بخشی از مقاله

چکیده

در مقاله پیشرو درصدد تبیین فاعلیت خداوند از نظر دو فیلسوف بزرگ اسلامی سهروردی و ملاصدرا و مبانی فکری این دو در این مسأله است. چگونگی فاعلیت الهی ازمسائل بسیار مهم در فلسفه اسلامی است، یکی از اقسام فاعلیت خداوند، فاعل بالرضا است. در فاعل بالرضا، افزون بر اینکه فعل از روی شعور صادر می شود، فاعل نیز در انجام آن مختار است.

شیخ اشراق فاعلیت خداوند متعال نسبت به اشیا را از سنخ فاعلیت بالرضا میداند و اصول و مبانی فلسفه سهروردی در تبیین فاعلیت حق خداوند »فیض و افاضه و اشراق« و »قاعده نور و ظلمت« است که به تصریح خود ایشان با تبعیت از حکمای فارس بدان رسیده است. ملاصدرا در فاعلیت خداوند قائل به فاعل بالتجلی است، فاعل بالتجلی همان قسم دوم از فاعلیت بالعنایهای است که در آن علم به نظام احسن که در مرتبه قبل از تحقق فعل است علمی است عین ذات نه علمی ارتسامی و زاید بر ذات. قاعده الواحد، اصالت وجود، تشکیک وجود، جعل وجود و قاعده »بسیط الحقیقه کل الاشیاء و لیس بشیء منها« از مبانی فکری ملاصدرا در تبیین فاعلیت بالتجلی می باشند.

مقدمه

یکی از سوالات بنیادین در مورد نظام هستی به منشا و منبع موجودات مربوط میشود. فلاسفه با وجود وحدت نظر در اصل فاعلیت واجب تعالی در نحوه صدور موجودات از او دیدگاههای مختلفی دارند که یکی از آن دیدگاه به نام »فاعلیت بالرضا« و دیگری به نام »فاعلیت بالتجلی « موسوم گشته است. »فاعلیت بالرضا« و »فاعلیت بالتجلی« دو تفسیر مختلف از چگونگی صدور موجودات از مبدأ عالم هستی می باشند

شهاب الدین سهروردی 7:9-76; - ق. - از بزرگترین حکیمانِ مسلمان است که در این موضوع، هم چون بسیاری از موضوعهای دیگر حکمت و فلسفه، صاحب اندیشه و رأی مستقل با مبانیخاصِ به خود است. دیدگاه وی در این موضوع، زمینه ساز کاوشهای نوین در نزد حکمای متأخر است و دیدگاهی جدید تلقی می شود . دیدگاه او، همانند حکمای پیش از وی، پیرامون قاعده الواحد، و در بحثهای مربوط به علم خدا قابل بررسی است. و صدر المتالهین شیرازی بانی حکمت متعالیه در جاهای مختلف آثارش، به ویژه در اسفار به این مسئله پرداخته است.

بررسی تاریخچه مسأله

حکما پیشین دو نوع فعل و تاثیر را در جهان شناسایی کردهاند: یکی فعل ارادی که از موجودات ذی شعور صادر میشود که با اختیار خود فعل را انجام میدهند. مثل افعال اختیاری انسان و دیگری فعل و تاثیری که از موجودات غیر ذی شعور صادر میگردد که همواره یکنواخت و بی اختلاف است. آنان برای هر یک از موجودات جسمانی، طبیعت خاصی قائل بودهاند کهذاتاً اقتضای ویژهای دارد. از جمله عنصرهای جهارگانه که هر یک از آنها را مقتضی مکان خاصی هستند. بدین ترتیب افتادن سنگ از بالا به پایین، بالا رفتن شعله آتش را توجیه نموده و طبیعت را مبدأ حرکت معرفی کردهاند. با عنایت به اینکه گاهی حرکات و آثاری بر خلاف اقتضای طبیعت اشیاء، در آنها پدید میآید نظیر بلند شدن گرد و غبار، اثر وزش باد، لذا قسم سومی از افعال را به نام فعل قسری اثبات نمودهاند.

و آن را به طبیعت مقسور نسبت دادهاند. و معتقد بودهاند که گرد و غبار با حرکت قسری به سوی آسمان بلند میشود و با حرکت طبیعی به سوی زمین باز میگردد. در مورد چنین فعلهایی اعتقاد بر این بوده است که آنها دوام نخواهند داشت. از طرف دیگر گاهی ممکن است که فاعل با ارادهای در اثر تحریک و تسلط فاعل قویتر از خود بر خلاف خواست و اراده خود حرکت نماید . از این رو قسم چهارمی به نام »فاعل بالجبر« به اقسام فاعل افزودند. بعدها حکمای اسلامی با تعمق بیشتر، انواعی دیگر از فاعل های ارادی را به اقسام فاعل اضافه نمودند. آنها نخست فاعل ارادی را دو قسم کردند.یکی »فاعل بالقصد« و دیگری »فاعل بالعنایه.«

دلیل تقسیم بندی فاعل ارادی به دو قسم مذکور این بود که گاهی فاعل برای فعل نیاز به انگیزه ای زائد بر ذاتش دارد. مثل انسانی که با اراده خویش از مکانی به مکان دیگر حرکت میکند. این قسم را »فاعل بالقصد« نام نهادند که متکلمان فاعلیت حق متعال را از این قسم دانستند. ولی گاهی فاعل برای اینکه فعل از او صادر گردد نیاز به پدید آمدن انگیزهای ندارد، بلکه به محض تصور فعل، فعل از او صادر میگردد و این قسم را »فاعل بالعنایه« نامیدند. مثل انسانی که در بالای شاخه بلندی ایستاده است به محض تصور سقوط، سقوط مینماید.

فلاسفه مشاء فاعلیت خداوند را در نظام خلقت و در افعالش از این قسم شمردند. پس از آن فلاسفه اشراق، نوعی فاعل اختیاری را مطرح نمودند. که در این نوع فاعلیت علم تفضیلی به فعل عین خود فعل است. مثل علم تفضیلی انسان به صور ذهنی خود که عین همان صورتهاست و قبل از تحقق آن فاعل فقط علم اجمالی به فعل دارد که عین علم به ذات فاعل است.

چنین فاعلی را »فاعل بالرضا« نامیدند و فاعلیت حق تعالی در افعالش از این قسم معرفی کردند. صدر المتألهین به پیروی از عرفا، وحی و مکاشفات، قسم دیگری را به نام »فاعل بالتجلی« به اقسام فاعل افزود، فاعلی که علم تفضیلی به فعل در مقام ذات خویش دارد، علم تفضیلی که عین عالم اجمالی به ذات خویش است، وی فاعلیت خداوند را از این قسم دانست و برای اثبات آن از مبانی فلسفه خود استمداد جست. در نهایت فلاسفه اخیر »فاعل بالتسخیر« را نیز اثبات کردند، که با انواعی از فاعل ها قابل جمع است.

این قسم به این دلیل شناسایی شد که گاهی دو فاعل در طول همدیگر بر انجام کاری موثر هستند و فاعل بعدی کاری را به وسیله فاعل قریب انجام میدهد. مثل قوای بدنی که افعالش را از قبیل هضم و جذب و غیره با تسلط و تسخیر نفس انجام میدهد. از اینروست که برخی فلاسفه مثل حاج ملا هادی سبزواری در نوشته هایش فاعل ها را به هشت قسم تقسیم بندی کرده است، گرچه ملاصدرا در کتبش از جمله در اسفار فقط به شش قسم فاعل اشاره نموده است.

فاعل در لغت و اصطلاح

کلمه فاعل در لغت به معنای کننده کار است آنچه از کلمه فاعل مفهوم و اراده میشود کننده کار و انجامدهنده فعلی است که فعل او مقرون باختیار و ارادهاش باشد - سجادی،3595، ج5، ص;: - 35 اما در کتب فلسفی بیشترمترداف با علت آمده است. در فلسفه، علت در مقابل معلول و فاعل در مقابل قابل به کار برده می شود. از این رو فاعلیت در معنا اعم آن مطلق منشأیت اثر را گویند، چون هم در مورد ذی شعور و صاحب اراده و علم و اختیار استعمال می شود و هم در مورد غیر ذی شعور. بنابراین هر مبدأ اثری را فاعل و اثر آن را فعل و منافعی که کار برای آن انجام می شود و مورد قصد و اراده فاعل است غایت می نامند.

تقسیمات فاعل

معمولاً در کتب فلسفی پنج یا شش قسم برای فاعل ذکر کردهاند که بعدها چند قسم به آن اضافه شده و در کتب سبزواری و دیگران به هشت قسم رسیده است.

ملاصدرا در جلد دوم اسفار ابتدا فاعل را به شش قسم تقسیم می کند: بالطبع، بالقسر، بالجبر، بالقصد، بالعنایه و بالرضا. فاعل بالطبع، فاعلی است که به فعل خود علم ندارد و بنابراین اختیاری هم درباره آن ندارد و فعلش سازگار با طبیعت آن است. فاعل بالقسر همچون فاعل بالطبع است، جز آنکه فعلش سازگار با طبیعتش نیست. فاعل بالجبر به فعلش علم دارد، ولی فاقد اختیار است، هرچند شأنیت اختیار دارد. به تعبیر دقیق تر، این نوع فاعل اولا و بالذات دارای اختیار است؛ اما ثانیا و بالعرض-به سبب قهر یک عامل خارجی-اختیار از او سلب میشود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید