بخشی از مقاله

چکیده

معرفت نفس یکی از مهم ترین ارکان حکمت سینوی است به گونه ای که از مهم ترین وجوه تفاوت ابن سینا با فیلسوفان مشائی دیگر مانند ارسطو محسوب می شود. ابن سینا در تمام مراحل نفس شناسی خود، از تعریف نفس گرفته تا استکمال و تجرد نهایی آن از یک مسأله اساسی و بنیادین غفلت نکرده است و آن مسأله غایت است. او دلیل برتری فلسفه را در مبدأ و موضوع و غایت آن دانسته است .

غایت اندیشی ابن سینا لوازمی دارد که علاوه بر ذو مرتبه بودن و استکمال نفس، به تجرد آن نیز می توان اشاره کرد. از نظر ابن سینا تهذیب و تزکیه نفس و برطرف کردن موانع معرفتی، عامل اتصال نفس به عقل فعال محسوب می گردد. در این جستار تلاش شده است تا غایت اندیشی و نسبت آن با معرفت نفس و اینکه تأمل درباره غایت چگونه می تواند با معرفت نفس مرتبط باشد، از منظر ابن سینا بررسی شود. این پژوهش با روش تحلیلی -استنباطی تلاش می کند نسبت آرای ابن سینا و غایت علم النفس وآثار تربیتی آن را بررسی نماید.

مقدمه:

معرفت نفس در واقع پس از هستی شناسی و وجود واجب تعالی، مهمترین مسأله فلسفه ابن سینا محسوب می شود چرا که طلب غایت و اتصال به آن و رسیدن به سعادت اخروی از کمالات و مراتب نفس ناطقه محسوب می شود. به نظر نگارنده میان فلسفه اولی و نفس شناسی و غایت آن دو نزد ابن سینا ارتباط وثیق و انسجام عمیق برقرار است به گونه ای که می توان گفت ابن سینا در این مسأله به خوبی معارف دینی را دریافت کرده و آن را مستدل نموده است.

معرفت نفس نزد ابن سینا سودمندترین معرفت هاست و او به درستی این سخن پیامبر اسلام - ص - که می فرماید: »معرفت النفس انفع المعارف« را درک نموده است و متوجه نتیجه و غایت آن که همان »من عرف نفسه، فقد عرف ربه« است، می باشد.بر این اساس باید به چند پرسش پاسخ داد که:چرا معرفت نفس سودمندترین دانش هاست؟آثار و لوازم تربیتی رویکرد ابن سینا کدام است؟نسبت آموزه های دینی و تفکر فلسفی در زمینه تعلیم وتربیت چیست؟

تعریف نفس

ابن سینا در تعریف نفس می گوید: »کمال اول لجسم طبیعی آلی له ان یفعل افعال الحیاه« - ابن سینا، 1376، . - 10 هر کدام از عباراتی که در این تعریف گنجانده شده، منظور خاصی را افاده می کند. کمال به منزله جنس و سایر مفردات، قیود و خصوصیاتی هستند که امور مشترک را از تعریف خارج می کنند نفس جوهری کمالی است و غیر از جسم و یا صورت است بلکه کمال است

قید »اول« کمالات غیر اولی را از تعریف خارج می کند کمال اولی شیء آن چیزی است که نوع به سبب آن فعلیت می یابد و در ذات خود کامل می گردد - ابن سینا، 43، . - 1403 از نظر ابن سینا کمال اول همان چیزی است که سبب پیدایش نوع است و وجود ذات بر وجود آن متوقف است

قید »لجسم« برای بیان متعلق یا مصداق کمال است و کمال همواره برای شء است و مصداق شیء در اینجا جسم است. قید طبیعی نیز برای خروج جسم صناعی است و قید آلی نیز جسم طبیعی بدون آلت مانند آتش را خارج می کند.

این تعریف از نفس مورد توافق ملاصدرا قرار گرفته است چنانچه او نیز در تعریف نفس گفته است: ان النفس کمال اول لجسم طبیعی و لا کل جسم؛..

یکی از مباحثی که با تعریف نفس از دیدگاه ابن سینا ارتباط دارد بحث استکمال نفس است و استکمال نفس نیز مرتبط است با مسأله غایت. یکی از ویژگی های فلسفه اسلامی و از جمله فلسفه ابن سینا غایت اندیشی است، ابن سینا در آثار متعدد خود همواره بر این موضع اصرار ورزیده است که نباید از غایت نفس غافل شد.

ابن سینا تصریح می کند که شرف آدمی به دو چیز است، نفس و عقل و این دو نه از عالم اجسام که از عالم علوی اند و متصرف بدان اند نه ساکن بدن که قوت های مجرد بسیط را حیز و مکان نیست لکن اثر اینها بدن را به نظام می دارد

.1 در اینجا معلوم می شود که دیدگاه او درباره نفس معطوف به استکمال و غایت است، از نظر او نفس جوهری کمالی است و نهایت استکمال نفس رسیدن به غایت است. بر مبنای حکمت مشائی، نفس انسان قوای متعدد دارد و از جمله قوای نفسانی انسان قوه عاقله است که فصل ممیز او از حیوان است. عقل نیز بر دو گونه است: عقل نظری و عقل عملی و هر کدام از این دو مراتبی دارند چنانچه ابن سینا به وضوح بیان می کند که برای هر یک از این دو قوه استعداد و کمالی است.

ابن سینا در الهیات شفاء می گوید علوم فلسفی به دو بخش نظری و عملی تقسیم می شوند و مطلوب علوم نظری را استکمال قوه نظری نفس می داند و به گونه ای که منجر به حصول رأی و اعتقاد شود - ابن سینا، 1376، . - 11 با توجه به ذو مراتب بودن عقل نظری و عملی می توان گفت که براساس دیدگاه ابن سینا استکمال نفس انسان در دو مقام علم و عمل است. استکمال عقل نظری از دیدگاه ابن سینا »انطباع صور عقلی«، »تمثل صور عقلی« یا »ارتسام آنها« موجب استکمال است - طوسی، 1375، . - 466 این استکمال پس از »اتصال نفس« با عقل فعال حاصل می شود:

ابن سینا در استکمال عملی نفس نیز تصریح دارد و تأکید می کند که سعادت حقیقی جز با اصلاح جزء عملی از نفس ممکن نیست

با توجه به اینکه ابن سینا برای نفس مراتب کمالی قائل است و استکمال نفس را نیز در استکمال قوه نظری و عملی می داند و از طرفی غایت فلسفه را در نایل شدن به سعادت اخروی، و از طرفی استکمال نفس را در اتصال به عقل فعال می داند پس می توان گفت که غایت اصلی از این دو نزد او سعادت اخروی است چرا که ابن سینا کمال نهایی نفس را مشروط به رهایی آن از بدن دانسته است و این کمال نهایی در دنیا ممکن نیست.

علم نفس و روان شناسی

مسأله دیگری که درباره استکمال نفس و بحث غایت باید به آن اشاره شود نسبت علم نفس از دیدگاه ابن سینا و بطور کلی علم نفس فلسفی و بطور اخص اسلامی با روان شناسی جدید است اهمیت این مسأله از آن جهت است که با وجود اشتراکاتی که در علم نفس اسلامی و روان شناسی هست، تفاوت اصلی آن دو در مسأله غایت است به گونه ای که می توان گفت بطور کلی در علم نفس توجه و تفطن فیلسوفان معطوف به غایت و منفعتِ مرتبط با غایت است اما در روان شناسی جدید این مسأله مغفول مانده است و یا اساساً به دلایلی مورد توجه واقع نشده است.

ابن سینا در برهان شفا پاره ای از تفاوت های فلسفه با دیگر علوم و صناعات را بیان می کند که مهمترین این تفاوت ها از حیث مبدأ و غایت است او چنین می گوید: »و فنونی که در این رشته علمی مشترک اند سه تا هستند. فلسفه اولی، جدل و سفسطه. فلسفه اولی هم در موضوع و هم در مبدأ و هم در غایت با جدل و سفسطه تفاوت دارد... غایت در فلسفه اولی رسیدن به حق الیقین به اندازه وسع انسان است و غایت جدل تمرین در اثبات و نفی مشهور است برای سیر تدریجی به سوی برهان... و غایت سفسطه، تظاهر به حکمت و غلبه از راه باطل است

از دیدگاه ابن سینا فلسفه اشرف علوم است چون موضوع آن اشرف و اعم است و نیز علم به معلوم اشرف است و در حقیقت دلیل برتری به لحاظ غایت است و این غایت اندیشی در نفس شناسی او نیز جاری است. بدون شک، ابن سینا، اتصال با عقل فعال را از مراتب استکمالی نفس و یا قوه نظری نفس می داند ، بر این رویکرد آثار و نتایجی مترتب است که توجه به این آثار و نتایج می تواند دیدگاه ابن سینا را در مورد غایت گرایی و غایت اندیشی او روشن نماید. این مطلب آنگاه می توان وضوح و اهمیت بیشتری پیدا کند که »نفس شناسی« از دیدگاه های دیگری نیز مورد بررسی قرار گیرد که یکی از این دیدگاهها، روان شناسی جدید است.

پاره ای از افراد علم نفس را با روان شناسی به معنای جدید آن مترادف گرفته اند. این پندار البته مشکوک و محل مناقشه است چرا که دست کم یکی از تفاوت های اساسی علم نفس ابن سینا و روان شناسی جدید، مسأله غایت و توجه به امور استکمالی و غایی است. روان شناسی تا اوایل قرن نوزدهم بخشی از فلسفه و با علم نفس تقریباً مترادف بوده است اما روان شناسی به اصطلاح امروز نام دانشی جدید است که ویلهلم وونت - 1832-1920 - آلمانی آنرا پایه گذاری کرد - شولتز، 1382، - 102 که تفاوت اساسی آن با علم نفس فلسفی در موضوع و روش آن است. که مبتنی بر تجربه و آزمایش و سنجش های آماری بوده و موضوع

تحقیق آن، رفتار آدمی است.

نفس شناسی فلسفی علاوه بر تفاوت بنیادین با روان شناسی جدید، در بین خود فلاسفه نیز محل نزاع است ابن سینا گرچه تعریف نفس را از تعریف ارسطو اقتباس کرده است اما در همین تعریف مقبول و مطلوب با ارسطو تفاوت هایی دارد که پاره ای از آن متوجه غایت اندیشی اوست.

ابن سینا درباره شناخت نفس می گوید: شناخت نفس نردبانی برای شناخت پروردگار است - ابن سینا، 1943، . - 7 تفاوت نگرش ابن سینا با دیدگاه ارسطو درباره نفس را می توان چنین بیان کرد:

-1 ارسطو نفس را فعل یا کمال بدن می داند و این در حالی است که شارحان معتقدند که مشکل است که بتوان بین فعل و کمال در کلمات ارسطو فرق گذاشت؛ زیرا او اغلب این دو واژه را به جای یکدیگر به کار می برد - ارسطو، 1370، پاورقی - 3 اما ابن سینا نفس را کمال دانسته است.

-2 ارسطو و ابن سینا هر دو نفس را اصل دانسته اند اما اصل نزد ارسطو، منشأ حرکت و حیات بدن است و نزد ابن سینا اصل به معنی مدبر بدن است.

-3 نفس شناسی ابن سینا ناظر به دو منظر است؛ اول آنکه نفس مدبر بدن است، دوم از آن نظر که نفس ذاتی دارد که متعلق شناخت است در نگاه اول، نفس شناسی می تواند در علم طبیعی مطرح شود اما دیدگاه دوم را نمی توان در علم طبیعی بررسی کرد. اما ارسطو قائل به چنین تفکیکی نیست.

-4 تفاوت اصلی مربوط به مسأله غایت و آثار مترتب بر نفس شناسی است که نزد ابن سینا نفس شناسی، مسبوق به هر چه باشد، معطوف به غایت است. اما ارسطو نفس را از آن رو که موضوعش عالی تر و در خور ستایش بیشتر است، شایسته مطالعه می داند - ارسطو، 1369، . - 1

-5 ارسطو بین جسم دارای حیات و نفس فرقی نمی بیند. او نفس را صورت برای بدن می داند و آن را جوهری بسیط و مستقل به شمار نمی آورد. اما ابن سینا نفس را جوهری مستقل می داند که به بدن متعلق است.

-6اساساً » علت غایی« نزد ارسطو کارکرد معرفت شناختی دارد؛ اما ابن سینا با رویکرد هستی شناسانه و مابعدالطبیعی به »علت غایی« می نگرد و آن را در ارتباط با احکام وجود مطرح می نماید. این نکته ای است که ارسطو به آن توجه نداشته است

ابن سینا به دلیل تبحر در طبابت، آثار دیگری نیز برای نفس شناسی قائل بوده است، او آثاری دارد مانند: رساله »فی الماهیه الحزن« و »دفع الغم و الهم«که نشان می دهد تحقیقات او درباره نفس متوجه امور صرفاً مطالعاتی و معرفتی نبوده است 

لوازم رویکرد غایت شناختی

از لوازم رویکرد غایت شناسانه به نفس می توان به کیفیت حصول نفس به غایت موردنظر اشاره کرد که از لوازم این حصول مسائلی چون استکمال و تهذیب نفس و مسأله معاد در خور توجه است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید