بخشی از مقاله

چکیده

عقلانیّت سکولار و نقش معصوم علیه السلام در رفع آن و ایجاد عقلانیّت قدسی، عنوان نوشتاری است که طیّ آن، مبانی معرفتشناختی و نیز ثمرات این دو قسم عقلانیّت به عنوانمبانی تمدن الحادی و الهی مورد برّرسی قرار میگیرد. عقلانیّت سکولار،اساس تمدّن مادّی است که با انکار ماوراءطبیعت همهی هدفگذاریهای خود را در جهت کسب منافع مادّی تنظیم میکند.

در حقیقت آنچه نام عقلانیّت در این تمدّن گرفته،همان جاهلیّت است با پوششی از تدبیر اقتصادی. امّا عقلانیّت قدسی، مبنای تمدّن الهی است که با وجود نظام معرفتی و اخلاقی جامع، زمینه به ثمر رسیدن همه ظرفیتهای وجودی انسان را فراهم میکند. معصوم علیه السلام به عنوان عقل کل،ضمن مبارزه با مبنای تمدّن الحادیو عقلانیّت سکولار،طیّ دو مرحلهی جهاد فرهنگی وانقلاب، عقلانیّت قدسی را در جامعه احیا مینمایدبه. علّت نقش اساسی مردم در اتمام این رسالت،بهثمر رسیدن کامل عقلانیّت قدسی در زمان ظهور ولیّ خدا محقّق شده و در نتیجه حیات معقول که حاصل نزدیک شدن عقل جمعی به عقل کامل معصوم است، شکل گرفته، همگان از برکات آن بهرهمند خواهند شد.

-1مقدّمه

تمدّن مادّیالحادی، با بناگذاری بر اشباع وهم و غرایز بشر و با توقّف در مرحلهی حیوانیّت، مسیر بشر را به سمت تعالی مسدود نمایدمی . مبارز اصلی این تمدّن، تمدّن الهی است که تنها مسیر شکوفایی استعدادهای بشر میباشد. ریشه و مبنای این مبارزه، در عقلانیّت این دوتمدّن به عنوان خطوط اصلی جهانبینی آنها خلاصه شده و زیرمجموعههای خود را در همهی ساحات حیات بشری ساماندهی مینماید.

تمدّن مادّی بر عقلانیّت سکولار بنا شده و تمدّن الهی بر پایه عقلانیّت قدسی شکل میگیرد. هر یک از این دو مبنا، دارای هدف، منطق، روش و در نتیجه آثارو ثمرات خاصّی خواهد بود که در قالب مدینهی فاضله به نمایش در میآیند.

معصوم علیه السلام به عنوان عقل کلّ و حقیقت عقلانیّت، تنها شخصیّتی است که توان تخلیه افکار جوامع از عقلانیّت سکولار و تحلیه آن به عقلانیّت قدسی را داراست، تا بدین وسیله مدینهی فاضله را به هدف سعادتمند نمودن بشر پایهریزی نمایند.

آنچه در این مجال بدان پرداخته میشود، بررسی مبنایی تمدّنها با بررسی عقلانیّت آنها و اثبات راهحلّ مبنایی برای گذر از تمدّن مادّی به تمدّن الهیمحوریّتبا دادن به عقلانیّت قدسی امام معصوم استبررسی. همزمان این دو قسم عقلانیّت با رویکرد جامعهشناختی و نقش منحصر به فرد معصوم علیه السلام در احیای عقلانیّت قدسی نقطهی تمایز این نوشتار به شمار میرود.

-2 تعریفعقلانیّت

نظر به اینکه عقلانیّت«» مصدر صناعی از ریشه عقل میباشد، برای شناختعقلانیّت باید نخست عقل را تعریف نمود. »عقل« در لغت به معنای بازداشتن و نگهداشتن است. همانطور که شتر را به وسیله عِقال از انحراف از مسیر تعیین شده حفظ میکنند، عقل نیز باعث حفظ صاحب آن از انحراف از صراط مستقیم میشود

بنا بر روایات، به خصوص حدیث شریف عقل و جهل - کلینی،1388ق، ج1، ص - 21، به دست میآید که تقابل عقل و جهل، به مفهوم تقابل دو نیرویی است که هرکدام مسیر خاصی را برای زندگی انسان ترسیم میکنند. عقل، قوّهای رحمانی است که با جنود خود، اعم از: خیر، حکمت، معرفت، ایمان و... انسان را به مسیر سعادت رهنمون گشته و جهل، قوهای شیطانی است که با فرماندهی جنود خود، اعم از: شرّ، جهل، حمق و کفر و... شقاوت را برای انسان تابع خود به ارمغان میآورد.اساساً ترکیب این دو قوّه، از مختصّات انسان و لازمهی اختیار اوست.

شاهد این مدّ عا، ذکر جهل - در معنای خاص - به عنوان سربازی از سربازان جهل - در معنای عام - و نیز ذکر علم به عنوان جندیّ از جنود عقل میباشد. من باب لزوم تباین مقسم با اقسام، همانطور که علم با عقل متفاوت است، جهل نیز در دو استعمال پیشگفته با هم متغایر میباشد. بدین صورت که جهل در معنای خاص، مقابل علم به معارف سودمند و جهل در معنای عام و به عنوان مقسم، در مقابل عقل است.

رأس مجموعه تمایزاتبین عقل و جهل، تبعیّت از حق و عدم آن است. - همان، ج1 ، ص - 21 عقل به دلیل تابع و مطیع محض حق بودن، محبوب خداوند متعال است و جهلهب دلیل عدم تبعیّت از حق، مبغوض حضرتش. انسان نیز راه میانهای در این بین ندارد، یا سرپرستی قوای بینشی و گرایشی و به تبع آن عملکرد خود را به عقل میسپارد یا به جهل.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید