بخشی از مقاله
-1 چکیده
در دنیاي امروز بسیاري از فعالیتهاي اقتصادي ،تجاري،ساخت و ساز،تولید کالا و خدمات،تحقیقات علمی،برنامه ھاي سیاسی و نظامی وحتی امورپزشکی در قالب پروژه ھا اجرا میشوند و امروزه سازمانهاي بسیاري استراتژیهاي خود را از طریق اجراي پروژه ھا پیاده میکنند و پروژه ھا به عنوان موتور رشد و توسعه سازمانها محسوب میشود. میزان موفقیت این پروژه ھا در واقع نشان دھنده و منعکس کننده میزان موفقیت سازمان در دستیابی به اھداف خود میباشد. بنابراین سازمانها به شدت به دنبال روشهایی براي بهبود عملکرد و موفقیت پروژه ھاي خود میباشند.چالش اصلی براي بهبود مدیریت پروژه ھا سامان دھی فرایند بهبود مستمر است.
در آغاز فرایند بهبود مستمر باید عملکرد پروژه ارزیابی شود تا برنامه ھاي آتی پروژه بر اساس اطلاعات واقعی عملکرد آن ، طرح ریزي گردند.به این ترتیب اولین گام براي بهبود مدیریت پروژه ،ارزیابی وضعیت مدیریت پروژه در پروژه ھاي مورد نظر است. در طی فرایند ارزیابی پروژه ،حوزه ھاي بهبود شناسایی شده و راھکارھاي مناسب از قبیل آموزش و مشاوره جهت بهبود مستمر اتخاذ میشوند.مدل ھای تعالی سازمانی چارچوب ھایی مبتنی بر علم، نظریات و تجارب مدیریت ھستند که مشخصات کلی یک سازمان متعالی را تعریف می کنند. پیرو نظریه پردازي مفهوم تعالی سازمانی و مدل ھای مربوطه در سطح جهان استفاده از این مدل ھا به عنوان ابزاری توانمند برای شناسایی فرصت ھای بهبود و اولویت بندی آنها بطور گسترده ای مورد استقبال قرار گرفته است.
درکشور ایران نیز از سال 1382 جایزه ملی بهره وري و تعالی سازمانی بر اساس مدل اروپاEFQM به اجرا درآمده است. لازم به توضیح است که ارزش مدل ھای تعالی سازمانی نه به خاطر استفاده از آنها به عنوان مدل ارزیابی شرکت ھا در فرآیندھای اھدای جایزه، بلکه استفاده از آنها توسط مدیران و نظام ھای مدیریتی به عنوان ابزاری برای ایجاد یکپارچگی و تعالی در مدیریت کسب و کار است.این مقاله سعی دارد تا تجربه شرکت مادر تخصصی تولید و انتقال برق - توانیر - را در استفاده از مدل ھای تعالی سازمانی به عنوان الگویی برای مدیریت فعالیت ھای بهبود تعالی سازمانی خود بیان نموده و بر این اساس چگونگی تعریف و اولویت بندي پروژه ھاي خود را معین نماید.
-2 مقدمه
سازمانها ھمواره علاقه دارند ارزیابی کنند که چگونه ھستند زیرا چنینتصور میشود که اگر بدانیم چگونه ایم بهتر میتوانیم براي آینده برنامه ریزي کنیم و تصمیم بگیریم که چگونه باشیم. یکی از بهترین روشهاي ارزیابی سازمانی ،خود ارزیابی است که در مدل EFQM به آن توجه ویژه اي شده است که در این مدل خود ارزیابی بصورت زیر تعریف میشود:خود ارزیابی یک بازنگري منظم و سیستماتیک و جامع از فعالیتهاي سازمان و نتایج آن بر اساس یک مدل سرآمدي عملکرد مانند EFQM میباشد فرایند خود ارزیابی به سازمان اجازه میدھد به طور شفاف نقاط قوت و نیز حوزه ھاي نیازمند بهبود را شناسایی کنداستفاده از مدل سرآمديEFQM براي خود ارزیابی ،منافع قابل توجهی براي سازمان داردکه مهمترین آنها عبارتند از:
•نقاط قوت و حوزه ھاي نیازمند بهبودرا شناسایی میکند.
•یک رویکرد کاملا سیستماتیک و مبتنی برواقعیات سازمانی به وجود میآوردتا توسط آن سازمان را بدرستی شناخته ،ارزیابی کرده و روندھاي پیشرفت را مرتب و به صورت دوره اي اندازه گیري نماید.
•یک زبان مشترك و چارچوب مفهومی در شیوه مدیریت و انجام بهبودھا در سازمان ایجاد میکند.
•کارکنان را در تمامی سطوح وکلیه واحدھا در فرایند بهبود درگیر میکند.
•تجربیات مفید درسازمان شناسایی کرده و اشاعه میدھد.
•با استفاده از مجموعه اي از معیارھاي فراگیر ،مقایسه سازمان را با سازمانهاي دیگر - مشابه و متفاوت - تسهیل میکند.
•اقدامات خود شوش براي بهبود عملیات روزمره سازمان را ھماھنگ و یکپارچه میکند
•باعث بهبود در توسعه استراتژي و برنامه ھاي کلان کسب و کار میشود.
•یک ساختار خوبی براي تعیین نقاط قوت و زمینه ھاي بهبود سازمان است.
•تدوین و توسعه طرح کسب و کار و استراتژي شما را بهبود می دھد.
•یک زبان مشترك و چارچوب مفهومی براي بهبود و مدیریت سازمان ارایه می کند.
•تمامی کارکنان را در سطوح مختلف در فرایند بهبود درگیر می کند.
•باعث شناخت و به اشتراك نهادن تجربیات خوب در سازمان می شود.
•تمامی بهبودھاي وناگون را با برنامه ھای عادی سازمان یکپارچه می نماید.
-3 فرایند خود ارزیابی وارتباط آن با برنامه ھاي بهبود سازمان: