بخشی از مقاله

چکیده

افزایش تعداد دانشگاههای ایرانی در دههی اخیر تغییرات جدی در سیمای نظام آموزش عالی و نیز شهرهایی که دانشگاهها به آن وارد شدهاند ایجاد کرده است. زیرا دانشگاه در شکل یک نهاد اجتماعی همزمان با ورود به بافتهای مختلف نهتنها افزایش دسترسی به فرصت آموزش را به همراه دارد که میتواند تغییرات اجتماعی را نیز در آن رقم بزند.

از سوی دیگر بیش از یک دهه است که زنان به مشتریان اول آموزش عالی در ایران تبدیل شدهاند بهطوریکه از یک سو مهمترین کاربران تغییرات اجتماعی حاصل از دانشگاه هستند و از سوی دیگر خود عامل شکل دادن به تغییراتی جدید در بافتهایی که در آن زندگی میکنند. اما آنچه بیشترین اثر را در این حوزه از خود نشان میدهد روابط فرهنگی است که زنان در درون دانشگاه و بیرون آن شکل میدهند و از گذار آنها گاه حتی تحولات اجتماعی را نیز پیش میبرند.

از این رو پژوهشگر با طراحی پژوهشی از نوع کیفی، در سپهر فلسفی تفسیرگرایی و با رویکرد نظریهپردازی دادهی بنیاد به دنبال پاسخ به این سوال اساسی بود که فزونی دسترسی زنان به آموزش عالی و حضور آنان در دانشگاهها چه تاثیری بر روابط فرهنگی درون جامعه گذاشته و در مقابل چه اثراتی را از آن میپذیرد. مشارکتگنندگان در این پژوهش 54 مرد و زن در سه گروه عضو هیات علمی، فعال اجتماعی و دانشجو از سه استان گیلان، قم و سیستان و بلوچستان و ابزار آن مصاحبهی بدون ساختار بوده است.

یافتهها نشان میدهد که از منظر مشارکتکنندگان در پژوهش نقطهی عطف تغییرات اجتماعی در نتیجهی افزایش دسترسی به آموزش عالی در ایران تغییرات در حوزهی زنان است که نخستین آن به »دگرگونی باورها« باز میگردد و دومین بخش ناظر بر »سبک جدید زندگی برای زنان« است. عدهایی دیگر»آسیبهای ناشی از آموزشهای دانشگاهی زنان« را بحثی جدی میدانند و مشکلاتی مانند »کمبود کار برای مردان«، »به تاخیر افتادن ازدواج«، »اشتغال تماموقت زنان بیرون از خانه«، »ازدیاد فسادهای اخلاقی« و حتی »افزایش طلاق« را به آن نسبت میدهند.

مقدمه:

دسترسی برابر به آموزش عالی جزء اصولی است که در قانون اساسی ایران به آن اشاره شده است. بر همین اساس و با رویکرد افزایش عدالت آموزشی تعداد دانشگاههای ایرانی در بازهی زمانی سال های 1385 تا 1393 رشد 152 درصدی را تجربه کردهاند - موسسه پژوهش و برنامهریزی آموزش عالی - . اما واقعیت آن است که دانشگاه در شکل یک نهاد اجتماعی همزمان با ورود به بافتهای مختلف علاوه بر فراهم آوردن امکان دسترسی به آموزش عالی، میتواند تغییرات اجتماعی نیز در آن رقم بزند.

واقعیت سیر تاریخی تحولات دانشگاه حکایت از آن دارد که ارتباط دانشگاه و جامعه به حدی است که ریشههای شکل گیری نهاد دانشگاه را باید در تحولات اجتماعی جستجو کرد. به طوری که در قرن 19 سرعت صنعتی شدن جامعه و ارتباطات جدید اجتماعی که بر چنین تغییرات نوینی مبتنی بود، نهادی به نام دانشگاه را شکل داد که بتواند پاسخگوی نیازهای نوین جوامع صنعتی باشد. اما با این همه آن اندازه که ارتباط دانشگاه و نهادهای اقتصادی مهم به نظر میرسد، ارتباط بین دانشگاه، بافت منطقهایی و اجتماع محلی کمتر مورد توجه قرار می گیرد.

اگرچه اهمیت اقتصاد بر نهاد اجتماع در سنجش تاثیرات دانشگاهی خود ریشه در این امر دارد که در طول قرن 19 کشتیسازی، تولید کتان و ابریشم، صنایع سنگین و تجارت و امور مالی اساسی را در شکلگیری دانشگاههای شهری و توسعهی سریع آن در سایر کشورهای دیگر بنا نهاد که دانشگاه را خواسته یا ناخواسته به صنعت و نخبگان تجارت مربوط کرد. اگرچه این ارزشها که غالبا مبتنی بر بازدههای اقتصادی و سودآوری مالی بود، فارغ از منطقه و فضایی که دانشگاه در آن شکل گرفته برای دانشگاهیان هویتی را تعریف کرد که در مغایرت آشکار با ارزشهای دانشگاه های مانند آکسفورد و کمبریج بود که با نخبگان متفاوتی ارتباط داشت

با این همه در بازه زمانی بین سالهای 1945 تا دهه 1990 نقش دانشگاه در قالب ابزار و نهادی اجتماعی پذیرفته شده بود. اگرچه تصویر دانشگاه به عنوان نهادی موثر بر تغییرات اجتماعی در قیاس با نقش زیرساختی دانشگاه در تحقق اهداف اقتصادی به عنوان مولفهایی ضعیف تر شناخته میشد

از سوی دیگر همگام با سیر جهانی رشد حضور زنان در دانشگاه - گریبنیکو1، . - 2009 بیش از یک دهه است که زنان به مشتریان اول آموزش عالی در ایران تبدیل شدهاند. و یافتههای پژوهشی هم نشان از آن دارد که دختران دانشگاه را به عنوان فضایی برای توانا شدن و حضور و بروز اجتماعی تعریف میکنند که به آنها تجربهی استقلال میبخشد و دریچهایی رو به جهانی جدید میشود

دختران در قالب بروندادهای دانشگاهی از یک سو با توجه به دگرگونیهای که از حضور در دانشگاه برای آنها حاصل شده، خود عاملان شکل دادن به تغییراتی جدید در بافتهایی میشوند که در آن زندگی میکنند و از سوی دیگر مهمترین کاربران تغییرات اجتماعی حاصل از دانشگاه هستند اما آنچه بیشترین اثر را در این حوزه از خود نشان میدهد روابط فرهنگی است که زنان در درون دانشگاه و بیرون آن شکل میدهند و از گذار آنها گاه حتی تحولات اجتماعی را نیز پیش میبرند.

از این رو پژوهشگر با طراحی پژوهشی از نوع کیفی، در سپهر فلسفی تفسیرگرایی و با رویکرد نظریهپردازی داده بنیاد به دنبال پاسخ به این سوال اساسی بود که »فزونی دسترسی زنان به آموزش عالی و حضور آنان در دانشگاهها چه تاثیری بر روابط فرهنگی درون جامعه گذاشته و در مقابل چه اثراتی را از آن میپذیرد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید