بخشی از مقاله

خلاصه مقاله:

کار جنبه ای از زندگی است که صرف نظر از منابع مالی برخی از نیاز های اساسی آدمی نظیر تحرک روانی و بدنی ، نیازهای اجتماعی واحساسات خود ارزشمندی را ارضا می کند. با وجود این کار میتواند منبع فشار روانی نیز باشد.در دهه ی اخیر موضوع استرس و آثار آن در سازمان ها مورد توجه بسیار واقع گردیده است. با وجود این که استرس مثبت نیز وجود دارد ونباید بعنوان یک پدیده منفی نگریست. فشار روانی اثرات فراوانی بر عملکرد و فعالیت های اعضای سازمان دارد .

مدیران کارکنان و ارباب رجوع سازمان تحت تاثیر فشارهای عصبی دچار حالات روانی خاصی می شوند ودست به اعمالی می زنند که مستقیما در فعالیت ها و - بازدهی سازمان منعکس می گردد. فشارها علاوه بر تاثیرات روانی تاثیرات جسمانی نیز دارند.در این مقاله قصد داریم فشار های روانی را در محیط کار تعریف و عوامل ایجاد کننده ی آن را شناسایی و راههای مدیریت آن را بیان کنیم

مفهوم فشار عصبی

فشار عصبی دارای دو مفهوم منفی و مثبت می باشد.آن شکل از فشار عصبی که با منفی دارد »دیسترس« نامیده میشود،که به هنگام ناراحتی،مثلا گرفتن توبیخ رسمی از رئیس در فرد ایجاد میشود شکل دیگری از فشار عصبی که حالت مثبت و خوشایندی هم دارد،به وسیله چیزهای خوب ایجاد می شود،و »یوسترس«نام دارد.مثلا زمانی که به کارمندی شغل بالاتری پیشنهاد میشود ،به شخص فشار عصبی وارد می گردد که به هیچ وجه منفی نیست.

به طورکلی فشار عصبی را می توان به این شکل تعریف نمود:»فشار عصبی کنش متقابل ارگانیزم با محیط خارج و واکنش حسی برای سازگار شدن می باشد،که توسط تفاوتهای فردی و فرایند های روانی که پی آمدی است برای هر گونه عمل خارجی - محیطی - ،موقعیت،یا حادثه ای که نیازهای روانی و فیزیکی بسیاری را در یک فرد ایجاد می کند به وجود می آید.«به عبارت دیگر می توان فشار عصبی را یک واکنش حسی نسبت به وضعیت خارجی که نتیجه آن تغییر وضع جسمی،روانی و رفتاری کارکنان است،توصیف نمود.

انگیزش وفشار روانی

برای درک بهتر فشار روانی شناخت چگونگی ایجاد انگیزش که یک فرآیند چرخشی است ضرورت دارد. چرخه انگیزش معمولاً از بروز و ظهور یک نیاز آغاز می گردد. فرد می خواهد کار را انجام دهد - انگیزه - و نتیجتاً آن کار را انجام می دهد .

کاری را که انجام می دهد او را به هدف مورد نظرش نزدیک کند درآن موقع احساس رضایت می کند و در صورتی که ناموفق باشد احساس نارضایتی کرده و ممکناست باع افزایش شدت نیاز وفشار گردد. درهر حال این چرخه پایان نمی پذیرد و فرد آماده می گردد تا کار جدیدی برای دستیابی به هدف جدیدی را انجام دهد. این امر بدان معناست که رضایتمندی افراد دوام ابدی ندارد و این منبع عمده فشار روانی برای مدیران می باشد

برای مدیران امکان دارد فشار روانی خود را با ایجاد انگیزش درکارکنان کاهش دهند. هرچند که ممکن است ایجاد انگیزش بطور مستقیم درکارکنان اتفاق نیافتد، لیکن می توان با فراهم نمودن محیط مناسب زمینه ایجاد انگیزش در کارکنان را فراهم نمود و این امر برای مدیران ساده تر وهم ثمربخش تر می باشد. تفکر قدیمی که درمورد انگیزش وجود دارد عبارت است هرچه فشار بیشتری به کارکنان وارد آید کار بیشتری را انجام میدهند. این تئوری انگیزشی اشتباه بوده و یا حداثل کافی نمی باشد

حقیقت پیچیده تر از آن است. تا یک حدی این امر واقعیت دارد که - هرچه به کارکنان فشار بیشتری وارد شود کار بیشتری انجام می دهند - ، ولی از آن به بعد کارآئی فرد ثابت می ماند ودر این حالت اگر مدیری بخواهد از این طریق کارآئی فرد را افزایش دهد نتیجه معکوس می گیرد، حتی ممکن است کارآئی فرد با نقصان مواجه گردد. " یرکز - Yerks - "و " دادسون » - Dodson - در سال 1908 دو عامل را در ارتباط چرخه انگیزش و فشار روانی معرفی نمودند.

اول اینکه هرچه کار ساده تر باشد سطح تحمیل انگیزش بیشتر می باشد، دوم اینکه هر چه کار کوتاه تر باشد باز هم سطح تحمل انگیزش بیشتر می باشد. در نتیجه انگیزش خواه کم باشد و خواه زیاد، منجر به بروز رفتار فشارزا می گردد. نکته مهم این است که برای اکثر مردم فشار روانی باعث عدم کنترل و بیماری آنان نمی گردد. فشار روانی به معنی بدخود وقتی به کار می رود که بین فرد، کاری که از او خواسته شده که انجام گردد و روش انجام کار درخواست شده تطابقی وجود نداشته باشد

ترس و نگرانی

ترس نوع خاصی از فشار روانی می باشد. تجربه ترس قبل از حادثه و یا در خلال حادثه معمولاً تغییرات روانی را ایجاد می کند که منجر به فشار روانی می گردد.

انسانها اغلب ترس واقعی را تجربه نمی کنند، لیکن اکثراً به نحوی دچار نگرانی شده اند. نگرانی عبارت است از ترس از چیزی که تا کنون اتفاق نیافتاده است و یا هرگز اتفاق نخواهد افتاد نگرانی ممکن است انسان را حتی از شروع کار باز دارد. نگرانی ناخودآگاهانه1 وقتی اتفاق می افتد که فرد عادت به احساس نگرانی کند، حتی اگر چیز نگران کننده ای وجود نداشته باشد. مواجه با این نوع نگرانی بسیار مشکل می باشد زیرا منبع و عامل نگرانی مشخص نمی باشد تا بتوان آن را از بین برد.

شخصیت نوع A وB

شخصیت نوعA

فردی است که همواره در پی کارهای بیشتر و بیشتر در زمانی کمتر و کمتر است،حتی اگر این امر نیازمند دست زدن به تلاشهایی علیه دیگران باشد.

-1به سرعت حرکت می کنند ،راه می روند و غذا می خورند

-2در انجام کارها،شتابزده هستند

-3دوست دارند دو کار یا بیشتر را در یک زمان انجام دهند

-4با اوقات فراغت نمی توانند کنار بیایند

-5در مورد تعداد حساسیت زیادی دارند یعنی موفقیت شان را در قالب کمیت و کیفیت آنچه که بدست آورده اند اندازه گیری می کنند

شخصیت نوعB

در مقابل شخصیت نوعA شخصیت نوعB قرار داردکه دقیقا مخالف آن است .افراد نوعB به ندرت تحت تأثیر تمایل مفرد برای انجام کارهای بیشتر در زمانی کمتر و کوتاه تر قرار می گیرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید