بخشی از مقاله
چکیده
مطالعه ثبات یا تغییر در نظام هستی در مقولات ماهوی و جوهری مورد مطالعه و توجه پژوهشگران و فلاسفه بوده است. حرکت در برخی مقولات ماهوی مورد اتفاق فلاسفه است و در مقوله جوهر نیز طرفدارانی داشته است. ملاصدرا با ابداء و تثبیت حرکت در مقوله ی جوهر فضای جدیدی روی این مسئله گشود و با تبیین و مدلل سازی حرکت در مقوله جوهر، توجه فلاسفه و عقل گراها را به صورت جدی به این بحث معطوف داشت. در این نوشته با بهره گیری از منابع فلسفی و وحیانی و نظرات بزرگان فلسفه ابتدا مباحث مقدماتی و سپس حرکت جوهری از منظر ملاصدرا به بحث گذاشته شد.
حرکت جوهری در آثار گذشتگان به عنوان حرکتی سرنوشت ساز در حوزه ی هستی شناسی مورد توجه قرار گرفت. مدلل سازی نظریه حرکت جوهری بر اساس منابع وحیانی - قرآن کریم - و جریان آن در کل نظام هستی و پیاده سازی آن در مورد انسان مبحث دیگر این مقاله است که حرکت انسان در حوزه ی هستی شناسانه و ارزشی بر اساس آیات قرآن مورد عنایت قرار گرفته است و پذیرش حرکت در کل نظام هستی بر مبنای نظریه ی حرکت جوهری ملاصدرا و تأییدات وحیانی نتیجه ی بدست آمده از این مقاله است.
مقدمه
سخن از خلقت نظام هستی با رویکرد ثبات یا تغییر عالم بر اساس یک راهکار علمی و توجیه پذیر معرکه آراء دانشمندان بوده است. و اینکه هستی ثابت است یا متغیر ؟ و نگاه قرآن به مسئله حرکت چیست ؟ فلاسفه با کاوش در مقولات ماهوی و جوهری در عین اتفاق نظر به وجود برخی مقولات ماهوی، حرکت در مقوله جوهر را با چالش هایی روبرو می دانستند تا این که ملاصدرا را با درهم کوبیدن حصارهای تنگ حاکم بر فلسفه قدیم، حرکت در مقوله جوهر را به اثبات رساند و ادله محکمی را بر آن اقامه نمود.
مدل سازی یافته های فلسفی در باب حرکت با بهره گیری از آیات قرآن موضوع دیگری است که در این نوشته مورد توجه قرار گرفته است. تبیین نظام هستی به ویژه انسان و تغییر انسان و تفسیر آن بر اساس حرکت جوهری جلوه دیگری از عظمت خالق هستی را به نمایش می گذارد. برآنیم تا ضمن بررسی یک سری مباحث مقدماتی، حرکت جوهری را در پرتو آیات نورانی قرآن مورد توجه قرار داده و تجلی آن در انسان را ببینیم.
- 1 معنای حرکت
حرکت در لغت به معنای ضد سکون و ایستایی است » الحرکه ضد السکون « - طریحی: بی تا ، - 261 : 5 و در حوزههای مختلف معانی گوناگونی دارد که در بازگشت به ریشهی لغوی اشتراک نظر دارند. متکلمین حرکت را مجموعهی دو تا رسیدن میدانند که عبارت است از حصول در جایی بعد از قرار گرفتن در مکان دیگر است که مجموع آن به دو حصول می انجامد. » حصول الجسم فی مکان بعد حصوله فی مکان آخر أعنی أنها عباره عن مجموع الحصولین
در فلسفه حرکت با تعابیر مختلف تعریف شده است که همه آن ها بر یک نوع تحول و دگرگونی ذاتی دلالت دارد. حرکت یعنی » تغییر تدریجی و خروج تدریجی شی از قوه به فعل یعنی تحول دگرگونی و ضد ایستایی. ارسطو حرکت را چنین تعریف کرده است، » کمال اول برای موجود بالقوه از آن جهت که بالقوه است
در این تعریف برای موجود دو مرحله قوه و فعل لحاظ شده است، که شیئ ابتدا از مرحله قوه محض و عدم فعلیت به مرحله فعلیت و ظهور و بروز خارجی در حرکت است و به تدریج به مرحله تأثیر گذاری و منشأ آثار تبدیل میشود. پس حرکت عبارت است از » زوال تدریجی قوه و حدوث تدریجی فعلیت - « سروش: بی تا: - 18 ملاصدرا بعد از بیان یک سلسله مقدمات در تبیین معنای حرکت و سکون حرکت را چنین تعریف میکند: » فحقیقه الحرکه هو الحدوث التدریجی أوالحصول أوالخروج من القوه الی الفعل یسیرا یسیرا أوبالتدریج اولادفعه
حقیقت حرکت عبارتست از حدوث تدریجی یا حصول و خروج از قوه به فعل به صورت تدریجی یا دفعی. از سوی دیگر حرکت در ذات خود استکمالی است و در عین حال که مطلق تحول و دگرگونی را در بر می گیرد » تغییر تدریجی «، نوعی کمال یافتگی را نیز در بر دارد، که لازمه ضروری آن است و آن را حرکت استکمالی گویند. » استکمال یعنی حرکت به طرف کمال و طلب کمال کردن. حرکت تدریجی اشیاء را به طرف کمال که مستلزم و لازمه خروج از قوه به فعل است استکمال گویند
و به تعبیر شرح منظومه حرکت جوهری همان حرکت استکمالی است که رو به سوی ملکوت دارد. » حرکت جوهری خروج تجددی از قوه به فعل است و مطلقا استکمالی است یعنی یکپارچه همه قوافل جواهر مادی از هیولای اولی و صور طبیعی عناصر و اجرام آن به طبایع و سرشتشان به شوق فطری به سوی ملکوت اعلی و حسن و جمال مطلق در حرکت اند و ان شئت » قلت کمال العالم الکون ان یحدث منه انسان « و به عبارت دیگر، » عالم کارخانه آدم سازی است
-2 موضوع حرکت
بستر و مقولهای که حرکت در آن واقع می شود از دیرباز مورد گفتگوی فلاسفه بوده است. از حکمای باستان تا قبل از ملاصدرا عموماً فلاسفه حرکت در برخی مقولات ماهوی را پذیرفته بودند » علی رغم وجود برخی مشکلات مشهور میان حکمای قدیم این است که حرکت در چهار مقوله کم، کیف، أین، وضع امری اتفاقی است
و همه آن را پذیرفته بودند تا این که حرکت در نگاه ملاصدرا وارد مرحله ی تازهای شد. وی فراتر از مقولات ماهوی که فلاسفه مشاء آن را پذیرفته بودند، حرکت در مقوله جوهر و ذات اشیا را نیز برای اولین بار مطرح کرد. حرکت در مقوله جوهر گرچه در کلمات بزرگان فلاسفه اشاراتی بر آن وجود داشت، اما اولین کسی که بر آن اصرار ورزید و آن را تثبیت کرد صدرالدین شیرازی بود. » وی با بررسی عمیق در مباحث حرکت به ابتکار تازه ای دست یافت و برای نخستین بار در تاریخ فلسفه، حرکت در مقوله جوهر را به اثبات رسانید و در این راه از هیچ مشکلی نهراسید و از هیچ گونه کوششی دریغ نکرد. وی با اثبات حرکت در جوهر و هیولای عالم که مستلزم حرکت در سایر اعراض بلکه همه اجزای جهان مادی است، به حل بسیاری از مسائل دیگر دست یافت
- 3 حرکت وجودی یا ماهوی
نکته قابل توجه آن که بر مبنای اصالت وجود، بستر حرکت جوهری وجود است نه ماهیت و یا چیزهای دیگر . آیت ا... جوادی آملی می فرماید : »براساس حرکت جوهری که محتوای آن این است: حرکت در هویتِهر موجود مادّی راه دارد : "کلّ شیء مادّی فهو سیّال بذاته و وصفهدر" جهان مادّه چیزی آرام نیست و هستی ماده به تبع صورت و هستی جسم، از آن رو که در موجود مادّی، افزون بر برهان عامّ امکان و وجوب، برهان حدوث و تغیّر، برهان حرکت و مانند آن نیز مطرح است.
از نظر برهان حرکت، هستی هر شیء مادی حرکت می کند؛ نه ماهیت آن، و چنانچه گاه سخن از حرکت در جوهر است، مراد حرکت در وجودی است که از آنْ ماهیت جوهری انتزاع میشود وگرنه ماهیتْ مسیر حرکت نیست و جوهر نیز چون ماهیت است مسیر حرکت نیست. منشأ تقسیم ماهیت به جوهر و عرض، به لحاظ » فی نفسه و بنفسه « یا » فی نفسه و لغیره « بودن » وجودی « است که ماهیت از آن حکایت می کند وگرنه حرکت در مسیر جوهر نیست. حرکت یا در » وجودی « است که فی نفسه و لنفسه است یا در طرح برهان حدوث زمانی و برهان حرکت نیست، بلکه آن یا مشمول برهان امکان و وجوب است
-4 دلایل حرکت جوهری
حرکت در مقوله جوهر و فراتر از مقوله های ماهوی، در نوع خود سخن تازهای بود که ملاصدرا آن را ابداء کرد و برای تثبیت آن دلایلی را ارائه نمود که پرداختن به برخی از آن ها خالی از فایده نیست.
-1 -4 حرکات عرضی دلیل بر حرکت جوهری
اعراض وجود مستقلی از موضوعاتشان ندارند بلکه در واقع از شئون وجود جوهری میباشند و به تعبیر دیگر هر موجود جسمانی، وجود واحدی دارد که خود به خود متشخص و متعین است، و اعراض هر موجودی نمودهایی از وجود آن هستند که می توان آن ها را علامات تشخص بشمار آورد. دگرگونی این علامات نشانه دگرگونی صاحب علامت می باشد. پس حرکت اعراض نشانه ای از حرکت وجود جوهری خواهد بود. از سوی دیگر هر گونه تغییری که در شون یک موجود روی دهد، تغییری برای خود آن و نشانه ای از تغییر درونی و ذاتی آن بشمار می رود. نتیجه آن که حرکات عرضی نشانه هایی از تغییر وجود جوهری است
و به تعبیر علامه طباطبایی اعراض از مراتب وجود جواهر است و تغییر در اعراض تابعی از تغییر در جوهر است پس حرکات عرضی دلیل حرکت جوهری است.» الاعراض من مراتب وجود الجواهر لما تقدم أن وجودها فی نفسها عین وجودها لموضوعاتها فتغیرها و تجددها لا تیم الا مع تغیر موضوعاتها الجوهریه و تجددها، فا الحرکه العرضیه دلیل حرکه الجوهر
-2 -4 رابطه طبیعت سیال و امر ثابت
هر جوهر جسمانی از یک سو دارای طبیعت سیال و متجددی است و از سوی دیگر دارای یک امر ثابت و مستمری است همانند نسبت روح به بدن که روح به خاطر تجردش باقی است و بدن در حال سیلان و نابودی است و همچنین صور طبیعیه اشیاء از حیث وجود مادی شان در حال تغییراند و از حیث وجود عقلی شان باقی هستند در علم الهی.
» و کذلک حال الصور الطبیعیه للأاشیاء فانها متجدده من حیث وجودها المادی الوضعی الزمانی ولها کون تدریجی غیر مستقر بالذات و من حیث وجودها العقلی و صورتها الفارقه الا فلاطونیه باقیه ازلا و ابدا فی علم االله تعالی
وجود چنین مکانیزمی در عالم گویای رابطهای ضروری میان امور ثابت و متغیر است که به صورت دائم از یکدیگر تأثیر می پذیرند که حرکت در یک مرحله بی قراری در مرحله دیگر را به دنبال می کشاند و این همان حرکت جوهری است که در سراسر هستی جریان دارد.
-3 -4 علت متحرک باید متحرک باشد
حاصل دلیل سوم این است که تحولات عرضی معلول طبیعت جوهری آن ها است. یعنی فاعل قریب و بی واسطه همه حرکات طبیعت است و هیچ حرکتی را مستقیما نمیتوان به فاعل مجرد نسبت داد و از سوی دیگر علت طبیعی حرکت باید متحرک باشد یعنی اگر علت قریب و بی واسطه معلول امر ثابتی باشد نتیجه آن هم امر ثابتی خواهد بود. و نهایت آن که جوهری که علت برای حرکات عرضی بشمار می رود باید متحرک باشد
و به فرموده علامه طباطبایی این روشن ترین برهان بر حرکت جوهری است که می گوید » ان الحرکات العریضه بوجودها سیاله متغیره و هی معلوله للطبایع و الصور النوعیه التی لموضوعاتها و عله المتغیر یجب ان تکون متغیره و الا لزم تخلف المعلول بتغیره عن علته و هو محال فالطبایع و الصور الجوهریه التی هی الاسباب القریبه للاعراض اللاحقه التی فیها الحرکه متغیره فی وجودها متجدده فی جوهرها « - طباطبایی: 1416 ق: - 207 حرکات عرضی به وجودشان سیال هستند و در حال تغییر، و معلول طبیعت و صور نوعیه خودشان هستند، علت متغیر لازم است که خود نیز متغیر باشد، در غیر این صورت تخلف معلول از علت پیش می آید و آن هم محال است. پس صور جوهری به واسطه ی اینکه سبب قریب در حرکات عرضی اند خود نیز باید متحرک باشد.
-5 سابقه حرکت
حرکت به عنوان مسئله ای مهم در تبیین پدیده های هستی مسبوق به سابقه ای دیرینه است و جلوه آن را نمیتوان در آثار فیلسوفان قدیم و نظریات علمی جدید سراغ گرفت که پرداختن به برخی از آن ها خالی از فایده نیست.
-1 -5 هراکلیتوس و حرکت
از جمله کسانی که می توان حرکت را در آثار او سراغ گرفت هراکلتیوس است. وی عالم را به رودی تشبیه می کند که همواره روان است و یک دم مانند دم دیگر نیست و ثبات و بقا را منکر است. وی می گوید: » هر چه را بنگری به یک اعتبار هست و به یک اعتبار نیست و به هیچ چیز نمی توان گفت می باشد بلکه باید گفت می شود
در عین حال ثبوت و ایستایی را برای حرکت قائل است و معتقد است. نظریه تحول و حرکت دائمی جهان نیز که صدر المتالهین از آن به - حرکت جوهری - تعبیر نمود هر چند یک نظم و یک ناموس جهانی است ولی اصل این حرکت و پویایی ثابت و ایستاست.