بخشی از مقاله

چکیده

امروزه مدیریت استراتژیک 1بهعنوان یکی از بحثهای اصلی در کسب موفقیت برای سازمانها میباشد و بهنوعی فرآیندهای آن برای کلیه سازمانها و صنایع تعریفشده و ملموس است . با توجه به افزایش روند انجام پروژههای صنعت ساخت در کشور منجمله: پروژههای سدسازی، شبکههای آبیاری و زهکشی، متروها ، تونلهای راه و ... و لزوم بهرهبرداری بهموقع و بهینه از این پروژهها، آشنایی سازمانها با نحوه تدوین و پیادهسازی استراتژی ضروری میباشد.

متأسفانه مشکلی که وجود دارد این است که در کشور ما ادبیات مدیریت استراتژیک رواج پیداکرده است ولی در فاز اجرای استراتژی همانند اکثر سازمانها در سطح دنیا اقدام مناسبی اتخاذ نشده و بیشتر حالت کتابچههای تشریفاتی را دارد. این امر ضرورت وجود متولی خاص در سازمانها و نهادها را برای ترجمه استراتژیها در سطح سازمان و پیگیری اجرای آن در تمامی سطوح سازمانی را آشکارتر میسازد.

با توجه به اینکه امروزه اکثر سازمان ها برای دستیابی به موفقیت خصوصا در صنعت احداث سعی می کنند با اخذ پروژه های متفاوت نسبت به حضور در فضای رقابتی کنونی اقدام نموده و رشد و سودآوری خود را در انجام موفق پروژه ها می بینند لذا سعی می کنند با ایجاد دفتری به نام دفتر مدیریت پروژه فعالیت های پروژه را صحیح مدیریت کنند .به نظر می رسد تنها ایجاد دفتر مدیریت پروژه در پروژه ها کافی نبوده و لزوم وجود نگاه استراتژیک در این دفتر ضروری می باشد لذا در این مقاله سعی شده است به ابعاد وجود دفتر مدیریت استراتژیک پروژه2 در سطح سازمانها - نهادها، پروژهها و غیره - و ضرورت حضور مدیرمسئول استراتژی پروژه پرداخته شود.

.1مقدمه

در عصر حاضر سازمانها بهصورت فزایندهای با محیطهای پویا و در حال تغییر مواجهاند و بنابراین، بهمنظور بقا و پویایی خود مجبورند که خود را با تغییرات محیطی سازگار سازند. بهبیاندیگر با توجه بهسرعت شتابنده تغییرات و تحولات علمی،تکنولوژیک، اجتماعی،فرهنگی و ... در عصر حاضر ،سازمانهایی موفق و کارآمد محسوب میشوند که علاوه بر هماهنگی با تحولات جامعه امروزی ،بتوانند مسیر تغییرات و دگرگونیها را نیز در آینده پیشبینی کرده و قادر باشند که این تغییرات را در جهت ایجاد تحولات مطلوب برای ساختن آیندهای بهتر هدایت کنند.

مدیریت استراتژیک یک واژه یا مفهوم جدیدی نیست .این واژه نخستین بار در سال 1970 استفاده شد و آن به معنی گروهی از برنامه ریزان استراتژیک است که در مورد این برنامههای استراتژیک فکر میکنند و بعد از آمادهسازی و ارزیابی، آن را به تصمیمگیرندگان میدهند تا بر مبنای آن تصمیم بگیرند.[2] مدیریت استراتژیک تنها تعریف موضوعهای مهم در یک سازمان نیست، بلکه این اطمینان را میدهد که آنها به اجرا گذاشته میشوند. [3] مفهوم کلی مدیریت استراتژیک عبارت است از:

" مجموعهای از تصمیمات و اعمالی که منجر به ساخت و اجرای طرحهایی میشود که برای رسیدن به اهداف شرکت طراحیشدهاند"و مدیریت برآورده کردن اهداف بلندمدت سازمان است و اهداف یا مأموریت3 سازمان را بانفوذهایی از محیط خارجی متوازن میکند. تعریف مدیریت استراتژیک بر مجموعه تصمیمها و اقدامهایی تأکیددارند که عملکرد بلندمدت شرکت را مشخص میسازند.[4] مفهوم مدیریت استراتژیک بر ایجاد آینده سازمان بهجای عکسالعمل نشان دادن صرف به دورههای در حال تغییر، متمرکز است. مدیریت استراتژیک، تنظیم استراتژی، اجرا و کنترل آن را ادغام نموده و به رشد سازمانی در محیط در حال تغییر تأکید میکند

امروزه بسیاری از شرکتها برنامههای بلندپروازانه ای برای رشد دارند ، اما تعداد اندکی از آنها موفق به تحقق این برنامهها میشوند.کریس زوک و جیمز آلن در کتاب " کسب سود از کسبوکار محوری" گزارش میدهند ، بین سالهای 1988 تا 1998 و در یک نمونهگیری جهانی از 1854 شرکت و سازمان بزرگ، هفت شرکت از هر هشت شرکت دررسیدن به رشد سودآور ناموفق بودهاند.یعنی این شرکتها نتوانستهاند علاوه بر تحصیل هزینه سرمایه خود به رشد سالانهای به میزان 5/5 درصد در درآمدها دست یابند .

این در حالی است که نود درصد این شرکتها برنامههای راهبردی تفصیلی برای دستیابی به اهداف بسیار بالاتر تنظیم کرده بودند. دفتر مدیریت راهبرد امروزه بخش عمده سرمایه هر کشور، بهخصوص کشورهای درحالتوسعه به پروژههای عمرانی و زیربنایی آن اختصاص دارد و یکی از عوامل رشد و توسعه اقتصادی هر جامعه موفقیت در اجرای پروژههای عمرانی آن محسوب میگردد.

کندی و عدم پیشرفت در اجرای پروژههای عمرانی شهری که سبب عدم ایجاد مدیریت شهری پایدار میگردد، حاکی از وجود موانع و مشکلات ریشهای در اجرای طرحهای ارزشمند شهری میباشد که بازسازی و توسعه فضای شهری را بهطورجدی در معرض تهدید قرار میدهد و از آن میتوان بهعنوان بحران پروژههای عمرانی نام برد.

سؤالی که در اینجا مطرح میگردد این است که چرا باوجود پیادهسازی فرآیندهای مدیریت استراتژیک و تدوین اسناد چند دهصفحهای استراتژی و مدیریت استراتژیک ، اکثر شرکتها در دستیابی به اهداف بلند پروازانه خود موفق نبوده و این اسناد به اسناد کتابخانهای تبدیلشدهاند. به نظر میرسد یکی از عوامل اصلی این نقیصه به وجود آمده ، عدم حضور یک متولی خاص و متخصص در حوزه استراتژی و اجرای آنکه با شرایط سازمانی هم آشنایی داشته باشد، است لذا ضرورت ایجاد یک مجموعه با عنوان دفتر مدیریت استراتژیک در سازمانها و پروژهها ضروری میباشد.

.2ادبیات موضوع

:2-1 محیط پیرامون سازمان

شناخت لازمه هر عمل معقول و منطقی است. سازمانها برای انتخاب مسیر حرکت آیندهشان، همواره در حال تصمیمگیری و برنامهریزی هستند .در این شرایط و احوال، آگاهی از واقعیتهای موجود میتواند سازمانها را به نحو بهتری به مقصد مطلوبشان برساند . این امر بهخصوص از اوایل دهه هشتاد و به دنبال فشارهای رقابت، بر بیشتر سازمانها محرز گردید که برای بقا و تداوم حیاتشان میبایست بخشی از انرژی خود را صرف شناخت محیط تجاری خود بنمایند .

ازاینرو مفاهیم و نظریههای مدیریت استراتژیک شکلگرفته و عنصر شناخت وضعیت موجود جهت مقابله با بحرانهای پیش روی آنها و فرموله کردن مسیر حرکت خود در قالب آگاهی از فرصتها و تهدیدات مطرح گردید .به دیگر سخن ، از طریق تحلیل محیطی است که فرصتها و تهدیدات مشخص گشته ، بر اساس آن و با توجه به نقاط قوت و ضعفهای درونی ، استراتژی درونی شکلگرفته ، هدفها تعیین گشته ، سیاستها تدوین و رویههای انجام کار مشخص میشود . همه این موارد به مدیریت سازمان کمک مینماید تا رویکردی یکپارچه را در مقابله با تهدیدات محیطی اتخاذ کرده و با بهرهگیری از فرصتهای موجود در محیطاولاً به هدف اولیه خود که بقاست جامه عمل پوشانده و در پی آن بتواند سهم خود را در بازار هر چه بیشتر بالا ببرد و موقعیت خود را در آن تثبیت نماید

محیط در اصطلاح مدیریتی به مجموعهای از عوامل سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و مانند اینها اطلاق میشود که در خارج از کنترل یک سازمان و مدیریت آن بوده و میتواند بر تمام یا بخشی از سازمان اثر بالقوهای بگذارد. محیط بستر کلان را برای یک سازمان در سطوح خرد تجهیز کرده و عوامل آن متعدد و پیچیده است . بعضی از این عوامل ساکن و بعضی دیگر پویاست؛ و بالاخره تأثیر این عوامل از کشوری به کشور دیگر متفاوت است

پیچیدگی و ظرافت محیط تصمیمگیری و از طرفی تعدد عوامل و متغیرهای آن ، باعث ضرورت مدیریت استراتژیک شده است. در این راستا ، مدیران بهمنظور برخورد مؤثر با همه عواملی که میتوانند بر توانایی شرکتها در رشد و سودآوری تأثیر بگذارند ، فرآیند مدیریت استراتژیک را بهگونهای طراحی میکنند که به نظرشان وضعیت بهینه موسسه را در محیط رقابتیاش ترسیم نماید.

اریک کلمونز4طی مقالهای که در نشریه هاروارد بیزینس ریویو5 منتشر ساخته است،محیط کسبوکار قرن بیست و یکم را با خصوصیات، تغییرات ویران ساز، فرصتهای زودگذر، عدم قطعیت و بینظمی توصیف میکند

در شرایط کسبوکار امروز، عوامل محیطی بیثبات و غیرتکراری است. تغییرات پیچیده و غیرخطی است و جهشهای خارج از روند، پیشبینی آینده را دشوار و حتی غیرممکن ساخته است. از بین رفتن قدرت پیشبینی بلندمدت، تغییر پیدرپی پارادایمها و برهم خوردن حیطهبندی رقابتی برخی از نمودهای بارز دوران جدید است

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید