بخشی از مقاله
چکیده
هدف مقاله حاضر ارزیابی ابعاد پارادایمی و اجتماعی تفکر انتقادی اسلامی است. بهطورکلی میتوان گفت که تفکر انتقادی اسلامی در مبانی پاردایمی خود بر نیل به جامعه توحیدی با پذیرش نبوت و معاد استوار است. این مبانی برگرفته از آیات قرآن کریم و مبتنی بر تحلیل روایاتی است که در قرآن کریم در مورد پیامبران الهی آمده است. بر این اساس، رفتار پیامبران الهی در تاریخ در راستای اصلاح امور با تکیه بر نوعی رویکرد انتقادی بوده است. با این وجود قرآن کریم بر دو وجه دیگر از تفکر انتقادی اسلامی تأکید دارد که همان پذیرش نبوت و معاد است. سوی دیگر تفکر انتقادی اسلامی، وجه اجتماعی آن است که بر اصلاح امور و انتظام اجتماعی تأکید دارد.
بر این اساس تفکر انتقادی اسلامی در پی برقراری جامعهای است که در آن امور اجتماعی بر نظم و قراردادهای اجتماعی مبتنی بر شریعت اسلامی باشد. بسیاری از دستورات قرآنی در مشروع شمردن یا حرام دانستن برخی امور، در همین راستاست. در مقایسه با دیدگاههای انتقادی رایج و بهخصوص دیدگاه مارکسیستی، رویکرد انتقادی در اسلام اصول خود را از مبانی دینی اسلام و شریعت اسلامی میگیرد که غایت آن ایمان و عمل صالح است. مقاله حاضر با رویکرد اسنادی در پی ارزیابی مختصات فوق است.
مقدمه:
به طور کلی وقتی موضوع تفکر انتقادی1 مطرح میشود، عموماً به پارادایم رایج مارکسیستی ارجاع داده میشود. در چارچوب این پارادایم، مارکسیست ها و در رأس آنها مارکس با انتقاد تند و سرسختانه از نظام سرمایهداری، در پی تغییر این نظام بر اساس مفاهیم ایدئولوژیک و فکری خود بودند. از آن جایی که فلسفه مارکسیسم در نقد جدی نظام سرمایهداری بود، پارادایم و نظریات فکری وی و پیروانش، در قالب رویکرد انتقادی شناخته میشود.
در همین راستا، رویکردهای دیگر انتقادی و به طور خاص دیدگاههای نئومارکسیستها و فمنیستها - در انتقاد از نهادهای دینی - نیز در چارچوب دیدگاههای انتقادی قرار میگیرد. البته موضعگیری انتقادی نسبت به نهاد دین در نظریات مارکس نیز وجود دارد و این تحلیل وی که دین عامل آگاهی کاذب است و نقش افیون را برای تودهها بازی میکند، راهنمای نظریهپردازی برای نئومارکسیستها و بخصوص فمنیستها در موضعگیری منفی علیه دین بوده است. با این وجود، ممکن است سایر رویکردهای انتقادی، در نقد نهادهای دینی وجود داشته باشد که ضرروتاً در قالب این دیدگاهها قرار نمیگیرد؛ بلکه آبشخور آن بیشتر بستر سکولار تفکر مدرن است - به طور مثال استرنبرگ، . - 2006
با این وجود، تفکر انتقادی لزوماً به دیدگاه مارکسیستها محدود نمیشود. اخیراً مفهوم تفکر انتقادی در حوزههایی چون آموزش و پرورش - ماسون »ویراستار«، - 2008، ادبیات - هاکس، - 2008، استدلال و منطق - باول و کمپ، - 2002، سازمانها، نظریههای مدیریت و ... توسعه پیدا کرده که ارتباط چندانی با مفاهیم مارکسیستی ندارند. این رویکردها، در پی ارائه مدلی در حوزههای مختلف علمی و نهادهای مختلف هستند تا بتوانند مسیر تعالی - تحصیلی، سازمانی و مدیریتی - را به وجود آورند. بر این اساس، تفکر انتقادی در مفهوم جدید آن، عموماً ارجاع به اتخاذ روش و شیوهای دارد که در پی تعالی و ارتقای یک نظام فکری، شیوهای از اندیشیدن، مدلی از مدیریت بر سازمان و ... میباشد.
از سوی دیگر، موضوع تفکر انتقادی اسلامی2، چندان مورد توجه قرار نگرفته است که شاید مهمترین دلیل آن این باشد که استفاده از واژه "انتقادی"عموماً ارجاع به رویکردهای مارکسیستی داشته است. عدم توجه متفکران مسلمان به این مسئله باعث شده که مفهوم تفکر انتقادی در اسلام، به یک مفهوم ضداسلامی تبدیل شود و امروزه شاهد مقالات و کتب زیادی با محتوای سکولار یا ضداسلامی هستیم که در ردیف تفکرات انتقادی در اسلام تعریف میشوند. این کتب و مقولات، با تکیه بر بستر سکولار مدرن، به نقد تند مبانی بنیادین اسلام چون جهاد، حجاب، و سایر مفاهیم اجتماعی اسلامی پرداختهاند. به طور مثال سایت مجازی goodreads به معرفی یکسری کتب در نقد مبانی اسلامی پرداخته که از چشمانداز این سایت در ردیف کتب تفکر انتقادی اسلامی شناخته میشوند
از سوی دیگر یکسری متفکران سکولار مسلمان به انتقاد از اندیشهها و مفاهیم قرآنی میپردازند و آن را تحت عنوان تفکر انتقادی منتشر میکنند. اخیراً کتابی منتشر شده که در آن به ارائه دیدگاههای انتقادی یکسری از متفکران مسلمان و غیرمسلمان پرداخته که با رویکردی انتقادی به دنبال ارائه تصویری سکولار از اسلام هستند. نکته جالب این است که در بسیاری از مقالات این کتاب، مستندات ارائه شده، آیات قرآن کریم است - انتشارات ادیپ یوکسل، . - 2009 ظهور چنین دیدگاههای ضداسلامی، به علت عدم شکلگیری فضای نظریهپردازی پیرامون رویکردهای انتقادی اسلام در چارچوب جهانبینی اسلامی است. پاسخ به این سؤال که آیا اسلام نیز رویکرد انتقادی نسبت به مسائل پیرامون دارد، فضا را برای بحث و نظریهپردازی میگشاید و میتواند نویدبخش چشماندازی باشد که در آن بتوان مفاهیم و بسترهای تفکر انتقادی اسلامی را برجسته کرد.
بر این اساس، فضای تفکر اسلامی، نیازمند تعریف مفاهیم و بستر تفکر انتقادی خاص خود است که برخاسته از مفاهیمی است که مبتنی بر بستر جهانبینی و ایدئولوژی اسلامی باشند. با دقت در مفاهیم اسلامی، میتوان رویکردی را در آن ملاحظه نمود که در راستای تعالی و استعلای انسان و نظام اجتماعی است. این رویکرد، همان مقولهای است که در تحقیق حاضر، تحت عنوان تفکر انتقادی اسلامی مطرح می شود و این مقاله، تلاشی است برای برجسته کردن مفاهیم این رویکرد و شناسایی مبانی پارادایمی آن. بر این اساس، سؤال تحقیق حاضر این است که تفکر انتقادی اسلامی چیست؟ مبانی آن کدام است؟ تمایز آن از رویکردهای رایج انتقادی - مارکسیستی و سایر رویکردهای سکولار - چیست؟ این مقاله با نگاهی به آیات قرآن کریم و نظرات سایر اندیشمندان، تلاش دارد ابعاد فوق را مورد ارزیابی قرار دهد.
.1 تفکر انتقادی
از مبانی تفکر انتقادی در مارکسیسم که بگذریم، به طور کلی میتوان گفت که تفکر انتقادی، طیف وسیعی از مباحث از نظریههای اجتماعی تا رویکردهای روانشناختی را شامل میشود. هر کدام از این رویکردها، بسته به موضوع مورد بحث خود، تلاش دارند با تکیه بر مفاهیم نظری تفکر انتقادی یا ابزارهایی که در اختیار اندیشمندان قرار میدهد، مسائل رشته خود را به نوعی حل و فصل نماید و به طور خاص آن را ارتقاء بخشد. بر این اساس، هر رشته علمی و یا هر شغل سازمانی، با تکیه بر ابزارهای نظری و تکنیکی تفکر انتقادی تلاش دارد تا نوعی ارزیابی و قضاوت ارزشی از وضعیت موجود و راائه راهکاری برای تعالی و ارتقای آن اقدام کند. براون و کلی تعریفی اینچنین از تفکر انتقادی دارند که: تفکر انتقادی فرایندی است که با استدلال و پیشرفت در ارزیابی آغاز میشود. سه موضوع مرتبط با هم در این زمینه فعال هستند:
1. پرسیدن سؤالات کلیدی به منظور ارزیابی چیزی که گفته خواهد شد.
2. پاسخ به آن پرسشها با تأکید بر تأثیر آنها بر وضعیت ترجیح داده شده.