بخشی از مقاله
چکیده
پژوهش حاضر در صدد است دیدگاه اسلام را در باب قدرت دو بعدی مورد بررسی قرار دهد. تاکید اصلی بر دیدگاه علامه طباطبایی در تفسیر المیزان است. قدرت دو بعدی که از سوی اندیشمندانی مانند بچراچ و باراتز مطرح شده است، نقش قدرت سیاسی را در کنترل و جهت دهی افراد جامعه بسیار وسیع قلمداد کرده است بگونه ای که افراد بدون اینکه بدانند ناخواسته از طریق فرایند های جامعه پذیری و نهادسازی جامعه در مسیر مورد نظر قدرت سیاسی قرار گرفته و قدرت انتقاد و نظارت از آنها سلب می گردد.
در اسلام کارویژه هایی مانند اخلاق کارگزاران نظام، توجه به اهداف نظام بویژه در بحث ازادی مثبت، احساس مسیولیت پذیری و نظارت مردم بر قدرت از سازوکارهایی است که مانع از ایجاد چرخع قدرت دو بعدی در جامعه می گردد.
مقدمه
قدرت گرچه امری رایج و فراگیر در تمامی جوامع انسانی است اما اشکال آن در همه جا یکسان نیست و به شیوه های مختلفی اعمال میشود. بحثهای زیادی در باب اشکال مختلف قدرت و جلوههای گوناگون ظهور آن در جوامع انجام شده است. در این پژوهش قصد آن است که سنجشی میان نظریه دو بعدی قدرت و دیدگاههای اسلام در این باب انجام شود. قدرت دو بعدی که گاه از آن به قدرت ایدئولوژیک نیز یاد میشود، در کنار چهرهی آشکار و مستقیم قدرت، از دیگر سازوکارهای قدرت همچون قواعد و ساختارهای موجود و چینش ساختارهای جامعه به نحوی که تنها اراده قدرت اعمال گردد و افراد جامعه انتخابی غیر از آن را نداشته باشند، بهره میگیرد. نحوهی نگاه اسلام به این مسأله مورد توجه این نوشته است. تلاش گردیده است این مسأله از منظر علامه طباطبایی مورد توجه قرار گیرد.
قدرت دو بعدی
مباحث جامعه شناسی قدرت بطور عمده در قالب دیدگاههای تک بعدی، دو بعدی، سه بعدی و مدل شبکهای و مدارات قدرت قابل دسته بندی است. نخستین دیدگاه که بیشتر در آثار توماس هابز و رابرت دال به چشم می خورد بر رفتار بازیگران قدرت که به عنوان دو عامل الف - اعمال کننده قدرت - و ب - اعمال شونده قدرت - معرفی می شوند تمرکز یافته و به این ترتیب جنبههای صوری و ظاهری قدرت و بویژه عرصههایی که در مورد آنها نزاع آشکار قدرت وجود دارد را مد نظر دارند. از این مدل به »علیت رخدادی« و »مدل عاملیتی« نیز تعبیر می شود که اشاره به قوانین کلی ملموس و قابل مشاهده مستقیم حاکم بر رفتار دارد و این معنا را به ذهن می رساند که یک عامل موجب می شود تا عامل دیگر کاری را که در صورت اختیار انجام نمی داد انجام دهد. به عبارتی کنش الف بر عکس العمل ب مقدم است.
در اینجا میان علت و معلول نوعی جدایی و گسست مشاهده می شود. راسل که در چنین مکتبی جای دارد بحث های مختلفی در باب نحوهی اثر نهادن بر افراد و سازمانها و شکل های مختلف تجلی قدرت انجام می دهد. ماکس وبر، سلطه را امکان و موقعیتی می داند که در آن اراده متجلی فرمانروا در رفتار اشخاص دیگر نفوذ دارد. دال می کوشد تا همچون علوم مکانیک و فیزیک، برای تخمین میزان و حوزه اعمال قدرت نیز نوعی مقیاس اندازه گیری معین نماید، پارسونز قدرت را با نقش پول در اقتصاد می سنجد و بیان می کند که قدرت، ابزار یا امکانات همگانی جامعه است که مثل پول رایج، دستیابی به اهداف جمعی را از طریق موافقت اعضای جامعه برای مشروع کردن مقام های رهبری امکان پذیر می سازد. تمام این دیدگاهها خلاصهی این مطلب هابز است که: قدرت با عاملی انسانی آغاز، از مجرای روابط علّی بیان و بر حسب شاخص های مکانیکی قابل محاسبه و اندازه گیری می باشد.
بحث نیت جایگاهی در مدل یک بعدی قدرت ندارد زیرا نیت امری درونی است و در مدل فوق تنها جلوه های آشکار قدرت مدنظر است. نیت در مدل دوبعدی قدرت مطرح می شود.