بخشی از مقاله
مقايسه واژگان امروزي با واژگان پيشين مواد اوليه
رنگ کننده لعاب ها در دوران اسلامي ايران
چکيده
در سفال دوره اسلامي ايران نسبت به گذشته ، تحولي اساسي درزمينه ساخت انواع لعاب ها و استفاده از مواد رنگ کننده به وجود آمده است . واژگان و اصطلاحات بسياري در رسالۀ دانشمندان و نويسندگان اين دوره براي آن مواد ديده ميشود که تاکنون شناسايي و معرفي کاملي از آنها ارائه نشده است . نکته مهم تر اينکه در چنين متوني بسياري از روش هاي توليد سفال و مواد مصرفي آورده شده که مطالعه آنها ميتواند راهگشاي اهل فن در اين زمينه باشد.
البته شايان يادآوري است که اصطلاحات به کاررفته در آنها، واژگاني سنتي هستند که امروزه کمتر مورد استفاده قرارميگيرند و اين خود، باعث شده که فهم اين متون براي خوانندگان دشوار شود. ازديگر سو در منابع پژوهشي امروز، بيشتر واژگان علمي اين مواد به کاربرده شده است . ازهمين رو براي سهولت در خوانش متون کهن که کمک شاياني به احياي هنرهاي سنتي ميکند، شناخت و معرفي اين واژگان بسيار ضروري است .
بنابراين در اين مقاله نخست ، واژگان امروزي مواد اوليه رنگ کننده لعاب بررسي و معرفيميشوند. سپس ، با بهره گيري از متون کهن ، شناسايي و معرفي واژگان پيشين آن در دوران اسلامي صورت ميگيرد. درنهايت با تجزيه و تحليل کيفي داده ها، تطبيق واژگان پيشين با واژگان امروزي انجام ميپذيرد.
بدين ترتيب ، پرسش هاي قابل طرح در مقاله پيش رو بدين قرار است که پيشينيان ما در دوران اسلامي از چه مواد رنگ زايي در لعاب ها استفاده ميکردند. ديگر اينکه ، آيا امروزه هم از آن مواد در ساخت لعاب استفاده ميشود.
نتيجه اين بررسيها افزون بر به دست آوردن معادل امروزي بسياري از واژگان پيشين که ميتواند در خوانش متون کهن و دستيابي به روش پيشينيان در توليد انواع لعاب راهگشا باشد، مشخص ميکند که تنوع واژگان پيشين براي هر مادة رنگ کننده لعاب بنا به دلايلي نسبت به واژگان امروزي آنها بيشتر بوده است . ضمن اينکه امروزه بسياري از آن واژگان فراموش شده و بجاي آنها اصطلاحات علم جديد شيمي رايج گرديده است . همچنين بسياري از ترکيبات شناخته شده مواد در عصر حاضر، در لعاب هاي قديم استفاده نشده است و براي واژگان آنها معادلي در گذشته يافت نميشود.
کليدواژگان : سفال ، دوره اسلامي ايران ، لعاب ، مواد رنگ کننده .
مقدمه
سفال دوره اسلامي ايران در ادامۀ مسير غني پيشين خودش ، به شکوفايي در ساخت انواع لعاب ها رسيده است ١ که درواقع اين رشد، نمايانگر اين است که سفالگران ايراني توجه خود را به محيط اطراف گسترش داده و دست به تجربه هاي جديد با استفاده از ديگر مواد معدني زده اند و دانش خود را راجع به ترکيب مواد مختلف ، روز به روز افزون تر کرده اند. ضمن اينها ميتوان گفت که گسترش علوم کيمياگري و کانيشناسي نيز بر رشد سفالگري بيتأثير نبوده است . همان گونه که امروزه نيز تأثير علم شيمي و شناخت مواد معدني را بر تحولات سراميک نميتوان ناديده گرفت . آنچه در منابع مکتوب از چگونگي رشد علوم کيمياگري و کانيشناسي در سده هاي اوليه اسلام برميآيد، اينست که گسترش علوم در اين دوران با نفوذ ايرانيان به دستگاه خليفه در دوره بنيعباس آغاز و در زمان منصور و هارون الرشيد کتاب هاي علمي يوناني، سرياني و... به زبان عربي ترجمه ميگردد2. کتاب هاي سنگ شناسي نيز در ابتداي امر با ترجمه کتاب هايّ ارسطو، پلينيوس ٣و ديگر نويسندگان تأليف شد و پس از آن باعث نوآوريهاي جديدي ازسوي نويسندگان ايراني در کتاب هايي همچون " الجماهر في المعرفه الجواهر" از ابوريحان بيروني، "عرايس الجواهر و نفايس الاطايب " از ابوالقاسم کاشاني، و "کتاب الاسرار" از محمدبن زکريايرازي گرديد. با بررسي متون کتاب هاي يادشده و جواهرنامه ها٤، مشخص مي شود که بسياري از واژگان به کاررفته براي مواد اوليه رنگ کننده لعاب در سفالگري با اصطلاحات کيمياگري و سنگ شناسي يکسان است که با مطالعه متون کهن نويسندگان دوره اسلامي ايران ، در اين رابطه واژگان بسياري را ميتوان به دست آورد. البته گاهي براي يک ماده رنگ کننده لعاب در متون مختلف ، واژگان متفاوتي ديده ميشود که بيشتر آنها با واژگان امروزي متفاوت هستند. ازآنجا که امروزه شناخت و معرفي کاملي از آنها ارائه نشده است ، مطالعه انواع لعاب ها در متون کهن ، به سختي صورت ميپذيرد. ازهمين رو در اين پژوهش نخست با بهره گيري از منابع جديد، بسياري از مواد اوليه رنگ کننده لعاب ها در عصر حاضر بررسي و معرفي شده اند. سپس با مطالعه منابع تاريخي، واژگان و اصطلاحات پيشين به کاررفته در اين خصوص ، شناسايي گرديده اند. درادامه ، با تجزيه و تحليل داده هاي به دست آمده ، معادل امروزي بسياري از واژگان گذشته ارائه
خواهدشد. به دليل برخي اشتباه هاي رخ داده در فرهنگ هاي لغت و اينکه خللي در نتايج به دست آمده حاصل نشود، براي شناسايي مترادف هاي واژگان پيشين تلاش برآن بوده تا از منابع دست اول استفاده شود. درپايان ، واژگان امروزي مواد رنگ کننده لعاب که قابل تطبيق با واژگان پيشين خود هستند، در جدولي به صورت خلاصه و قابل استفاده همراه با تلفظ واژگان پيشين ارائه خواهدشد.
پيشينه پژوهش
منابع بسياري درزمينه لعاب و مواد رنگ کننده آن ازسوي محققان ارائه شده است که برخي از اين منابع را دانشمندان سده هاي گذشته ايران نگاشته اند. همانند زکرياي رازي (١٣٧١) که "کتاب الاسرار"را نگاشته است . اين کتاب ، به ترجمه و تحقيق حسنعلي شيباني است که در آن ضمن بررسي رازهاي صنعت کيميا و ترکيبات شيشه و مينا، برخي از مواد رنگ کننده لعاب هم ارزيابي شده است . ابوالقاسم کاشاني (١٣٨٦) نيز "عرايس الجواهر و نفايس الاطايب " را نوشته و در آن به صنعت کاشيگري و مواد استفاده شده در لعاب زرين فام ميپردازد . محمد نيشابوري (١٣٨٣) هم در "جواهرنامه نظامي" که از تأليفات وي است ، درخصوص جواهر، فلزات ، مينا و تلاويحات سخن ميراند. ابوريحان بيروني (١٣٧٤) نيز در اثر خود"الجماهر في المعرفه الجواهر" مباحثي مختصر را درباره سنگ ها، فلزهاي معدني، مينا و آبگينه مطرح ميکند.
منابع جديد بسياري نيز درزمينه علم سراميک ، لعاب و مواد تشکيل دهنده آن وجوددارد که برخي از آنها را محققان ايراني به صورت تأليف يا ترجمه ارائه داده اند. مهم ترين آنها شامل "آموزش فن و هنر سفال و سراميک " نوشته سعيد گرجستاني (١٣٧٩) است که در آن مباحثي درباره فنون سفالگري و مواد مورد استفاده در سراميک آورده شده ، "صنعت لعاب سازي و رنگ هاي آن " تأليف ميرمحمد عباسيان (١٣٧٠) است که در آن مفصل مواد مصرفي در لعاب سازي معرفيشده ، "تکنولوژي سراميک هاي ظريف " به نويسندگي فسون رحيمي و مهران متين (١٣٨٧) است که درباره مواد موجود در بدنه ها، لعاب ها و فرايند شکل گيري آنها بحث شده و درنهايت ،"فرهنگ جامع متالوژي و مواد" و "فرهنگ مواد" تأليف جورج و هنري با ترجمه پرويز فرهنگ (١٣٦٦) است که در آنها مواد معدني و معادل امروزي برخي از واژگان پيشين مواد رنگ کننده لعاب چون مرقشيشا، زاج سبز و کبود، لاجورد، سرمه ، سنگ جهنم و زرنيخ معرفي شده اند. برخي از منابع هم افزون بر ارائه پيشينه تاريخي سفال در ايران ، مباحث فني آن را به صورت مختصر بررسيکرده اند.
کتاب هايي همچون "تاريخ سفال و کاشي در ايران " به نويسندگي ميرمحمد عباسيان (١٣٧٩) که در بخش هايي از آن درباره مواد تشکيل دهنده لعاب سخن رانده شده ، "ساخت لعاب زرين فام در ايران " از جواد نيستاني و زهره روح فر (١٣٨٩) که بخشي از مواد در آن شناسانده شده ، "سفال و سفالگري در ايران " اثر سيف اّ لله کامبخش فرد (١٣٨٠)، "لعاب ، کاشي و سفال " نوشته مهدي انوشفر و عربعلي شروه (١٣٨٥)، "سيري در صنايع دستي ايران " تأليف جي گلاک و سومي هيراموتو گلاک (١٣٥٥) و "آشنايي با رنگ آميزي در آثار هنري ايرانيان " نوشته جليل ضياءپور (١٣٥٣). در کتاب هاي بالا، اشاراتي پراکنده به معادل امروزي برخي از واژگان پيشين مواد رنگ کننده لعاب و معادل قديم و جديد تعداد محدودي از واژگان ، به صورت تطبيقي شده است . براي نمونه ، در کتاب هايي همانند لعاب ، کاشي و سفال ، تاريخ سفال و کاشي در ايران ، آشنايي با رنگ آميزي در آثار هنري ايرانيان و سيري در صنايع دستي ايران تنها به اخرا (اکسيد آهن )، توبال مس (اکسيد مس )، مغن و مغنه (اکسيد منگنز)، سنگ محمديوسنگ لاجورد(اکسيدکبالت )،سنگ جهنم (نيترات نقره ) اشاره گرديده است . درواقع کتاب هايي که در آنها ميتوان مترادف واژگان را يافت ، فرهنگ هاي متعدد لغت و متون کهن هستند که بخشي ديگر از منابع اين پژوهش به شمار ميروند. البته لازم به يادآوري است که در برخي از اين کتاب ها اشتباهاتي نيز ديده ميشود. براي نمونه ، در "فرهنگ فارسي معين " (١٣٦٣) سرمه معادل سولفور آهن ، زنگار مس معادل اکسيد مس و مغنيسيا معادل اکسيد منيزيم بيان شده حال آنکه در کتاب الاسرار، سرمه معادل سولفور سرب دانسته شده است . تمامي کتاب هاي نام برده و بسياري ديگر از کتاب هاي علمي که به ساير زبان ها فراوان و بيشمار هستند، اصطلاحات رايج و علمي آن را به کار برده اند. اما آنچه خواننده امروز را با مشکل روبروکرده ، آگاهينداشتن دقيق از معادل هاي جديد يا قديم هريک از مواد رنگ کننده لعاب است که بالاخص خوانش متون کهن را با معضلات زيادي مواجه کرده است . تاکنون هيچ پژوهش متمرکزي در اين رابطه انجام نگرفته است و بسياري از واژگان مربوط به مواد رنگ کننده لعاب در گذشته هم ناشناخته مانده اند و معادل امروزي آنها معلوم نيست . همين امر سبب شده که توليد برخي از لعاب هاي قديم کم رنگ يا حتي فراموش شود. ازاين رو مقاله پيش رو ميتواند با ارائه معادل علمي واژه هاي کهن لعاب ، نخست به فهم اين متون و سپس به زنده نگاه داشتن برخي از شيوه هاي قديم ساخت لعاب ، کمک شاياني نمايد.
روش پژوهش
روش تحقيق به کار گرفته شده ، تاريخي- توصيفي است .
در اين روند، با بهره گيري از منابع و مطالعات کتابخانه اي و اسناد معتبر، اطلاعات مورد نياز جمع آوري شده و با تجزيه و تحليل کيفي آنها، هدف اصلي تحقيق که معادل يابي واژگان است ، صورت خواهدگرفت .
شناسايي ومعرفي واژگان امروزي مواداوليه رنگ کننده لعاب سفال
يکي از مواد عمده و مهم لعاب ، رنگ است . رنگ لعاب درحقيقت تعيين کننده زيبايي و تااندازه اي ارزش بدنه هاي سراميکي است به گونه اي که سفالگران کهن از افشاي رموز 31 لعاب خود، خودداريميکردند. رنگ در لعاب به واسطه اکسيدهاي رنگ کننده يا نمک هاي آنها به مواد پايه لعاب افزوده ميشود. در اين بخش از تحقيق حاضر، مهم ترين مواد اوليه رنگ کننده لعاب همراه با ترکيبات مختلف هريک از آنها بررسي و معرفي خواهدشد.
- ترکيبات آهن
اکسيد آهن يکي از مهم ترين اکسيدهاي رنگي محسوب ميشود که با ظرفيت هاي مذکور در لعاب ها رنگ هاي متعددي همچون زرد، قرمز شرابي و قهوه اي ايجادميکند (ميرهادي،١٣٨٠: ١٠٦؛ عباسيان ،١٣٧٠: ١١٥).
سولفات آهن سولفيد آهن کلريد آهن کربنات آهن و هيدروکسيد آهن از ديگر ترکيبات آهن براي رنگ کردن لعاب هاست .
- ترکيبات مس
اکسيد مس (CuO) از زمان هاي قديم در لعاب سازي مورد استفاده بشر بوده است . اين اکسيد در لعاب هاي قليايي، رنگ هاي آبي مانند فيروزه اي ايراني و با لعاب هاي سربي، انواع رنگ هاي سبز را در لعاب به وجود ميآورد (انوشفر و شروه ، ١٣٨٥: ٩٦؛ گرجستاني،١٣٧٩: 2٥٩ و رحيمي و متين ، ١٣٨٧: ٥2٩). از ديگر ترکيبات مس ميتوان سولفيد مس سولفات مس کربنـات مـس استـات مـس کلريد مس و نيترات مس را نام برد که از ويژگيهاي رنگي اکسيد مس در لعاب ها برخوردارند.
- ترکيبات منگنز
ترکيبات منگنز براي توليد رنگ هاي قهوه اي در لعاب هاي سربي، بنفش در لعاب هاي قليايي و سياه در لعاب ها مصرف دارد (بصيري، ١٣٦٣: 2٩٠؛ عباسيان ،١٣٧٠: ١١٨). سولفات منگنز (MnSO4)، فسفات منگنز (2(PO4)Mn3)، کربنات منگنز (MnCO3)، اکسيد منگنز (MnO2) و کلريد منگنز (MnCl2) از مهم ترين ترکيبات منگنز براي ايجاد رنگ در لعاب است .
- ترکيبات کبالت
اکسيد کبالت (CoOˬCo2O3 ˬCo3O4)، يکي از مواد قوي رنگ کننده لعاب و از باثبات ترين آنهاست . زيرا در هر نوع لعاب و حرارت رنگ آبي کم رنگ تا تيره به وجود ميآورد (همان : ٩٥؛ گرجستاني، ١٣٧٩: 2٥٨). از ديگر ترکيبات کبالت مورد استفاده در لعاب ، ميتوان به نيترات کبالت (CoNO3)، سولفات کبالت استات کبالت و کربنات کبالت اشاره نمود.
- ترکيبات قلع
ترکيبات قلع مهم ترين ماده براي ايجاد رنگ سفيد در لعاب است . با افزودن اکسيدقلع (SnOˬ SnO2)، سولفات قلع (SnSO4)، کلريدقلع (SnCl2) به لعاب شفاف ميتوان رنگ سفيد را به دست آورد(عباسيان ،١٣٧٠: ٤١ ؛1999:176,Peterson) .
- ترکيبات آنتيموان
اکسيد آنتيموان (Sb2O3ˬ Sb2O5) در لعاب ها رنگ زرد و سفيد ميدهد. آنتيموانات سديم (Na2O.Sb2O3) با لعاب قليايي، رنگ سفيد و آنتيمونات سرب (3PbO.Sb2O5) با لعاب سربي، رنگ زرد را به راحتي ايجادمي کند (اپلر و ديگران ، ١٣٨2: 2٦٩).
از ديگر ترکيبات رايج آنتيموان ، سولفات آنتيموان (Sb2S3) و کلريد آنتيموان (SbCl3) است .
- ترکيبات نقره
نقره (Ag) در لعاب ايجاد رنگ و جلاي زرد و نقره اي ميکند (گرجستاني،١٣٧٩: 2٦٨؛ عباسيان ،١٣٧٩: 22٠). اين ماده کاربرد ويژه در لعاب هاي زرين فام و مينايي دارد. نيترات نقره (AgNO3)، کلريد نقره (AgCL)، کربنات نقره (Ag2CO3)، استات نقره (AgC2H3O2)، سولفات نقره (Ag2SO4) و سولفيد نقره (AgS2) از مهم ترين ترکيبات نقره به شمار ميروند.
- ترکيبات طلا
طلا (Au) در لعاب ، رنگ زرد مخصوص و رنگ هاي صورتي روشن تا تيره ايجادميکند. افزودن آن به لعاب به صورت کلريد طلا
( AuCL) يا نمک هاي ديگر طلا است (عباسيان ،١٣٧٠: ١٤٨؛ 3 رحيميومتين ،٥٣٣:١٣٨٧-٥٣٤).امروزه گاهيازهيدروکسيدطلا
(3(Au)OH) نيز براي تأمين طلا در لعاب استفاده ميشود (ميرهادي، ١٣٨٠: ١٤٤).
- ترکيبات آرسن
ترکيبات آرسن (As) همراه با بور و قلياييها، رنگ سفيد و مات ابريشمي در لعاب ايجادميکنند (گرجستاني،١٣٧٩: 2٥٤).
- ترکيبات کرم (Cr)، بيسموت (Bi)، تيتانيم (Ti) و نيکل (Ni) از ديگر مواد رنگ کننده لعاب هستند. از ترکيبات کرم (Cr) مانند کروميت (FeCrO2٤ )، کلريد کرم (CrCl٣) و کرومات آهن (FeCrO٤) ميتوان رنگ هاي قرمز، زرد، قهوه اي و سبز را در لعاب به وجود آورد (انوشفر و شروه ، ١٣٨٥: ٩٨؛ بصيري، ١٣٦٣: ١٨٨). ترکيبات بيسموت (Bi) و تيتانيم (Ti) در لعاب ، رنگ زرد و سفيد ايجادميکنند. کلريد بيسموت (BiCl٣)، نيترات مضاعف بيسموت (HO2.BiONO٣)، اکسيد تيتانيم (TiO2) و کلريد تيتانيم (TiCl٣) هم از مهم ترين منابع تأمين کننده بيسموت و تيتانيم در لعاب هستند (عباسيان ، ١٣٧٩: 22٠-١٤١؛ ١٩٩٩١٧٦,Peterson). از ترکيبات نيکل (Ni) همچون اکسيد نيکل (NiO،NiO2٣)، سولفات نيکل (NiSO٤)، سولفيد نيکل (NiS)، کربنات نيکل (NiCO٣) و کلريد نيکل (NiCl2) ميتوان رنگ هاي سبز، قهوه اي و بنفش تا صورتي را در لعاب به دست آورد (گرجستاني، ١٣٧٩: 2٦٦).
ترکيبات ولفرام (W)،برليوم (Be)،موليبدن (Mo)،کادميم (Cd)، سلنيوم (Se)، اورانيوم (U)، سريم (Ce)، واناديم (V) و پلاتين (Pt) نيز، از مواد رنگ کننده لعاب هستند که نسبت به ساير مواد رنگ کننده ، کمتر از آنها استفاده ميشوند. ولفرام (W) در لعاب هاي غني از قليايي و براتي، رنگ سفيد پوششي و لعاب هاي سربي، توليد بلورهاي رنگارنگ ميکند. ترکيبات برليوم (Be)، در محيط احيايي، رنگ آبي متمايل به بنفش روشن را پديدميآورد (عباسيان ،١٣٧٠: ١٤2-١٣٤). ترکيبات اورانيوم (U)، کادميم (Cd) و سلنيوم (Se)، داراي خواص رنگي مشابه در لعاب هستند و در درجات پائين حرارتي براي ايجاد رنگ قرمز و پرتقالي در لعاب به کارميروند (جورج و هنري، ١٣٦٦: ٩٦؛ گرجستاني، ١٣٧٩: 2٧2-2٦٧). ترکيبات سريم (Ce) و واناديم (V)، در لعاب ها رنگ زرد تا قهوه اي ميدهند (عباسيان ،١٣٧٠: ١2٥). پلاتين (Pt)، به عنوان ماده اي روشن و درخشان در رنگ هاي جلادار رولعابي کاربرددارد. اگر اين ماده به لعاب ها افزوده شود، رنگ خاکستري فلز مانندي به خود ميگيرد (گرجستاني، .(266 :1379
شناسايي ، معرفي و تحليل واژگان پيشين مواد اوليه رنگ کننده لعاب سفال در دوره اسلامي ايران
شناسايي و معرفي واژگان پيشين مواد اوليه رنگ کننده لعاب ، با بهره گيري از متوني کهن همچون جواهرنامه ها و کتاب هاي کيميا و فرهنگ هاي لغت صورت خواهدگرفت . در اين ميان ، کتاب هاي عرايس الجواهر و نفايس الاطايب ابوالقاسم کاشاني، "تنسوخ نامه " خواجه نصيرالدين طوسي (١٣٤٨)، کتاب الاسرار زکرياي رازي و جواهرنامه محمد نيشابوري، جزو معدود کتاب هايي هستند که در آنها، مواد استفاده شده در لعاب مکتوب مانده است . در اين کتاب ها واژگان متعددي مانند مرقشيشا (بيروني، ١٣٥٨: ٦٦2)، مغنيسيا (طوسي، ١٣٤٨: ١٥2)، قلقطار، شادنج ، مس سوخته ، توبال مس ، زنگار نحاس ، توبال حديد، سرمه ، سفيداب رصاص ، لاجورد، زر، زرنيخ زرد و سرخ (نيشابوري،١٣٨٣: ٣٥٣-٣٤٦؛ کاشاني ١٣٨٦: ٣٤٧-٣٣٩)، نقره محرّق (رازي، ١٣٧١: 2١٤) و... به عنوان مواد رنگ کننده لعاب معرفيشده اند که درادامه مطالعه و بررسي خواهندشد.
ترکيبات آهن (حديد)
آهن از واژه پهلوي آسين گرفته شده است (لغت نامه دهخدا، ذيل آهن ). واژه عربي حديد نيز در لغت نامه هاي فارسي مترادف آهن بيان گرديده است . آنچه در زير آورده ميشود، بررسي مهم ترين ترکيبات مصرفي آهن در گذشته است .
- توبال حديد (آهن )
توبال (=توپال =توفال ) آهن چيزي است که از آهن تفته درحين کوفتن آن ريزد (طوسي، ١٣٤٨ : 22٠؛ کاشاني،١٣٨٦: 2٣٨).
در گذشته ، سفالگران از توبال حديد محرق براي ايجاد رنگ زرد و حنايي در لعاب استفاده ميکردند (کاشاني، ١٣٨٦: ٣٤١).
در توضيح مطلب بالا ميتوان گفت که با کوبيدن آهن تفته ، آهن با اکسيژن ترکيب شده و اکسيد آهن (FeO) به وجود ميآمده است . تفال آهن (همان :22٠)، خبث الحديد، آهن سوخته (نيشابوري،١٣٨٣: ٣٣٠؛ فرهنگ رشيدي، ذيل ريم آهن )، بخجد، ريم آهن ، نخجد (فرهنگ جهانگيري، ذيل ريم آهن ؛ فرهنگ آنندراج ، ذيل بخجد؛ لغت فرس ، ذيل نخجد)، چرک آهن ، داشخال و داشخار (فرهنگ برهان قاطع ، ذيل داشخار) واژگاني هستند که در منابع يادشده ، هم معنيهاي توبال (=توپال = توفال ) آهن هستند.
- زنگاهن (زعفران الحديد)
نيشابوري ميگويد که زنگاهن به عربي زعفران الحديد را گويند که در ساخت ميناي زرد رنگ کاربرد داشته است (نيشابوري، ١٣٨٣: ٣٤٥). «آن زنگاري است که از آهن سازند
و ساختن آن چنانست که بياورند براده آهن و با آب آنرا نم کنند و بگذارند تا خشک شود. بعد آن را بکوبند و ببيزند.» (همان :٣٣٠؛ کاشاني،١٣٨٦: 2٣٧). انجام عمل بالا روي آهن ، روشي ديگر براي نرم کردن آهن بوده است . در اين عمل ، آهن تبديل به هيدرو اکسيد آهن (3(Fe)OH) ميشده است . در برخي منابع به روشي ديگر براي ساخت زنگاهن اشاره شده که آن ترکيب براده آهن با سرکه است . براي نمونه ، در فرمول شماره ١٩٤ کتاب الاسرار اين ترکيب ، استات دوفر است (رازي،١٣٧١: ٣٩٦). بايد توجه کرد
که زنگاهن ، شامل دو ترکيب بالاست . آهن پاکيزه ، حديد المصفي، زعفران (همان : ١٠٥ و ٣٩٨)، زنگار (=ژنگار=زنجار) آهن ، صداء الحديددر منابع يادشده به عنوان هم معنيهاي زنگاهن آورده شده اند (فرهنگ نفيسي، ذيل زنجار؛ لغت نامه دهخدا، ذيل زنگار).
- مرقشيشا
مرقشيشا، سولفور طبيعي آهن (FeS2) است (فرهنگ ،
١٣٧٨: ١١2٣). به آن مارقشيشا و مارقشيثا نيز گفته ميشود که انواع آن ، ذهبي، فضي و نحاسي است . دراين باره بيروني ميگويد «مرقشيثاي ذهبي را چون مصول کنند بر روي سفال ها نقش کنند و بپزند، لوني مثل زر شود.» (بيروني، ١٣٥٨: ٦٤٣؛ نيشابوري،١٣٨٣: 2٦٤و 2٦٥). ابوالقاسم کاشاني در عرايس الجواهر نيز مرقشيثا را جزء مواد صنعت کاشيگري دانسته و انواع آن را ذهبي و فّضي نوشته است (کاشاني،١٣٨٦: ١٨٣). در کتاب الجماهر بيروني درباره اين ماده توضيحي ديده نميشود. در جواهرنامه هايي که پيش از اين به آنها اشاره شده ، توضيحاتي کوتاه درمورد مرقشيشا آورده شده که در هريک از آنها، انواع مرقشيشا به صورت مختلف دسته بندي شده است . ليکن در کتاب الاسرار، دسته بندي کاملي از مرقشيشا به شرح زير ديده ميشود.
١. مرقشيثاي طلايي (ذهبي)؛ است .
2. مرقشيثاي نقره اي (فضي)؛ FeAsS است .
٣. مرقشيثاي سرخ (نحاسي)؛ است .
٤. مرقشيثاي سياه (حديدي)؛ FeS است (رازي، ١٣٧١: ٣٨٦).
مترادف هاي بسياري همچون ارشد، مرقشيتا، مرقشيث (لغت نامه دهخدا، ذيل مرقشيتا و مرقشيشا)، روشنا (فرهنگ نفيسي، ذيل روشنا)، بوريطس ، بوريطش (فرهنگ هاي معين و آنندراج ذيل بوريطش )، روشنايي، حجرالنور (فرهنگ برهان قاطع ، ذيل روشنايي)، حجر روشنايي (همداني، ١٣٧٥: ٣٨٩)، مرقشيثا، مکسيثا و بربجوک (نيشابوري، ١٣٨٣: 2٦٤) براي مرقشيشا در منابع بيان شده است .
- زاج و انواع آن
زاج ، حجري معروف و چند گونه است ؛ زاج سبز را "قلقند"، زاج سياه را "زاگ کفشگران " و زاج زرد را "قلقنطار" گويند (نيشابوري، ١٣٨٣: 2٧٨؛ بيروني،١٣٥٨: ٣2٩ و رازي،١٣٧١: ٣٥١). اصطلاح هاي يونايي قلقديس ، قلقند و قلقطار انواع زاج هستند که وارد زبان عربي و فارسي شده اند. شيميدانان قديم ، اقسام سولفات ها٥را زاج ميناميده اند و انواع آن را با قيد سبز، کبود و مانند آن از يکديگر متمايزمي ساختند. زمه ، زمج (رازي،١٣٧١: ٣٤٦)، زاگ (فرهنگ رشيدي، ذيل زاگ )، زاک، شب (لغت نامه دهخدا و فرهنگ منتهي الارب ، ذيل زاج ) و زاغ (فرهنگ برهان قاطع ، ذيل زاغ ) مترادف هاي زاج هستند. در برخي از منابع ، مترادف هاي انواع زاج ها به صورت هاي مختلف آورده شده که اشتباه به نظر ميرسند٦. با رجوع به منابع اصلياي که برخي از آنها در بالا آورده شد، انواع زاج هاي مورد استفاده در مواد رنگ کننده لعاب را ميتوان به صورت زير بخش بندي کرد.
- زاج سبز (سبز روشن ): شامل مترادف هاي زاج آهن ، زاج اخضر (رازي،١٣٧١: ٣٥١)، قلقند (نيشابوري،١٣٨٣: 2٧٨؛ بيروني،١٣٥٨: ٣2٩)، قلقنت (فرهنگ نفيسي، ذيل قلقنت )
و توتياي سبز، سولفات فرو (FeSO4.7H2O) است (فرهنگ ، ١٣٧٨: 2١٤). نام زاج اخضر گاهي براي سولفات مس ٧ و گاهي براي سولفات فرو٨ به کاررفته چراکه اخضر به معني سبز روشن و آبي روشن کاربرد داشته است .
- زاج سبز (آبي روشن )، زاج کبود: شامل مترادف هاي
قلقند (نيشابوري،١٣٨٣: 2٧٨؛ بيروني،١٣٥٨: ٣2٩)، قلقنت
(فرهنگ نفيسي، ذيل قلقنت )، توتياي ارزق و کات کبود، سولفات مس (CuSO4.5H2O) است (فرهنگ ، ١٣٧٨: 2١٦؛ بصيري؛ ١٣٦٣: ٤٠١).
- زاج زرد: شامل مترادف هاي قلقنطار (نيشابوري،١٣٨٣: 2٧٨)، قلقطار (بيروني، ١٣٥٨: ٣2٩؛ طوسي،١٣٤٨: ١٨٣)، زاج اصفر و زاج شتر دندان (3.9H2O(SO4)Fe2) است (رازي،١٣٧١: ٣٩٩-٣٥٣).
در ساخت لعاب ها، زاج زرد و سبز (کاشاني،١٣٨٦: ٣٤٦؛ نيشابوري،١٣٨٣: ٣٥٣) بيشترين مصرف را بين زاج ها داشته اند.