بخشی از مقاله
چکیده
مقاله حاضر در صدد بررسی این موضوع است که با توجه به ساختار حاکم بر نظام آموزش عالی ایران و بافت جامعه دانشجوئی ایرانی، آیا فرسودگی تحصیلی در جامعه دانشجویان ایرانی با وضعیت فرسودگی تحصیلی دانشجویان سایر کشورها مشابه است یا خیر؟
در این مسیر ابتدا به پدیدآیی مفهوم عام فرسودگی در حوزه روانشناسی علمی و مولفه های تشکیل دهنده آن اشاره میشود و پس از آن به مفهوم خاص فرسودگی تحصیلی پرداخته میشود و مبانی نظری و پیشایند ها و پیامدهای منتج از برخی مطالعات خارجی و داخلی در مورد فرسودگی تحصیلی دانشجویان توضیح داده میشود.در نهایت با احصاء برخی ویژگیهای ساختار آموزش عالی ایران به طرح پیشنهاداتی برای بررسی فرسودگی تحصیلی در دانشجویان ایرانی می پردازد.
مقدمه :
امروزه تحصیل در دانشگاه خواسته بسیاری از افراد است و هرساله در سراسر دنیا افراد زیادی برای تحصیل در دانشگاه اقدام مینمایند.در کشور ایران نیز سالیانه ده ها هزار نفر تلاش میکنند با قبولی در آزمون ورودی برای پذیرفته شدن در دانشگاه های تحت نظر وزارت علوم،تحقیقات و فناوری که به کنکور سراسری مشهور شده است و یا قبولی در آزمون ورودی دانشگاه های غیردولتی همچون دانشگاه آزاد اسلامی و همچنین از طریق شیوه های پذیرش دانشجوی بدون آزمون ورودی ،تحصیلات خود را در مقاطع تحصیلات عالی یا تکمیلی ادامه دهند.
با وجود رغبت فراوان افراد برای ورود به دانشگاه ،مشاهدات میدانی حاکی از این است که برخی از دانشجویان علی رغم صرف وقت و هزینه فراوان برای ورود به دانشگاه و بعد از تحمل مرارت های زیاد برای عبور از سد کنکور،پس از پذیرفته شدن در دانشگاه و در جریان تحصیل از انرژی و انگیزه کافی برای ادامه تحصیل برخوردار نمیباشند و تجربه تحصیل در دانشگاه را تجربه ای ملال آور توصیف میکنند که علاوه بر مشکلات روانشناختی و افت تحصیلی در برخی از موارد حتی به ترک تحصیل نیز منجر میشود.
مروری بر پژوهش های انجام شده در مورد دانشجویان در دنیا نشانگر این است که متغیر های روانشناختی مرتبط با دانشجویان همچون نگرش ها و احساسات آنها نسبت به تحصیل و دانشگاه تحت عناوینی همچون سازگاری تحصیلی1،رضایتمندی تحصیلی2،درگیری تحصیلی3و فرسودگی تحصیلی4بررسی گردیده است.
با توجه به ساختار حاکم بر نظام آموزش عالی ایران و بافت بومی جامعه دانشجویان ایرانی ، بررسی فرسودگی تحصیلی در جامعه دانشجویان ایرانی و مقایسه آن با وضعیت فرسودگی تحصیلی دانشجویان سایر کشورها در این مقاله مدنظر میباشد.
برای رسیدن به این هدف ابتدا به پدیدآیی مفهوم عام فرسودگی در حوزه روانشناسی علمی و مولفه های تشکیل دهنده آن اشاره میشود و پس از آن به مفهوم خاص فرسودگی تحصیلی پرداخته میشود و مبانی نظری و پیشایند ها و پیامدهای منتج از برخی مطالعات خارجی و داخلی در مورد فرسودگی تحصیلی دانشجویان توضیح داده میشود.سرانجام با توجه به برخی ویژگیهای ساختار آموزش عالی ایران پیشنهاداتی برای بررسی فرسودگی تحصیلی در دانشجویان ایرانی مطرح میشود.
فرسودگی
اصطلاح فرسودگی5 به عنوان استعاره ای برای توصیف وضعیت یا فرایند خستگی روانی برای اولین بار در اواخر دهه شصت و اوایل دهه هفتاد قرن بیستم میلادی در آمریکا بکار برده شد. این اصطلاح ابتدا به عنوان یک واژه رایج در بین وکلای دادگستری،مددکاران اجتماعی،روانپزشکان،معلمان،متصدیان کارآموزی6و مشاوران بیمارستان برای مشخص نمودن کاهش تدریجی انرژی و کاهش انگیزش و تعهد7 که با آرایه وسیعی از دیگر نشانه های روانی و ذهنی همراه بود بکار برده شد
به عنوان تمثیلی از کاهش انرژی به خاموشی یک آتش یا شمع اشاره میکند و دلالت ضمنی آن این است که تداوم روشن بودن یک آتش به وجود منابع کافی برای روشن نگهداشتن آن بستگی دارد.جا افتادن این اصطلاح برای فرسودگی به دلیل خاستگاه آن در بین فرهنگ عامه است.قبل از اینکه این موضوع توسط روانشناسی علمی به عنوان موضوعی واجد ارزش مطالعه شناسائی شود مردم آن را برای توصیف یک تجربه بکار میبردند.
در حال حاضر فرسودگی به خوبی به عنوان یک مفهوم علمی پذیرفته شده است که هزاران مطلب در مورد آن انتشار یافته و کنگره ها و جلسات بیشماری راجع به آن برگزار گردیده است.فرسودگی در خلال 35 سال گذشته توجه پژوهشگران و شاغلین و عموم مردم را به خود جلب کرده است و مطالعات کمی علی رغم مشکلات روش شناختی همچون سوگیری نمونه گیری نشان داده اند که فرسودگی پدیده ای مختص آمریکای شمالی یا غرب نیست.این واقعیت که فرسودگی در تمام دنیا اتفاق می افتد به این معنی نیست که معنای این اصطلاح در همه کشورها و
زبان ها شناخته شده است.یک مرور مختصر نشان می دهد که واژه فرسودگی در زمان های گوناگون کاملا متفاوت به کار میرود
در مورد فرسودگی یک نظریه واحد وجود ندارد و تعداد زیادی تبیین که با هم متفاوتند و عمدتا شامل رویکردهای فردی،بین فردی و سازمانی هستند در مورد آن وجود دارد که تنها تعداد کمی از آنها پشتوانه تجربی دارند.به نظر میرسد که رویکردهای روانی-اجتماعی در آشمار کردن فرایندهای روانی زیربناییی که فرسودگی را ایجاد میکنند و نگه میدارند موفق تر هستند
دو فرد که تقریبا هم زمان ولی به صورت مستقل فرسودگی را مطالعه کرده اند هربرت فردنبرگ10 و کریستینا مسلش11هستند -
مسلش مفهوم فرسودگی را به صورت گسترده بررسی کرده و معروف ترین و پرکاربردترین پرسشنامه فرسودگی به نام پرسشنامه فرسودگی مسلش - - MBI12را ساخته است.وی مفهومی سه بعدی از فرسودگی را ارائه می دهد که شامل :
الف: خستگی هیجانی
ب:مسخ شخصیت
ج:کاهش احساس کفایت شخصیمی باشد.
خستگی هیجانی کاملاً همانند متغیر فشار روانی است و احساس زیر فشار قرار گرفتن و از میان رفتن منابع هیجانی در فرد می باشد.مسخ شخصیت پاسخی منفی وسنگدلانه به اشخاصی است که معمولاً دریافت کنندگان خدمت از سوی فرد هستند و به برداشت منفی فرد از دریافت کننده خدمات اشاره دارد.کاهش احساس کفایت شخصی کم شدن احساس شایستگی در انجام وظیفه شخصی است و یک ارزیابی منفی از خود در رابطه با انجام کار به شمار میرود.
علی رغم اینکه مفهوم فرسودگی در ابتدا مختص حوزه های خدمات انسانی16 - همچون مراقبت از سلامتی،آموزش و کار اجتماعی - بود اخیرا در پژوهش به انواع گروه های تخصصی و شغلی گسترش یافته است.به عبارت دیگر فرض اولیه که فرسودگی فقط در بین کارمندانی که کار با افراد را انجام میدهند اتفاق می افتد نادرست بود.برای مثال نشان داده شده است که فرسودگی توسط دانش آموزان هم تجربه میشود.این واقعیت که فرسودگی در ابتدا فقط در خدمات انسانی یافت شد
عمدتا به دلیل نتایج حاصل از استفاده تقریبا جهانی از پرسشنامه فرسودگی مسلش است.انتشار فرم عمومی پرسشنامه مسلش امکان مطالعه فرسودگی در زمینه های خارج از خدمات اجتماعی را فراهم ساخت زیرا ابعاد آن عمومی تر تعریف شده اند و به کار با مراجعان اشاره نمیکند:
الف:خستگی با ماده هایی که به خستگی بدون ارتباط مستقیم با دیگر افراد به عنوان منابع احساسات اشاره میکند سنجیده میشود؛
ب:بدبینی نگرش بدون علاقه یا غیر صمیمی به کار به طور کلی را میسنجد و نه لزوما به دیگر افراد و
ج:کارآمدی حرفه