بیشتر متداول و رایج است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید