بخشی از مقاله
چکیده
قرآن کریم که کتاب هدایت و انسان ساز است، در بیان احکام خانواده در عین سادگی و وضوح، از لطافت و دقّتی غیرقابل توصیف برخوردار است. احکامی که از بدو پیدایش و احساس نیاز به همسر تا تشکیل زندگی مشترک و ارضاء غرایزو فعلیّت یافتن استعدادهای عالی انسانی، متناسب با ظرفیت ها و ظرافت های روحی و عاطفی انسان وضع شده است.
در نگاه ابتدایی اگرچه اختلافات متعدّدی ، در تکالیف هر یک از زن و مرد دیده می شود، بطوری که تساوی در حقوق و تکالیف را برنمیتابد ولی با دقّت نظر در تعابیری که در آیات وحی بکار رفته به عظمت معنوی و اعجاز آن پی می بریم.
جامعیّت و دقّت کلام الهی، زوایای پیدا و نهان وجودی آدمی را چه در بُعد فردی و چه در زندگی مشترک، چنان مورد توجّه و عنایت خود قرار داده که تنها با تأمّل و دقّت می توان به عمق نگاه شارع پی برد. حفظ حریم عفّت، حرمت نکاح با اقربا و جمع میان دو خواهر در نکاح، حرمت خواستگاری از معتدّه و ازدواج با او در عدّه و محدودیّت در تعدّد زوجات و لزوم پرداخت مهر و مهرالمتعه متناسب با استطاعت مالی زوج و ضرورت داوری حکمین قبل از طلاق و حضور عدلین به هنگام اجرای صیغه طلاق و سرانجام وقوع طلاق به عنوان آخرین تجویز آن هم از بیم ترک اقامه ی حدود الهی و در پایان رعایت حرمت عدّه، همه و همه بیانگر تکریم انسان و حفظ جایگاه والای او در نقش همسری است که فایده آن قبل از هر چیز متوجّه خود او است. در این نوشتار سعی در مروری گذرا بر حقوق خانواده از نگاه قرآن کریم با رویکرد تبیین کرامت انسان در نقش همسر است.
مقدّمه
از آنجا که اسلام، شریعت خود را براساس فطرت و خلقت بنا کرده؛ معروف از نظر اسلام همان چیزی است که مردم آن را معروف بدانند، البته مردمی که از راه فطرت و از حدّ نظام خلقت منحرف نگردیده باشند و یکی از احکام چنین اجتماعی این است که تمامی افراد و اجزای اجتماع در هر حکمی برابر و مساوی باشند و در نتیجه احکامی که به ضرر آنان است، برابر باشد با احکامی کههب نفع ایشان است البتّه این تساوی باید با حفظ جایگاه و وزنی که افراد در اجتماع دارند، رعایت گردد. آن فردی که تأثیری در کمال و رشد اجتماع و در شؤون مختلف آن دارد، باید با فردی که آن مقدار تأثیر را ندارد، فرق داشته باشد بطور مثال برای حاکم، موقعیّت حاکمیّت او و برای عالم، علم او و برای جاهل، جهلش و برای کارگر نیرومند، نیرومندی اش و برای ضعیف ، ضعفش در نظر گرفته شود و آنگاه تساوی را در بین آنان اعمال کرد و حقّ هر صاحب حقّی را به او داد.
اسلام بر همین اساس، در حقوق خانواده احکام را به نفع و ضرر زن و شوهر جعل کرده است، آنچه از احکام به نفع او است با آنچه که بر ضررش است، مساوی ساخته است و در عین حال، جایگاه و وزنی را هم که زن در زندگی اجتماعی دارد و نقشی را که در زندگی زناشویی و بقای نسل دارد، در نظر گرفته است و با نظر به همه جهات معتقد است که مردان در این زندگی زناشویی یک درجه عالی بر زنان برتری دارند و منظور از درجه، همان برتری و منزلت است
اگر در طلاق رجعی، شوهر مخیّر بین دو چیز است یکی امساک - رجوع در عدّه - و دیگری رها کردن زن تا از عدّه خارج شود، اما در طلاق سوم دیگر حقّ رجوع برای مرد نیست و مراد از تسریح به احسان این است که زن را در جدا شدن و جدا نشدن آزاد بگذارد بدین معنا که زن بعد از دو طلاق، دیگر محکوم به این نباشد
که اگر همسرش خواست در عده رجوع کند، دست او به جایی بند نباشد!
امّا تعبیری که در امساک کرده و آنمقیّدرا به معروف نموده یا تسریح را مقیّد به احسان کرده، عنایت لطیفی است که بر اهل دقّت پوشیده نیست، زیرا چه بسا امساک همسر و نگهداری او در حباله زوجیّت به منظور اذیّت و اضرار او باشد که قطعاً نگهداری منکر و زشتی است به اینکه مرد همسرش را طلاق دهد و او را همچنان تنها گذارد تا نزدیک تمام شدن عده اش به او رجوع کند و بار دیگر او را طلاق دهد!
از چنین همسرداری در اسلام نهی شده است، همسرداری مشروع آن است که اگر بعد از طلاق به او رجوع می کند به نوعی التیام و آشتی رجوع کند، بگونه ای که غرض الهی که خدا در خلقت زن و مرد نهاده یعنی سکون نفس دو انس بین این دو حاصل گردد. اما تسریح و رها کردن زن هم دو گونه تصوّر می شود؛ یکی اینکه مرد همسر خود را به منظور اعمال غضب و داغ دل گرفتن طلاق دهد که این طلاق منکر و غیرمعروف است و یکی به صورتی که شرع آن را تجویز کرده و در عرف مردم متعارف است و شرع منکرش نمی داند.
این مثال، بیان نمونه ای از قرآن در رعایت تساوی زن و شوهر در احکام و حقوق خانواده است، احکامی که بررسی و تأمّل در آنها بخوبی بیانگر دقّت نظر و رعایت همه جوانب ظرفیت های جسمی و روحی و عاطفیوجینز است تا بدانجا که هر یک از آنها را مکمّل دیگری ساخته است، حرمت ها و ممنوعیّت ها، حقوق مادّی و معنوی همه متناسب با فطرت و خلقت و ظرافت های روحی و اخلاقی و عاطفی هر یک از زن و مرد وضع و تدوین شده است، هر یک از زوجین در جایگاه خود، در عین نیاز و تمایل به دیگری، پاسخگوی نیاز و تمایلات طرف مقابل است و تعیین اینکه کدامیک از آن دو در این ارتباط دوسویه، نفع بیشتری می برد و تکلیف بیشتری باید بعهده ی او باشد، ممکن نیست! احکام اسلام با نظر به تفاوت های زن و مرد، حقوق و تکالیفی را متناسب با نقش و جایگاهی که در زندگی مشترک دارند؛ برای آنها وضع نموده است و به عبارت دیگر، بحث فراتر از تساوی حقوق ظاهری است بلکه باید با نظر به تفاوتها، اختلاف آنها را در حقوق و تکالیف از افق وحی مورد بررسی قرار داد و زوایای پنهان روحی و عاطفی هر یک از آنها را بازشناخت.