بخشی از مقاله
خلاصه
پژوهشها درباره ترکیب مدیریت استراتژیک و کارآفرینی در مراحل ابتدایی خود است. اگرچه مزایای ترکیب کارآفرینی و مدیریت استراتژیک مشخص شده است، اما هنوز نقاط اشتراک مدیریت استراتژیک و کارآفرینی به عنوان یک مفهوم خیلی شناخته شده نیست. تمرکز بر فرصت، نوآوری، یادگیری سازمانی، ارزیابی، رشد، انعطاف پذیری و تغییر، عدم اطمینان و ریسک پذیری نقاط مشترک کارآفرینی و مدیریت استراتژیک است. کارآفرینی استراتژیک حلقه اتصال مدیریت استراتژیک و کارآفرینی است که هدف آن کشف فرصتهای رشد جدید و در عین حال بهره برداری از مزیتهای رقابتی موجود است که نتیجه این ترکیب، توانمندی کسب و کارها در پیش بینی و پاسخ به جریان پیوسته تغییرات محیط داخلی و خارجی سازمان است. مقاله حاضر با استفاده روش مطالعات کتابخانه ای و اسنادی به تبیین نقاط مشترک و ضرورت پیوند دو رشته مدیریت استراتژیک و کارآفرینی می پردازد و این پیوند را از ابعاد مختلف مورد بررسی قرار می دهد.
کلمات کلیدی: مدیریت استراتژیک، کارآفرینی، کارآفرینی استراتژیک، کارآفرینی سازمانی، مزیت رقابتی پایدار.
1. مقدمه: ضرورت ایجاد پیوند میان کارآفرینی و مدیریت استراتژیک
محیطی که امروزه شرکتها در آن فعالیت میکنند متفاوت از گذشته است. ویژگیهای اصلی این محیط رقابتی جدید عبارتند از: افزایش ریسک، کاهش توانایی پیشبینی، تغییرات بنیادین و اغلب ساختارشکن، موقتی بودن مزایای رقابتی برای شرکتها، حیاتی بودن سرعت در اتخاذ و اجرای تصمیمات استراتژیک و کوتاه شدن چرخه عمر محصول. این عوامل تأثیرات عمدهای بر موفقیت شرکتها میگذارند. در چنین شرایطی، استراتژیهای کارآفرینی هم برای شرکتهای موجود و هم برای شرکتهای جدید به تدریج از اهمیت خاصی برخوردار شدند و ارتباط این استراتژیها با موفقیت شرکت هرچه بیشتر اثبات گردید.
داشتن ذهنیتی کارآفرینانه از طریق انتخاب دقیق استراتژیهای کارآفرینی و اجرای آنها برای شرکتها جهت رقابتی موفقیتآمیز در محیط رقابتی جدید لازم است. ذهنیت کارآفرینانه شیوه تفکر درباره کسبوکار و فرصتهایی که از طریق آن میتوان از مزایای عدماطمینان سود جست را نشان میدهد. این مزایا هنگامی کسب میگردندکه افراد فرصتهای بالقوه را که عموماً با محیطهای کسبوکار نامطمئن در ارتباط است را جستجو میکنند و تلاش مینمایند که از این فرصتها استفاده کنند. محیط رقابتی جدید و حیاتی بودن استراتژیهای کارآفرینی برای موفقیت در رقابت، اقدامات کارآفرینانه و استراتژیک اثربخش را طلب میکند.
اقدامات استراتژیک اقداماتی هستند که شرکتها به وسیله آنها مزایای رقابتی موجود خود را توسعه میدهند و از آنها بهرهبرداری میکنند و از اقدامات کارآفرینانهای که موجب بهرهبرداری از فرصتهایی میشوند که به خلق مزیت رقابتی برای شرکت در آینده کمک میکند پشتیبانی مینمایند. مزیت رقابتی کلید بقای هر سازمانی در محیط متلاطم امروزی است. مزیت رقابتی ناشی از تمایز پایدار ارزش در ذهن مشتریان میان کالا یا خدماتی است که شرکت ارائه میکند با کالا و خدماتی که رقیب ارائه مینماید .[1] اقدامات کارآفرینانه اقداماتی هستند که از طریق آنها شرکتها میتوانند فرصتهای کارآفرینانهای را که رقبا به آنها توجه نکردهاند و یا به طور کامل بهره-برداری نشدهاند را شناسایی و مورد بهرهبرداری قرار دهند .[2]
فرصتهای کارآفرینانه شرایط محیط بیرونی هستند که امکان موفقیت معرفی و فروش محصولات، خدمات، مواد اولیه و روشهای سازماندهی جدید به قیمتی بیشتر از هزینه تولید آنها را بیان میکنند .[3] فرصتهای کارآفرینانه زمانی آشکار میشوند که کارآفرینان درباره ارزش منابع یا ترکیبی از منابع، که برای دیگران ناشناخته هستند، آگاهی دارند .[4] کارآفرینی استراتژیک مفهومی است که از ترکیب رفتار کارآفرینانه و استراتژیک در درون یک شرکت تأسیس شده پدید آمده است و بر قصد فعالیتهای کارآفرینانه برای خلق ارزش تمرکز دارد. ترکیب اقدامات کارآفرینانه و مدیریت استراتژیک برای شرکتها به منظور خلق حداکثر ثروت امری ضروری است.
اقدامات کارآفرینانه و استراتژیک، جایگزین هم نیستند، بلکه مکمل یکدیگر هستند .[5] اقدامات کارآفرینانه به منظور شناسایی و دنبال نمودن فرصتهای کارآفرینانه طراحی شدهاند. به همین دلیل، این اقدامات در محیطهای پویا و نامطمئن مثل محیطهای رقابتی جدید بسیار ارزشمند هستند چراکه فرصتهای کارآفرینانه ناشی از عدماطمینان میباشند و توانایی کارآفرینان در تفسیر و واکنش نشان دادن به عدماطمینانهای محیطی تعیین کننده موفقیت یا عدم موفقیت سازمان آنها است .[6]
اتخاذ دیدی استراتژیک در اقدامات کارآفرینانه به شناسایی مناسبترین فرصتها برای بهرهبرداری - یعنی آن فرصتهایی که برای یک دوره زمانی منطقی پایدار هستند - و ایجاد مزیت رقابتی کمک میکند. اقدامات استراتژیکی که نگاهی کارآفرینانه دارند، یعنی درک یک فرصت محرک اصلی آنها بوده است، موجب رشد شرکت میگردند .[7] کارآفرینی استراتژیک موجب تحول سازمانها از درون میشود و از طریق نوآوری و فرصتیابی و نیز بهرهبرداری از مزیتهای رقابتی موجود برای سازمان خلق ارزش میکند.
2.کارآفرینی
کارآفرینی در ابتدا مورد توجه اقتصاددانان بود و در آنجا رشد و توسعه پیدا کرد. اما پس از اندکی روانشناسان به مطالعه کارآفرینی پرداختند و تمرکز خود را بر شخص کارآفرین و ویژگیهای شخصیتی او قرار دادند .[8] در سال 1989 ویلیام گارتنر1 مقالهای به نام "آیا این پرسش که کارآفرین کیست پرسش نادرستی است؟"2را به چاپ رساند و در آن به انتقاد از رویکرد ویژگیهای شخصیتی پرداخت و بیان نمود که به جای اینکه بپرسیم کارآفرین کیست؟ باید بپرسیم کارآفرین چه عملی انجام میدهد و به رفتار او توجه کنیم چراکه در غیر اینصورت از کارآفرین یک ابر قهرمان ساخته میشود که مصداق خارجی ندارد و این هیچ کمکی به درک فرایند کارآفرینی نمیکند .[9] بدین صورت رویکرد رفتاری به کارآفرینی شکل گرفت.
در سال 1990 هاوارد استیونسون و کارلوس جاریلو مقالهای با نام "یک پارادایم کارآفرینی: مدیریت کارآفرینانه"3 به چاپ رساندند و نخستین تعریف فرصت-محور از کارآفرینی را ارائه کردند. آنها کارآفرینی را "فرایندی که در آن افراد – چه بصورت فردی و چه در درون یک سازمان- فرصتها را بدون در نظر گرفتن منابعی که در حال حاضر کنترل میکنند دنبال مینمایند "[10] تعریف نمودند. در سال 2000 میلادی، اسکات شین به همراه سنکاران ونکاترامن مقالهای را به رشته تحریر درآوردند که یکی از تأثیرگذارترین مقالات تاکنون در حوزه کارآفرینی به شمار میآید. آنها در این مقاله که عنوان آن "ظهور کارآفرینی به عنوان یک رشته پژوهشی"4 میباشد کارآفرینی را "فرایند کشف، ارزیابی و بهرهبرداری از فرصتهایی که تاکنون بهره-برداری نشدهاند" تعریف نمودند.
3.مدیریت استراتژیک
مزیت رقابتی به عنوان موضوع اصلی مطالعات و پژوهشهای مدیریت استراتژیک میباشد. پایههای مدیریت استراتژیک بر این مفهوم بنیان نهاده شده است که استراتژی از یک طرف میان قوتها و ضعفهای داخلی سازمان و فرصتها و تهدیدات محیط خارجی از طرف دیگر یک همسویی و هم-راستایی ایجاد مینماید. مدیریت استراتژیک درصدد درک فرایندی است که شرکتها از طریق آن به مزیت رقابتی پایدار و در نتیجه خلق ارزش دست پیدا میکنند. استراتژی عبارتست از تعیین جهت و گستره عملیات سازمان در بلند مدت از طریق قالببندی منابع در درون محیط در حال تغییر، جهت دستیابی به انتظارات سهامداران که منجر به دستیابی به مزیت رقابتی برای سازمان میشود.
مدیریت استراتژیک فرایندی است که رویکرد کاری سازمانها را تعریف میکند، عملیات سازمانها را هدایت مینماید و هدف آن رشد پایدار شرکت است. مدیریت استراتژیک بر فعالیتهایی تمرکز میکند که بایستی برای دستیابی به مزیت رقابتی اتخاذ شوند و باعث افزایش عملکرد شرکت و هدفدار شدن فعالیتهای آن میشود .[11] مزیت رقابتی ناشی از تمایز پایدار ارزش در ذهن مشتریان میان کالا یا خدماتی است که شرکت ارائه میکند با کالا و خدماتی که رقیب ارائه مینماید. مزیت رقابتی پایدار حاصل در اختیار داشتن منابع رقابتی و جایگاه مطلوب در بازار است.
4. مروری بر عوامل ساختاری مشترک جهت پیوند کارآفرینی و مدیریت استراتژیک
کارآفرینی و مدیریت استراتژیک نقاط مشترکی دارند که هر دو تمرکز تحقیقاتی خود را بر این نقاط قرار دادهاند. کارآفرینی و مدیریت استراتژیک مکمل یکدیگر هستند و اگر سازمانی میخواهد به موفقیت دست پیدا نماید باید خصایص و ویژگیهای کارآفرینانه و استراتژیک را به طور همزمان دارا باشد. نقاط اشتراک کارآفرینی و مدیریت استراتژیک را میتوان به طور خلاصه به صورت زیر نشان داد - شکل : - 1
-4-1 فرصت به عنوان نقطه اشتراک کارآفرینی و مدیریت استراتژیک کارآفرینی را میتوان به عنوان شناسایی و بهرهبرداری از فرصتهایی که قبلاً مورد بهرهبرداری قرار نگرفتهاند تعریف کرد. این تمرکز بر فرصت عاملخوبی برای توصیف رابطه بین کارآفرینی و مدیریت استراتژیک است. هم کارآفرینی و هم مدیریت استراتژیک بر شیوههایی که کسبوکارها از طریق کشف فرصتها به ایجاد تغییر میپردازند تمرکز میکنند. زمانی که کارآفرینان ایده خود را توسعه دادند، آنها باید آن را را ارزیابی نمایند که آیا این ایده یک فرصت تجاری قابل اجرا است یا خیر. کارآفرینان نخست فرصتها را شناسایی میکنند و سپس از طریق مزیتهای رقابتی خود به بهرهبرداری از آنها میپردازند.
-4-2 نوآوری به عنوان نقطه اشتراک کارآفرینی و مدیریت استراتژیک به منظور شناسایی مشابهتها و تفاوتها میان کارآفرینی و مدیریت استراتژیک هیت و آیرلند [12] برخی عوامل مربوط به مدیریت استراتژیک را معرفی نمودند که در کارآفرینی نیز از اهمیت بالایی برخوردار هستند که در صدر این عوامل، نوآوری قرار داشت. منبع نوآوری تعامل میان سازمان و محیطی است که در آن فعالیت مینماید. فرایند نوآوری شامل ساخت یک چارچوب مفهومی، در تعامل قرار دادن این چارچوب با محیط سازمان و کسب و سنجش واکنشهای محیط نسبت به این چارچوب است. ژوزف شومپیتر1 و پیتر دراکر2 دو محقق برجستهای هستند که ارتباط میان نوآوری و کارآفرینی را بررسی نمودند و بیان کردند که این دو با یکدیگر همبستگی بسیار بالایی دارند. شومپیتر بیان نمود که کارآفرین فردی نوآور است که از طریق انجام ترکیبات تازه موجب ایجاد تغییر در درون بازار میشود.
انجام ترکیبات تازه میتواند اشکال متعددی به خود بگیرد: - 1 معرفی یک کالای جدید یا کالایی با کیفیتی متفاوت - 2 معرفی روش جدید تولید - 3 افتتاح یک بازار جدید - 4 استفاده از مواد اولیه جدید - 5 انجام سازماندهی جدید در هر نوع صنعتی. در تعاریف جدید کارآفرینی، بر رابطه بین نوآوری و کارآفرینی تأکید میشود. کارآفرینی حلقه واسط حیاتی بین دانش جدید و رشد اقتصادی است چراکه انتقال دانش را تسهیل مینماید. این عامل کارآفرینی را از اشکال ساده مدیریت و فعالیتهای تجاری معمولی متمایز میسازد. اساس کارآفرینی متفاوت بودن است .[13] در دیگر سوی، در رویکرد مدیریت استراتژیک، نوآوریهای موفق ابزار اصلی برای کسب مزیت رقابتی هستند