بخشی از مقاله
چکیده
مطالعات پیشین جدایی عمقی 10 کیلومتری را بین زلزلههای اصلی قشم و پسلرزههای آن پیشنهاد کردهاند. زلزلههای اصلی با سازوکار تراست در پوشش ضخیم رسوبی و پس لرزهها با سازوکار امتداد لغز در پیسنگ گزارش شدهاند. ما با استفاده از ایستگاههای نزدیک شتابنگاری عمق زلزلههای اصلی را بیش از 12 کیلومتر بدست آوردیم که با عمق پسلرزهها همخوانی دارد.
با محاسبه ی دوبارهی عمق سنتروئید و سازوکار کانونی زلزلههای اصلی قشم یک جواب تراست با عمق سنتروئید کمتر از 10کیلومتر و جواب دیگری با سازوکار امتداد لغز ولی با عمق بیش از 10 کیلومتر مشاهده میشود. جواب امتداد لغز با عمق کانونی بدست آمده از شتابنگارهای نزدیک و سازوکار کانونی پس لرزهها سازگار است و بنابراین به عنوان جواب ارجح در نظر گرفته میشود. گسلش امتداد لغز با عمق کانونی بیش از 10 کیلومتر وجود گسلش پیسنگ در جنوب شرقی کمربند چینخوردهی سادهی زاگرس را تائید میکند.
1 مقدمه
کمربند رانده- چینخوردهی زاگرس - ZFTB - در جنوب غرب ایران در اثر بر خورد صفحات عرب ستان و اورا سیا بو جود آ مده ا ست - بربر یان و کینگ1981، فالکون . - 1974 منطقهی ZFTB به دو زون ساختاری با توپوگرافی و نحوهی دگرریختی متفاوت تقسیم میشود:
کمربند چین خورده ی ساده زاگرس - ZSFB - در جنوب غرب و زاگرس مرتفع - HZB - در شمال شرق که گسل زاگرس مرتفع مرز بین این دو زون است. لایه نمک هرمز یک افق جدایی در گروه نامقاوم پایینی میان پیسنگ و پوشش رسوبی است که رخنمون آن به شکل گنبدهای نمکی در جنوب شرق زاگرس مشاهده میشود. نیسن و همکاران - 2010 - جدایی عمقی بین زلزلههای اصلی و پسلرزهها را در جزیرهی قشم پیشنهاد کردهاند. زلزلههای متوس در گروه مقاوم پوشش رسوبی و پسلرزهها در نتیجهی استرس ناشی از زلزلههای اصلی در پیسنگ گزارش شدهاند
نیسن و همکاران - 2011 - ایدهی جدایی عمقی لرزهخیزی را به تمام زون ZSFB تعمیم دادند و آن را نتیجهی واجفت شدن - decoupling - پیسنگ از پوشش رسوبی دانستند. بارنهارت و همکاران - 2013 - با مطالعهی دوبارهی دادههای اینسار استفاده شده در مطالعهی نیسن و همکاران - 2010 - رخ دادن زلزله-های اصلی در پیسنگ و سازگار با توزیع پسلرزهها را محتملتر دانستند. یمینیفرد و همکاران - 2012 - با استفاده از یک شبکهی محلی و روش پلاریتهی موج پی، سازوکار کانونی پسلرزهها را امتداد لغز بدست آوردهاند.
نبود همپوشانی میان عمق زلزلههای اصلی و پسلرزهها تردیدی در درستی فرضیهی جدایی عمقی میان زلزلههای اصلی و پسلرزهها ایجاد میکند. ما در این مطالعه عمق زلزلههای خوشهی قشم که رومرکز آنها با روش مکانیابی مجدد با دقت خوبی بدست آمده را با استفاده از دادههای شبکهی شتاب نگار مرکز تحقیقاتی مسکن و شهرسازی - BHRC - دوباره محاسبه کردیم.
این ایستگاهها زمان دقیقی ندارند و تنها میتوان از تفاوت زمان رسید فازهای Pg و Sg برای تعیین عمق استفاده کرد. ایستگاههای BHRC فازهای واضحی را برای زلزلههایی با بزرگای بین 4 تا 6 نشان میدهند. این ویژگی ایستگاههای BHRC را برای تعیین عمق زمین-لرزههای زاگرس که غالبا بزرگای کمتر از 6 دارند، مناسب می-سازد. همانند عمق کانونی زمینلرزهها، میان سازوکار کانونی تراست بدست آمده با استفاده از دادههای دور لرز - نیسن و هم کاران - 2010 و سازوکار کانونی ام تداد ل غز بد ست آ مده از شبکهی محلی - یمینیفرد و همکاران - 2012 همپوشانی وجود ندارد. بنابراین سازوکار کانونی زلزلههای اصلی خوشهی قشم را با در نظر گرفتن عمق بدست آمده از ایستگاههای BHRC نزدیک با روش وارونسازی تانسور ممان برای دادههای منطقهای دوباره محاسبه کردیم.
2 روش تحقیق
زمینلرزههای خوشهی قشم با استفاده از روش تجزیه هایپوسنتروئید - + & - - جوردن و سردرپ - 1981 که یک الگوریتم مکانیابی چندرویدادی است، مکانیابی مجدد شدند. روش هایپوسنترویید تفاوت زمانرسیدهای رخدادهای مختلف را نسبت به هایپوسنتروئید میسنجد.
مز یت استفاده از ا ین ال گوریتم تجز یهی م ساله وارون به دو زیرمجموعه مستقل از هم است. یکی مکانیابی نسبی رخدادهای خوشه با من ظور کردن نق طه مر جع هایپو سنتروئید و دی گری تخ مین نق طه مرجع هایپوسنتروئید با استفاده مختصات مطلق نقاط فضایی متناظر با ر خدادهای خو شه ا ست. ا ین روش ام کان تع یین جداگا نهی خ طای مط لق و ن سبی زمینلرزه ها را ن یز فراهم میک ند. با ا ستفاده از این روش تخمین خوبی از مکان زمینلرزه خواهیم داشت. سپس با استفاده از ایستگاههای نزدیک BHRC عمق کانونی زمینلرزه بدست میآید.
سازوکار کانونی با استفاده از روش وارونسازی تانسور ممان بدست میآید. روش بازتابندگی مولر برای محاسبهی توابع گرین و شکل موجهای مصنوعی بکار میرود
پس از محاسبهی توابع گرین، برنامهی mtinvers - داهم و کروگر . - 1999 برای مناطقی با مدل سرعتی پوستهی نامناسب و نسبت سیگنال به نوفهی پایین بهتر است وارونسازی در فضای فرکانس انجام شود. وارونسازی در فضای فرکانس دو جواب مزدوج بدست میآید.
این جوابها میتوانند در علامت تانسور ممان یا به اندازهی 180 درجه در ریک متفاوت باشند. برای تشخیص جواب صحیح باید از اطلاعات دیگری مثل توزیع پسلرزهها یا مشاهدات مربوط به پلاریتهی اولین رسید موج P ا ستفاده کرد
عمق بصورت مج هول وارد وارونسازی نمیشود. بهترین جواب از میان نتایج بدست آمده برای عمقهای مختلف با استفاده از عمق متناظر با کمینهی متغیر sc = - 1 - DC/100 - + 1.5 - res /resmax - بدست میآید - دونر و همکاران . - 2013 پارامتر res مقدار باقیمانده را برای عمق فرض شده و resmax مقدار بیشینهی باقیمانده از میان عمقهای مختلف و DC درصد دو جفت نیرو برای هر جواب است. ما از شکل موجهای پژوهشگاه بین المللی زلزله - INSN - برای وارونسازی تانسور ممان استفاده کردیم. وارونسازی را در فضای فرکانس برای عمقهای بین 1 تا 30، یک بار برای تانسور ممان کامل و یک بار با شرط ISO = 0 انجام دادیم.
3 نتیجهگیری
شکل 1 و 2 نتایج وارونسازی را برای زمینلرزهی 17 سپتامبر 2008 نشان میدهد. شکل 1 برازش را برای شکل موجهای مشاهده شده و مصنوعی در فضای فرکانس و زمان نشان میدهد. دو کمینه برای کمیت sc در عمقهای 5 و 14 کیلومتر مشاهده میشود - شکل -2الف - . سازوکار کانونی با عمق بیشتر با جواب امتداد لغز بدست آمده از روش پلاریتهی موج P برای پسلرزهها و سازوکار کانونی با عمق کمتر با جواب تراست گزارش شده در مطالعهی نیسن و همکاران 2010 سازگار است. بنابراین یک دوگانگی در جوابها مشاهده میشود. شکل -2ب نتیجهی وارونسازی را پس از اعمال شرط ISO = 0 نشان میدهد که کمینهی مقدار sc در عمق 12 کیلومتر است
در منطقهی زاگرس بدلیل وجود پوشش رسوبی ضخیم، امواج P و pP بشدت تخریب میشوند و عدم وجود مدل محلی مناسب میتواند سازوکار و عمقهای بدست آمده با استفاده از این امواج را در مطالعهی نیسن و همکاران - 2010 - تحت تاثیر قرار دهد. نتایج وارونسازی طیف دامنه در این مطالعه، دو جواب ممکن را برای زمینلرزههای خوشهی قشم نشان میدهد. زمینلرزههای قشم در منطقهای با تغییرات جانبی زمینشناسی قابل توجه روی میدهند.