بخشی از مقاله
چکیده
فرهنگ روش زندگی انسان برای رسیدن به تعالی است و هر یک از مظاهر فرهنگ چونان آیینهای هستند که ویژگیهای فرهنگ را در خود نشان میدهند. بعضی از مظاهر فرصت ظهور کاملتری از فرهنگ را میدهند و بعضی فرصت خفیفتر و ضعیفتری از فرهنگ را فراهم میکنند. یکی از آیینههایی که ایرانی تمام قد میتواند خود را در آن ببیند معماری و از جمله خانه است.
در خانه ایرانی میتوان فهمید او چگونه به زندگی مینگرد؛ چگونه به طبیعت، انسان، خدا و خودش فکر میکند؛ میتوان فهمید که او زندگی را خوردن و خوابیدن میداند یا برای او این، سطحیترین قسمت زندگی است. در این مقاله تلاش میکنیم تا با نگاهی به خانه ایرانی دریابیم چگونه ویژگیهای فرهنگ ایرانی در خانه ایرانی تجلی پیدا میکند. به این منظور سعی میکنیم برخی از ویژگیهای فرهنگ ایرانی از جمله جهانی بودن، رندی و پردهپوشی، شاعرانگی، کیمیاگری و قائم به ذات بودن فرهنگ ایرانی را توضیح داده و چگونگی تجلی آن را در خانه ایرانی بررسی کنیم.
-1 مقدمه
خانه بیش از آنکه ساختاری کالبدی باشد، نهادی است با عملکردی چند بعدی و از آنجا که ساخت خانه خود امری فرهنگی است، شکل و سازمان آن نیز متأثر از فرهنگی است که به آن تعلق دارد .[1] شکل خانه به تعریف یک فرهنگ از »سرپناه« و »نیاز« بستگی دارد. آنچه در یک فرهنگ اساسی، بااهمیت و دارای معنا میباشد، انتخاب شیوه رسیدن به نیازها است. نیازهای انسان در هر فرهنگ بستگی به برداشت و تعبیرآن فرهنگ از مفهوم اعتقاد، فلسفه زندگی، داشتن روابط با هموطنان و حفاظت از خود در برابر اقلیم، دشمنان و ... دارد و نوع پاسخگویی به نیازها در هر فرهنگ بسیار متنوع است
انتخابهای یک جامعه مظهر فرهنگ آن جامعه است. این انتخابهاست که در هر فرهنگ، معماری و بناها را از معماری و بناهای فرهنگهای دیگر متمایز میکند. این انتخابها بر شیوهای که انسانها بایکدیگر تعامل میکنند و شیوهای که مکان و زمان را سازمان میدهند تأثیر میگذارد
راپاپوت در فرهنگ و شکل خانه بیان میکند که اگرچه شکل خانه بهوسیله شرایط اقلیمی، روشها یا شیوههای ساختمانی، مصالح قابل دسترس و تکنولوژی تغییر میکند، اما آنچه در خانه انسان ساکن است فرهنگ است .[2] در یک اقلیم معین با امکان دسترسی و تهیه مصالح ساختمانی و وجود تنگناها و موانع و برخورداری از درجهای از قابلیت فنی، آنچه که سرانجام شکل خانه را تعیین میکند و به فضا و روابط آنها شکل میدهد، بینشی است که یک قوم از زندگی آرمانی دارد. پس شکل خانه تجلی ویژگیهای فرهنگی است .[2] هر بنا، چه مکانی برای پرستش باشد و چه خانه یا بازار، بیانگر ارزشهای بنیادی سازندگان و طراحان آن و نمادی از طرز فکر و تلقی انسان از خودش است
معماریِ پیش از صنعتی شدن در هر منطقهای توانایی تأمین نیازهای مادی و معنوی انسان را داشت. در سطح مادی، معماری قرنها دانش را با بهرهگیری از تزئینات، اقلیم، مصالح ساختمانی و تکنیکهای ساخت و ساز تجسم بخشید و در سطح معنوی، فرم بنا حاصل هماهنگی کامل با شیوه زندگی بود و به یگانگی آرمانهای اجتماعی-فرهنگی و مذهبی هر اجتماعی میپرداخت
متأسفانه در دو سده اخیر مفاهیم و شیوه زیست ما دچار تغییرات قابل توجهی شده است. تأکید بر صنعتی شدن، ابداع مصالح جدید و آرزوی » مدرن شدن« به گوناگونی الگوهای ساختمانی و طرحهای اجتماعی - شهری سرعت بخشید. بدین ترتیب ما در »جوی متناقض« زندگی میکنیم چرا که به آنچه داشتهایم علاقهمندیم، با این حال هنوز به خوبی نمیدانیم چگونه به بهبود وضعیت کنونی و تضمین آیندهای بهتر دست یابیم. در نتیجه به تلاشهایی سطحی دست میزنیم
امروزه شکل عمیق جهانی شدن فرهنگها از کم بودن میزان تجربه زندگی حاصل شده است. کمبود رایحه به مشام رسیده از حقیقت یک فرهنگ، از جهانی شدن روشهای زندگی، سنتها و ارزشها حمایت میکند. اما در این میان وظیفه اخلاقی معماران باقی میماند تا مانع فرسایش فرهنگ، ادراک، تاریخ و کیفیت زندگی انسانها شوند .[5] در این مقاله تلاش میکنیم تا با فهم تجلی فرهنگ در خانه ایرانی گامی در شناخت حقیقت این خانه برداریم.
-2 چیستی فرهنگ
فرهنگ یکی از مفاهیمی است که تعریفها و تفسیرهای بسیاری در مورد آن شده است و هر کس از زاویهای برای آن تعریفی بیان میکند. زمانی که میخواهند فرهنگ را تعریف کنند، مجموعهای از عقاید، آداب و رسوم، تجربههای بشری و مانند آنها را گردهم آورده و از آنها به فرهنگ تعبیر میکنند
به کار بردن عبارتهایی چون فرهنگ ترافیک، فرهنگ آپارتماننشینی، فرهنگ کار، فرهنگ شهری یا چیزهایی از این دست نشان میدهد که امروزه جوهر و ماهیت فرهنگ فراموش شده است. از آنجا که امروزه کاربردهای متنوع فرهنگ، معنای حقیقی آن را به فراموشی سپرده است، ابتدا سعی میکنیم با تعمق در معنای ریشه آن، مفهوم و معنای واژه »فرهنگ« را بررسی و روشن کنیم وبرای این کار از ریشه تاریخیِ این واژه آغاز میکنیم تا ببینیم واژه خود چگونه ما را به معنای حقیقیاش رهنمون میشود.
واژه »فرهنگ« در زبان پهلوی به صورت frahang از مصدر frahixtan, frahanj2 به معنی فرهیختن، آموختن و تعلیم دادن آمده است و در زبان پهلوی اشکانی نیز »فرهینجfrahenj3« به معنی »فرهنجیدن، فرهختن« به کار رفته است امّا صورتِ کهنترِ فارسی باستان و اوستاییاش را در دست نیست.
واژه فرهنگ از فَر - پیشاوند - + هنگ - از ریشه thang اوستایی به معنای کشیدن - تشکیل شده است
- فر - بفتح و بکسر اول - پیشوند است، به معنای پیش، جلو، بسویجلو؛ چنانکه در کلمات فرا، فراز، فراموش، فرخجسته، فرسوده و فرمان دیده میشود، و - بفتح و سکون ثانی - به معنی شأن، شوکت، رفعت و شکوه میباشد و به معنی نور هم گفتهاند چه مردم نورانی را فرمند و فرهومند گویند
- هنگ - بفتح اول و سکون ثانی و کاف فارسی - هم به معنای زور و قدرت و هم به معنای قصد، اراده و آهنگ طرفی و جائی کردن است [10]، که از آن واژههای بسیاری در فارسی داریم: آهنگیدن و آهنجیدن - کشیدن - ، فراهیخته - برکشیده و ادب کرده - ، آهنگ - کشش، قصد، و کشنده و امر به کشیدن، مترادف آهنج - [11]، فراهختن، فراهیختن و فرهیختن - ادب کردن و برکشیدن -
فرهنگ در لغت و متون فارسی به معنای ادب[13]، حکمت[14] ، دانش و عقل[15] ، بزرگی و سنجیدگی [10] آمده است. فرهنگ در ایران گذشته پیش از آنکه معلومات وسیع و پیچدرپیچ را دربرگیرد، ادب و کمال نفسانی را شامل میشده است و هدفش پروردن انسان خوب بوده است
معادل واژه فرهنگ در زبانهای اروپایی Culture یاKulture است. این واژه در نیمه سده پانزدهم میلادی به معنی »شخمزدن زمین5«، از لاتین cultura6 به معنی »کشت و کشاورزی7« و همچنین به معنی مراقبت و پرستاری، از ریشه colere به معنی پرستاری کردن، محافظت کردن، کشت کردن و آماده کشت کردن - شخم زدن - است. این واژه در میانه قرن پانزدهم میلادی به معنی تربیت از طریق آموزش به کار رفت
معنای آغازین واژه culture که در کشاورزی و کشت بهکار میرفت، گرایش به رشد طبیعی را نشان میداد. از قرن شانزدهم میلادی معنای گرایش به رشد طبیعی که در کشت و زرع بهکار میرفت، به پرورش انسان تعمیم یافت
فرهنگ به معنای یونانیاش »پایدیا« است. واژه پایدیا - paidia - از کلمه یونانی paidos به معنی تربیت کودک، تعریف شده است .
پایدیا تربیت آدمی به منظور رساندنش بهحالت انسانبودن به معنای حقیقی است.