بخشی از مقاله

چکیده

اهداف تحقیق: امروزه مباحث مربوط به حضور اقشار اجتماعی در فضاهای شهری که از ابعاد اساسی توسعه انسانی پایدار میباشد، از مقولات مهم علوم برنامه ریزی شهری به شمار می رود. بدین منظور تحلیلفضاهای شهری به منظور آزمون جنسیتزدگی فضاها نیازمند تکنولوژی GIS میباشد. حدود پانزده سال پیش، امکان وجود پژوهشی بر محوریت فمینیسم، با بهره گیری از GIS خیلی دور از ذهن به نظر میرسید.

این درحالی است که هم GIS و هم فمینیسم، به طور قابل توجهی نظام علم جغرافیا را تحت تأثیر قرار دادهاند؛ ولی تعامل خیلی کمی بین آنها وجود داشتهاست. اما نیاز به تحلیلفضایی با رویکرد نابرابری جنسیتی، جغرافیدانان فمینیست را به سوی بهرهگیری بیشتر از این سامانه کشاند. هدف این پژوهش بررسی روابط بین رویکرد فمینیستی با GIS در طی چند سال اخیر میباشد.

روش تحقیق: روش تحقیق حاضر، توصیفی-تحلیلی بوده و با بهرهگیری از روش جمعآوری دادهها از طریق کتابخانهای و اسنادی، در پی رسیدن به اهداف پژوهش میباشد.

یافته های تحقیق: در شرایط امروز GIS و رشتههای مربوط به تحلیلهای فضایی، هنوز فاقد حضور حرفه ای زنان و یک تداوم گفتمان GISای که با یک علم پوزیتویستی مردانه و سرمایهداری در ارتباط باشند، میباشد. بدین ترتیب GIS، فضاهای روزمره و کنشهای زنان و مردان را درون یک سلسله مراتب قدرت و سلطه توصیف میکند. درعینحال پژوهشگران GIS، و کاربران آن، همراه با جغرافیدانان فمینیست، شروع به اصلاح این روند کرده اند. زنان و تجربههایشان، موضوع تحلیلهای جغرافیایی و تولید نقشه شدهاند. این جغرافیدانان نهتنها تجربیات جنسیتی را تحلیل میکنند، بلکه بهوسیله تحقیقات فمینیستی -در راستای عدالت و برابری جنسیتی- آگاهی ایجاد میکنند.

نتیجه گیری: این پژوهش با بررسی سابقه روابط بین GIS و رویکرد فمینیستی در تحلیلفضایی تجربیات زنان در فضاهای شهری، روند این روابط در طی سالهای گذشته بررسی کردهاست که نتایج نشان میدهد که در طی این سالها به مرور زمان روابط بین آنها افزایش یافته و GIS به عنوان یک ابزار مفید - با توجه به اینکه GIS یک ابزار پوزیتویستی میباشد و با مبانی فمینیسم به عنوان یک رویکرد انتقادی در تناقض است - ، به منظور تحلیلفضایی نابرابریهای جنسیتی در بهرهگیری از فضاهای شهری شناخته شدهاست و توسط جغرافیدانان فمینیستی مورد استفاده قرار گرفته است.

مقدمه

ریشه ظهور فمینیسم را شاید بتوان به تحولات چون رنسانس و تحولات بعد از عصر روشنگری و سپس انقلاب فرانسه و انقلاب صنعتی نسبت داد که مناسبات زن و مرد را در بعضی یا تمامی جهات مورد سوال قرار داد. اصطلاح فمینیسم یا فمینیست تا اواخر قرن نوزدهم وارد نظام واژگانی نشده بود. هر چند بسیار پیش از آن، برخی آثار در مورد حقوق زنان به رشته تحریر درآمده بود؛ با وجود بی عدالتیهایی که در روابط بین زن و مرد وجود داشته است، اما این بی عدالتیها تا اواخر قرن نوزدهم باعث بهوجود آمدن نهضتی اجتماعی و فراگیر نشده بود

واژهی فمینیسم به معنی نهضت طرفداری از برابری حقوق اجتماعی سیاسی زن و مرد میباشد. واژهی فمینیسم را شارل فوریه، سوسیالیست فرانسوی، در اوایل سدهی نوزدهم ابداع کرد. او در ذهن خود زن جدیدی را تصور میکرد که هم جامعه را دگرگون سازد و هم خود به دست جامعهای استوار بر همکاری و همیاری، به جای همچشمی و سودجویی، دگرگون گردد؛

همچنین واژه فمینیسم نخستین بار در زبان انگلیسی برای توصیف زنانی به کار رفت که در دههی 1980 برای کسب حق رأی مبارزه می کردند. فمینیسم جنبشی سیاسی است که پیگیر نابودی نابرابریهای جنسی میان زن و مرد است و آن همچنین جنبشی سیاسی منتوعی است که وضعیت آن در گسترههای فضایی و در دورههای فضایی و در دورههای زمانی فرق میکند. گریلدا پولوک با انعکاس وسعت فمینیسم آن را به عنوان تعهد سیاسی زنان برای تغییر شرایط نابرابر، به صورت مطلوب برای خودشان و برای جهان توصیف میکند

رویکرد و سیاستهای فمنیستی در موج دوم فمینیست وارد علوم مختلف شدند تا از طریق آن علمها تبعیض جنسیتی را در جامعه و درون آن علمها بیان دارند. یکی از این علوم که فمینیسم توانست تعامل متقابلی با آن برقرار کند علم جغرافیا بوده است. از اواخر دهه 1970 و به ویژه در دهههای 1980 و 1990 آثار جغرافیدانان فمینیست ارتباط و پیوند جنسیت و جغرافیا را بررسی کرده و همچنین نابرابریهای جنسیتی را در مقالات و سخنرانیهای جغرافیایی و رشتهی جغرافیا به چالش کشیدهاند. جغرافیای فمینیستی به راههای متعددی اشاره میکنند که در آنها جنسیتها و فضاهای جغرافیایی به صورت متقابل و دوسویه ایجاد میشوند و به مطالعه راههایی که در آنها فضا جنسیتی شده و همچنین راههایی که در آنها جنسیت فضایی شده است می پردازند

در بررسی رابطه بین جنسیت و فضا با پدیدهای به عنوان فضاهای جنسی شده و فضاهای جنسیتی شده برخورد میکنیم. مکانهای خاص ممکن است بر اساس جنس زیستشناختی افرادی که آن را اشغال می کنند خصوصیات جنسی داده شوند یا بر اساس جنسیت فعالیتهای مختلف که در آنها انجام میشود، جنسیت داده شوند.

از این رو جنسیتی شدن فضا زمانی بهعنوان مشکل مطرح میشود که بنا به دلایلی یکی از دو جنس مجبور به ترک یک فضای عمومی شده و از حق بهرهبرداری از آن فضا محروم شوند، در حالی که امکان بهرهمندی مطلوب از فضاهای شهری و عمومی از حقوق اولیه شهروندی محسوب می شود

تک جنسیتی شدن فضاهای شهری، پدیده غالب در شهرهای امروز است. فضاهایی که کاملا در انحصار مردان قرار گرفته و زنان ناخواسته مجبور به ترک آن فضا می شوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید