بخشی از مقاله

چکیده:

جوامع سنتی با خصیصههای فرهنگی و هنجاریکاملاً متمایزی با جوامع دیگر تعریف و مشخص می شود. قواعد و هنجارهای حاکم بر اینگونه جوامع که از ساختار اجتماعی و تجربه زیسته آنها ناشی میشود برای پیشگیری از جرائم اجتماعی سازوکار خشنی بنام قتل ناموسی را تعبیه نموده اند. هدف اصلی این سازوکارها محدودی سازی رفتار و آرزوهای بشری، کاهش نابهنجاری اجتماعی و تهدید کج روان و خردهفرهنگها به مجازات است تا از وقوع رفتارهایی که وجدان یا عصبیت جامعه را تحریک یا جریحهدار مینماید خودداری نماید.

قتل ناموسی به کشته شدن زنانی اطلاق میشود که توسط اعضای درجه خانواده، فامیل، جامعه یا بهحکم ریشسفیدان و بزرگان جامعه صورت میگیرد. در اصل بهنوعی رفتار غیراخلاقی و ضد هنجار اجتماعی گفته میشود که در نوع خود کجروی محسوب شده و در عرف جامعه شرف، اعتبار و وجهه اعضای خانواده را تهدید کرده و تنها راه زدودن این داغ ننگ اجتماعی و تطهیر سازی آن، قتل ناموس است.

یافتههای حاصل از پژوهش نشان میدهد که برحسب »نظریه عصبیت ابن خلدون« ، »وجدان جمعی امیل دورکیم« و »تئوری دوقطبی فردیناند تونیس«، قتل ناموسی در جوامع سنتی جهت ارضای احساسات جریحهدار شده وجدان اجتماعی صورت میگیرد و این عمل نوعی برچسبی است بر خانواده که بنا بر فشار اجتماعی بایستی به این عمل اقدام کند و هدف اصلی این عمل، مجازات کج روانی است که نظم اجتماعی را به چالش کشیده و از فرامین جامعه سرباز زدهاند.

درنتیجه قتل ناموسی بهعنوان سازوکار پیشگیری از رفتارهای غیراخلاقی و نابهنجاری اجتماعی است تا بر کنشگران نظارت کرده و بستر وقوع جرائم اجتماعی ازجمله زنا با نامحرمان، برقراری روابط نامشروع و تخطی از فرمانها بزگان جامعه را از بین برده و کج روان را به همنوایی، حفظ انسجام اجتماعی، تقویت همرنگی و تفرد زدایی و جمع محوری سوق دهد. به تعبیر »والتر رکلس« عمل قتل ناموسی از بازدارنده بیرونی قوی محسوب می شود.

.1مقدمه و بیان مسئله:

زندگی اجتماعی انسانها تحت تأثیر قوانین و هنجارهای اجتماعی است. هنجارها و قواعد و نهادینه شدن آن در رفتار زندگی اجتماعی را قانونمند و قابل پیشبینی می کند. نظریههای کنترل اجتماعی برای تشریح اینکه چگونه مردم از عمل در راههایی که به ضرر دیگران است، بازداشته میشوند، همگی بر عواملی اجتماعی تکیه میکنند. هر نظام اجتماعی برای حفظ ارزشها و هنجارهایش، مکانیسمهایی را تعبیه میکند تا کنشگران اجتماعی بدون هیچ احساس فشاری نسبت به هنجارهای اجتماعی، پایبند شده و از معیارهای پذیرفتهشده عدول نکنند؛ این امر نیازمند میزانی از کنترل اجتماعی است. کنترل اجتماعی به مجموعه شیوهها، تدابیر و وسایلی اطلاق میشود که یک جامعه یا گروه در راه تحقق اهداف خود و هدایت افرادش به رعایت آداب، شعائر، مناسک و هنجارهای پذیرفته بکار میگیرد

نخستین تشریحات مربوط به این رهیافت، مربوط به امیل دورکیم - 1985 - بود. بهزعم وی، یک جامعه همواره دارای شمار معینی از منحرفان است و انحراف بهواقع، پدیدهای "طبیعی" تلقی میشود - ریتزر، . - 1392 دورکیم با بررسی جوامع مختلف جهان به این نتیجه رسید که همه جوامع دارای جرم هستند. منحرفان از اخلاقیات و مصوبات عرفی جامعه بهعنوان مجرم تلقی میشوند

مجازات چنین رفتاری، قتل ناموس است. قتلهای ناموسی به قتلی اطلاق میشود که در جوامع سنتی کوچنشین و ایلیاتی، دختران و زنان به دلیل ارتکاب به مسائل غیراخلاقی، تهدیدی برای آبروی خانواده تلقی شده و برای زدودن این لکه ننگ، اقدام به قتل وی میکنند.3 ازدواج اجباری، به ازدواج درآوردن دختران در سنین کودکی، اجبار به ادامه زندگی زناشویی، ناپسند بودن طلاق، خشونت خانگی، چندهمسری که از دیرباز در جوامع سنتی بسیار رایج است، عامل قتلها ناموسی هستند که از فرهنگ مردسالار جامعه ناشی میشود.

جوامع دارای هنجارهای و فرهنگ متخصص خود هستند. عامل دوام و بقاء جامعه به پویایی فرهنگ آن وابسته است. نیازهای انسانی در بطن فرهنگ جامعه برآورده شده و کنترل میشود. در واقع علت اصلی قتلهای ناموسی را باید اموری دانست که باعث میشوند فردی به خود اجازه دهد بدون هیچ حکم شرعی و قانونی و بهصرف انجام یک رفتار ناشایست از سوی زن، او را به قتل برساند

ازنظر جامعهشناسی انحرافات؛ قتل یک مسئله اجتماعی تلقی میشود، زیرا بر اساس ارزشها و هنجارهای حاکم بر جامعه بهعنوان وضعیتی نامطلوب و مضر شناخته میشود که جان و امنیت افرا در جامعه را تهدید میکند. زنان یا دخترانی که مورد تجاوز جنسی قرار میگیرندمعمولاً بر اساس هنجارها و معیارهای سنتی جامعه در مورد مسائل جنسی، باعث آبروریزی و شرمساری خانواده و طایفه دانسته میشود و حضور او را در جامعه مایه تداوم این آبروریزی و شرمساری میدانند ؛ بنابراین، قتل زن مذکور بهعنوان یکراه حل برای جبران این شرمساری و احیای آبروی طایفه و خانواده نگریسته میشود 

قتل ناموسی نیز چون توسط وابستگان نزدیک و اعضای خانواده قربانی صورت می گیرد، حساسیتها در مقابل آن بسیار شدید است و تلاش میشود که در درون روابط خانوادگی به فراموشی سپرده شده و از نشر و پخش اطلاعات در مورد آن پرهیز شود - گریف، . - 2014 در جوامع سنتی تخطی از هنجارها و قواعد دارای مجازات و تنبیههایی میباشد که قتل ناموسی تاوان چنین تخطی است. نظارت سنتی و چهره به چهره و سلطه وجدان جمعی بر روابط شخصی، نه به خاطر خود جرم بلکه به این خاطر منحرفان از آدابورسوم جامعه را مجازات میکنند که وجدان جمعی جامعه را دچار جریحهدار نموده است.

اجرای چنین عملی، باعث تسلی خاطر وجدان جامعه شده و همگان را در برابر تهدیدات ارزشها به مقابله فرا میخواهند. قتل ناموسی نوعی مکانیسم دفاعی تعبیهشده در جوامع سنتی است که برای حفظ دیوارههای دفاعی شیرازه جامعه یا به تعبیری بقای همبستگی اجتماعی است. به تعبیر دورکیم در جوامع مکانیکی، قوانین از نوع زاجره هستند و هدف اصلی آن حفظ همبستگی، همنوایی و یکنواختی بیشتر بوده و هرگونه ابداعی که به نظر جامعه ممکن است برای ارزش خطرآفرین باشد، با آن خشن برخورد میشود. هدف اصلی این همبستگی، محدود کردن کج روان جامعه، کاهش آرزوهای فردی، تسلط نمودن جمع بر فرد و ترمیم وجدان جمعی است.

به زعم تونس، شناخت نزدیکی که جوامع سنتی نسبت به هم دارند، شرایطی که فراهم نموده که کوچکترین تخلف و کجروی بهراحتی نمایان میشود و در سریعترین زمان ممکن در سراسر قوم پخش میشود، چنین نظارت سنتی، زمینه شیوع نابهنجاریها را محدود میکند. بر این اساس قتل ناموسی و خشونت علیه زنان بنام آبرو ناموس، در جوامع سنتی که دچار انزوای جغرافیایی شدهاند، نوعی بازدارنده تلقی میشود.

در این بازدارنده، مردان و خود خانواده عاملان نظارت اجتماعی هستند که با اقدام به قتل اعضای خود بهتمامی اعضای جامعه هشدار میدهند که جلوی هرگونه عمل خلاف اخلاق و عرف را بگیرند. در اصل هدف از تکرار این سنت پیشگیری از جرائم اجتماعی است تا میزان همنوایی و نظارت و همچنین همبستگی سلسله مراتبی پایدار بماند. با توجه به مباحث فوق میتوان اهداف و سؤالات پژوهش حاضر را به شرح زیر ترسیم نمود:

.2سؤالات:

-    چرا در جوامع سنتی اقدام به قتلهای ناموسی می کنند؟

-    سازوکار کاهش قتلهای ناموسی چیست؟

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید