بخشی از مقاله
چکیده
مثنوي معنوي، اثر گرانسنگ ایرانی - که درحال به یغما رفتن توسط ترکان ترکیه و افغانستان و تاجیکستان و ازبکستان و آذربایجان است - ، بی تردید یکی از بهترین شناسه هاي شناخت فکري واندیشه هاي معنوي مولانا است. مالکیت معنوي این شاعر بزرگ جهانی ایرانی است و تمامی آثارش را به از زبان ایرانی سروده است. وبه همین دلیل ایرانیان از دیر باز با این شاعر بزرگ علاقه و افري داشته و در طول این هفتصد سال از در گذشت وي شرح ها و تفسیرهاي مختلفی نوشته اند قرآن به عنوان کتاب هدایت بشري همواره مورد توجه بوده و به ویژه وجود شخصیت هاي ممتاز قرآنی، محققان را واداشته تا در مورد این اسوه ها به مطالعه بپردازند که از این منظر نباید بی دریغ در مثنوي معنوي مولوي از آن گذشت این مقاله در پی آن است که دیدگاه¬هاي قرآنی مولوي در مثنوي معنوي را بازیابی و مورد نقد و بررسی قراردهد و با استفاده از منابع اصیل از جمله مثنوي معنوي و با شیوه مطالعه اي کتابخانه اي در صدد شناخت اندیشه هاي مولانا نسبت به قران و معرفی آن به جامعه علمی ایست
مقدمه
به نام خداوند بخشنده ي مهربان سپاس خدایی را که قرار داد قرآن را کلیدي براي درهاي معرفت و قرآن را نازل کرد بر بنده ي خود تا جهانیان را بیم دهنده باشد و به عنوان نور و چراغی روشن قرار داد -
»قرآن نور معرفت و هدایت و نجات آدمی و معجزه ي جاوید رسول اکرم - صلوات االله علیه - است. قرآن گنجینهي رازها و اسرار خداوند است و سخن معبود و معشوق با عاشق است و وظیفهي هر مسلمان راستین است که در کنار حفظ ظاهر به باطن قرآن نیز نظر داشته باشد و این ودیعهي گرانبها را با جان و دل پذیرا باشد
»قرآن کریم، مجموعه ي وحی الهی استکه لفظ و معنا و تعبیر و بیان آن عیناً از جانب خداوند یکتا بر حضرت خاتم الانبیاء محمد مصطفی - ص - نازل شده است و از آن حضرت به تواتر نقل شده و به ما رسیده است . قرآن مجید سند زنده و معجزه ي جاویدان اسلام است که در طول اعصار و قرون همهي اقشار بشري را راهنمایی کرده و میکند و دستور جامع اسلام براي تمامی محورهاي زندگی انسان است و با فطرت انسان آنچنان هماهنگ است که گویی از صمیم انسانیت انسان جوشیده است از این رو همواره تأثیري عمیق و خارق العاده بر روح و روان و جان آن عده افراد بشر که جز در برابر حق سر تسلیم فرو نیاورده اند داشته است این انسانهاي برگزیده پیوسته به رهبري حکیمانه ي قرآن دل بسته اند و با شوق و شعف ضمن تجلیل و تقدیس آن به مطالعه و تحقیق اش نشسته اند و دست بر سینه ي ادب به طاعت و خدمتش ایستاده اند
شناخت زوایاى زندگی درس آموز و حیات عبرت انگیز انبیا و اولیاى الهی از مهمترین وظایف دانش پژوهان دین باور است. از دل هر گفتار و کردار این چهرههاى درخشان چشمه اى جوشان ازمعرفت و ایمان جارى است و هر قطره از این دریا زاینده بسی معرفتها و ایمانها. »قرآن کریم به مثابه کتاب هدایت بشر و کاملترین مرامنامه دعوت و تبلیغ، چونان ذرهبینی ژرفنگر به کاوش در این زندگیهاى سراسر درس و عبرت پرداخته و با اشاره یا تشریح جنبههایی از حیات شخصیتهاى برجسته تاریخ دین و ایمان، نکتهها و درسهاى ارزشمندى به ابناى بشر گفته و درهاى گرانبهایی براى انسانهاى کمالجو و جمالطلب سفته است.
قرآن با این کاوش ژرف و وسیع، هم به معلمان بشر درس هایی کارساز و هم به مربیانش رهنمودهایی روشنگر ارایه کرده است؛ هم به مصلحان انسانیت راهکارهاى رفع تباهی را ارزانی داشته و هم به مبلّغان هدایت گستر، شیوههاى دعوت و ترویج دین را آموخته است«
کتاب مثنوي نیز از این حیث که در آن از قرآن استفاده شده است از ارزش و اهمیت بسزایی برخورداربوده است چنانکه؛ »مولانا کتابش را مفسر قرآنکشّاف - القرآن - می-خواند و آنچه را که خداوند در توصیف کتاب خویش برمی شمرد، مولوي نیز براي شرح و تفسیر خویش قایل است و معتقد است که این چشمابهي قرآن نیز، همچون قرآن، به مذاق هرخوانندهاي خوش نمی نشیند و تنها نیکان و پاکان از آن سیراب میشوند و مقامگاه آنان است، همچنین کاتبان کتاب نیز با کاتبین کرام قیاس می شوند، این کتاب از آن رو که چشمه و جویی از اقیانوس قرآن است، اوصاف آن کتاب پاکیها و هدایت را به خود گرفته است«
حضرت مولانا همانند عارفان بزرگ سلف خویش و از جائی که خود مدرسی بوده است به قرآن و احادیث نبوي و قدسی احاطه ي کامل داشته و از اوتاد زمان خویش بوده است که ضمن سلوك الی االله از اولیا میباشد ایشان در پرورش اصیل معانی مثنوي معنوي خویش از این منابع اصیل اسلامی سود کافی و وافی جسته است. و در عین حال ضمن توجه به معارف مذاهب و فرق مختلف شرقی فلسفه یونانی را نیز مورد توجه قرار داده است .مولانا در پرورش معانی بلند و اصیل مثنوي معنوي همواره روان و جان آدمی را در مواجههي تنماد - یات - مد نظر داشته است. انسان که اکدش لاهوت و ناسوت است ، بعد لاهوتی او بسان ریشه اصیلش که ذات باري تعالی باشد ناشناخته و قابل دسترسی نمی باشد
مولانا همواره در کند و کاو خسته گی نا پذیر خویش بعد لاهوتی انسان راکه جوهرهي الهی دارد مورد بررسی روانشناسانه قرار میدهد و با حلاجی ظرایف و طرایف روان آدمی بر این مهم کوشیده است. و در این راه از پشتوانه دینی و اسلامی خویش عرفان و فلسفه سود جستهاو. مثل حکیمی روان کاو و روانشناس قصد طبابت روان پریشان آدمی را دارد که خویشتن را پاره پاره ساخته است. تعلیمات مولانا آدمی را در شناخت سعادت ،حقیقت زندگی خود شناسی، خداشناسی - شناخت حق و معرفت بخود و به االله و کلیه حقایق هستی از راه تزکیهي باطن و تذهیب نفس - هدایت میکند. و در اثر بی بدیل مثنوي منشآء اصیل این ولایت و هدایت قرآن و مغز آنستذیلا. ًبه نکاتی در این باب از مثنوي اشاره میکنیم در مثنوي علاوه از تلمیح مسقیم به
آیات در مورد قرآن مولا نا چنین سروده است.
حرف قرآن را بدان که ظاهریست // زیر ظاهر هم بدان که قاهریست
زیر آن باطن یکی بطن سوم // که درو گردد خرد ها جمله گم
بطن چارم جزنبی خود کس ندید // جز خداي بی نظیر بی ندید
تو زقرآن اي پسرظاهر مبین // دیو آدم را نبیند جز که طین
مفلسی دیو را یزدان ما // هم منادي کرد در قرآن ما
ظاهر قرآن چو نقش آدمیست // که نقوشش ظاهر و جانش خفیست
رضیاالله عنه خورشید قرآن در سراسر سرزمین مثنوي تابان است و کمتر ناحیه و خانهاي است که نور و روشنی و تجلّیی از آن آفتاب رخشان نداشته باشد. قرآن در مثنوي، همجلوهي ظاهري و صوري دارد و هم جنبه و جلوهي باطنی و معنوي. هم الفاظ و حکایتهاو امثالش در مثنوي حاضر و پر بسامد است و هم روح و معنا و پیامش مثنوي را معنوي کرده است. هم جهان و جهانبینی قرآنی در مثنوي تصویر و توصیف شده و هم مثنوي همچون آفرینندهاش - سبحانی، - 1374، قطرهاي است که در جهان معنوي و عالم روحانی قرآن غرق و غایت شده است
حکایت مثنوي یا صریح و مستقیم حکایتهاي قرآنی است و یا با تلمیح و اشاره و تمثیلی از آن، روایت و حکایت میشود. حکایت مثنوي که همان روایت ماجراي جدایی و بازگشت است و پر از داستانهاي منقول از انبیا و اولیا است، مأخذ و منشأ آن حالتها و حکایتها به نوعی قرآنی است و در واقع "حکایت" مولانا در مثنوي، برداشتی از آن حالتها و مقامهاي قرآنی و سرّ آن دلبران است در حدیث دیگران؛ به زبان شعر و تمثیل و تشبیه، که براي "نقد حال ما "و سرنوشت و سرگذشت آدمی روایت و حکایت میشود.
از این رو، طالب سالک، با خواندن قرآن و خضوع در برابر خداوند و پناهجویی از آن کتاب هدایت و سعادت، راه ترقّی و تعالی را عارفانه در پیش میگیرد آن چه مثنوي مولانا از قرآن میبیند و میخواهد، نه ظاهر و صورت و حروف آن است، بلکه باطن و جان و درون آن است و حکمتی است که با تعلیم و تعلّم کتاب خدا به دست میآید. اگر صورت روشن و تمثیلی قرآن نیز در سیماي مثنوي تابان است، هم به تقلید و تبعیت از سبک قرآن است و هم، براي تعلیم و دعوت همگانی است که در ظرف تشبیه و مثل، شراب حقیقی معنا ریخته شده و نوشانده میشود پس این شیوه، نه از آن رو است که خوانندگان با حکایتها و تمثیلهاي رنگین و خیالین، به صورت و خیال و خرافه اي دلخوش و سرگرم میشوند و از معناي با پهناي معرفتی و حقیقی آن غافل و محروم گردند
خداوند حافظ و حامی کتاب خویش است و کتابهایی که تابع و خاضع آن کتاب حقّند نیز، به پرتو حمایت و حفاظت خداوندي، مصون و محفوظ و پایدار خواهند ماند. و تا قرآن هست و جاودانه نور میدهد، این آثار نیز که کاشفان آن کتابند و چون ذره اي از آن خورشیدند و نور و روح و معناشان از اوست، به پرتو عنایتهاي او باقی خواهند ماند مولانا در مثنوي، که گوشه اي از حقایق قرآن را بازتاب میدهد، چنان که حقّ مطلب است، "قرآن" را که کتابی "خواندنی" و آموختنی است، بیشتر براي عمل کردن و تهذیب نفس دانسته است و پرداختن بسیار به اسم و اصطلاح و علوم آن را، گاه راهزن معانی و مقاصد آن میداند
قرآن که ضیافت خانه ي الهی است براي همهي خوانندگان و خورندگان، لقمههاي مخصوص و متناسبی فراهم شده است و آنچه مقدمهي استفاده ي بیشتر از این میهمانی را فراهم میآورد، باید بطون روح و جان بیشتر و فراختر شود تا لقمههاي نورانی فراوانی از قرآن آکل گردد قرآن در منظر مولانا، یکی از نیروهایی است که خداوند به لطف و عنایت خویش در اختیار بشر نهاده، تا بدان وسیله، خود و دیگران را بر میزان آن بسنجد و بیازماید