بخشی از مقاله
چکیده
دراین مقاله بر آنیم تا به بررسی عوامل گسترش اسلام و تشیع در شبه قاره هند بپردازیم. با توجه به آنکه ایران و شبه قاره هند همسایگان قدیمی و برادران دیرینه بوده اند، اسلام و تشیع از دروازه هاي ایران به سرزمین هند وارد گردید و مذهب به زبان فارسی به اهل هند تعلیم شد. این مقاله ضمن نگاه اجمالی به نحوه ورود اسلام و تشیع به شبه قاره، به جستار عوامل و زمینه هایی می پردازد که بستر مناسبی براي فعالیت مسلمین و به خصوص شیعیان گردید تا آنها عزیز دیار خویش را که همانا اسلام و تشیع بود، به هندوستان سوغات برند.
این مجال، گاه مناسبی می نماید براي بررسی عللی چون مهاجرت، زبان فارسی، نقش صفویان در هند و حکومت هاي شیعی در جنوب شبه قاره و.... تا از هریک از آنها پیوندهایی نو ظهور در عرصه اسلام و تشیع بر جهانیان عرضه شود. البته این گزارش تاریخی برهه اي را بررسی می کند که نقطه اوج این پیوند ها بوده است، قرون وسطی یا روزگار پس از حمله مغول تا پایان فرمانروایی مغولان در شبه قاره هند، عهد ظهور حکومت هاي شیعی و حضور علماي بزرگ ایرانی و مسلمان در هند که هر یک با وجود خویش کوه نوري شدند بر قامت هندوستان بزرگ. که اگر کوه نورشان به تاراج نادر رفت، در عوض ایرانیان صدها کوه نور به دیار هندوستان تقدیم نمودند تا نور خورشید اسلام و تشیع را بر فراز این سرزمین سبز به تلآلؤ در آورند.
.1چگونگی ورود اسلام به شبه قاره هند:
فرهنگ اسلامی از سه درگاه و در سه زمان به دست عناصر مختلف به شبه قاره هندوستان وارد گردید:
.1-1 ورود صلح آمیز:در سده هاي آغازین هجري، بازرگانان مسلمان از سواحل جنوبی و غربی در هند نفوذ نمودند و در سواحل مالابار و خلیج کامبایه، در گجرات و نواحی دکن دین اسلام را منتشر ساختند. نهرو در این باره می گوید: »مسافران از هر دو سو در رفت و آمد بودند و سفیران میان آنها مبادله می شدند. روابط بازرگانی و داد و ستد و مجموعه این ارتباطات طبعا باعث شد تا هندیها با مذهب جدید اسلام آشنا شوند. به تدریج مبلغان مذهبی مسلمان نیز به هند آمدند و به نشر مذهب جدید پرداختند و مورد استقبال واقع شدند.
براي ورود مسالمت آمیز اسلام به هند نمی توان زمان دقیقی را مشخص نمود. تنها می دانیم که تقریبا از سده نخست هجري آغاز گشت. پیش از آن سر توماس آرنولد - - 1358 از اعزام یک هیئت عرب به سند در سال 15 رحلت پیامبرخبرمی دهد و این که قرن دوم هجري آغاز پیشرفت جدي اسلام در آن سرزمین بود. شبه قاره در آن روزگار به گفته پژوهشگر هندي از بعد سیاسی و مذهبی، بحرانی و نا آرام بوده است، و آماده پذیرش اسلام که با احکام ساده دینی و عقاید آزادي خواهانه براي سازمان دهی اجتماعی پا به عرصه ظهور نهاد.
این شعارها اثرات عمیقی بر جامعه هند داشت. برخی دیگر علت نفوذ صلح آمیز اسلام را در جنوب هند این نکته دانستند که بازرگانان عرب در پی کسب قدرت سیاسی نبودند و به این علت اصرار نداشتند تا هویت جداگانه خود را حفظ کنند و از آنجا که هنوز بحث برتري نژاد عرب در بین نبود این آرامش کمتر به هم می خورد
فرمانروایان این مناطق براي توسعه فعالیتهاي تجاري و بهبود وضع اقتصادي منطقه خود، با مسلمانان همکاري می نمودند . نو مسلمانان بومی نیز از امتیازات و احترامی که بازرگانان خارجی برخوردار بودند، استفاده می کردند، در حالی که همین افراد قبل از پذیرش اسلام غالبا از جمله پایین ترین طبقات اجتماع هند محسوب می شدند. - آرنولد، - 1358توان گفت یکی از علل گسترش اسلام در هند، وجود نظام طبقاتی هندوها بودکه به هیچ فرد متعلق به طبقات پایین اجازه نمی داد تا به طبقات بالاتر راه پیدا کند. از این رو قبول اسلام با شعار برابري و برادري براي آنان راهی بود تا از این بن بست طبقاتی نجات پیدا کنند. همین امر، موجب بهبود وضعیت اقتصادي و تغییر نظام اجتماعی هند می شد.
ابن بطوطه - - 1348که در سده هشتم از مالابار دیدن کرده، از مساجدي که در طول سواحل برپا بود، سخن گفته است که هریک از آنان هسته جامعه با رونق مسلمانان بود. او به حضور بازرگانان مسلمان و زهاد ایرانی در بندر کالکوت و کولم اشاره کرده و از اعتبار زیاد آنها می گویدو از مساجدي یاد می کند که داراي اهمیت علمی زیادي بوده و نزد غیر مسلمانان نیز محترم شمرده می شدند.
.2-1ورود نظامی: گزارشهاي مختلفی دراین مورد در دست است. فرشته - 1301ق. - قدیمی ترین آن را مطرح می کند: »اولین کسی که از ارباب اسلام قدم در سر حد هندوستان نهاد در سنه اربع و اربعین - - 44 مهلب بن ابی صفره از امراي کبار عرب بود که از حوالی مرو به کابل و زابل آمد و به هندوستان در آمده با کفار غزا کرده و در آن مدت بعضی از مردم هند جسته جسته به وحدانیت اله و نبوت رسالت پناه اقرار نموده، مسلمان شدند.«
گزارش دیگر حاکی از آن است که حجاج پسر عموي خود محمد بن قاسم را به سند فرستاد. او در93ق. به سند و ملتان در آمد و با محاصره شهر توانست آنجا را بگشاید. - ابن خلدون ، - 1364گزارش ابن خلدون گویا است که این جنگ براي مسلمانان بسیار پر سود بوده است. علی بن حامد کوفی - 1939م - نیز به این سود سرشار اشاره می کند. در مجمل التواریخ نیز همین روایت آمده است.
نخستین فاتحان مسلمان، ایل و تبار خود را به صورت انبوه در شهرهاي سند اسکان دادند. - رضوي، - 1380 در این دوره گزارشهایی از پذیرش اسلام توسط برهمنان بومی که در سطوح بالاي حکومتی شاغل بودند در دست است که براي حفظ مقامهاي خود دین فاتحان را پذیرفتند. گفته شده است که محمد بن قاسم چند تن از نقباي طوایف را به قبول اسلام واداشت.
.3-1فتح گسترده سلطان محمود غزنوي:عامل سوم، حمله سلاطین غزنوي از ناحیه شمال غربی از آسیاي مرکزي و خراسان و سواحل جیحون از سده چهارم به بعد بود که منجر به فتح بخش گسترده اي از هند شد . - فرشته ،1301ق .،بی نا،1318،خواندمیر، - 1362 سبکتگین سر دودمان غزنویان نخستین غازي مسلمان است که در سال 367ق. از راه تنگ خیبر به شمال غربی هند هجوم برد و مساجدي بنا کرد.
با مرگ او در سال 387 سلطان محمود - 421-387 - پسرش، بر تخت نشست و در سال 391ق.به نام اسلام آهنگ تسخیر هند کرد و با لشکر کشیهاي متناوب ازسال 391تا 401ق. پیشاور، ملتان و غور را فتح کرد و غنایم بسیار از طلاي خالص و نقره به غنیمت گرفت . به گفته فرشته 1301 - ق. - او در غوربسیاري از قرامطه ملاحده را کشت، گویا آنان شیعه اسماعیلی بوده اند. او به حملات خود ادامه داد تا در سال 416ق. معبد سومنات را که یکی از دوازده معبد مهم شیوایی1در هند بود، ویران نمود.
پس از غزنویان، معزالدین غوري در سال 568ق. آخرین بازماندگان غزنوي را مطیع خویش ساخت. او قطب الدین ایبک، یکی از غلامان خود را مأمورادامه فتوحات کرد و قطب الدین نخستین سلطان اسلامی دهلی است. - منهاج سراج، - 1363 از تاریخ فوت معزالدین یعنی 602 تا 930 ق. سی و چهار پادشاه مسلمان از پنج سلسله - سلاطین دهلی - در دهلی و نواحی اطراف حکومت کردند
.2ورود تشیع به شبه قاره هند
به درستی نمی توان اولین زمان ورود شیعیان را به هند تعیین نمود، زیرا که این گروه معمولا در اقلیت بودند و بطور عمده یکی از دلایل مهاجرت آنها دوري از حکومتهاي سنی مرکزي و فرار از ناامنی بوده است، و معمولا به تقیه متوسل گشته ، وبا عنوان مسلمان و نه شیعه به سرزمینهاي جدید وارد می شدند، که هند نیز از این قاعده مستثنی نبود. با این حال در مورد ورود تشیع به هند روایاتی چند موجود است که به نقل آنها می پردازیم:
بنا به گفته ابن اثیر در الکامل - ج1995،3م - ، درزمان خلافت حضرت علی - ع - ، نیروهاي عرب از مرزهاي سند عبور کردند و پس از فتح سیستان نظام اداري آن سامان را سامان بخشیدند. و باز به روایت همو، برخی مردم »جات« ارادتی عمیق به علی - ع - داشتند تا آنجا که اورا خدا خواندند، که موجب بر انگیخته شدن خشم امام علی - ع - شد.
رد پاي دیگري که از روزگار اولیه تشیع در هند می توان جستجو کرد، سلسله شنسبانی است، که گفته اند جد آنها »شنسب« بوده که در قرن اول هجري به وسیله امام علی - ع - اسلام آورده و با امام پیمان وفاداري بسته است. او عهدي از امام گرفت که فرزندانش همیشه آن را با خود داشته باشند . گفته می شود که فرمانداري ناحیه غور از طرف آن حضرت به شنسب تفویض گشته بود.
در حالی که در زمان حکومت بنی امیه در سراسر قلمرو اسلامی، سب اهل بیت مرسوم بود، بنا به نوشته فرشته 1301 - ق. - این پادشاهی پیرو این روش نا پسند نگشت. کوههاي غیر قابل صعود آن ناحیه باعث می شد که حکومت بنی امیه نتواند سلسله شنسب را مورد نظارت و تسلط قرار دهد