بخشی از مقاله

چکیده

این پژوهش با هدف کاربرد مؤلفه های سورئالیسم - فراواقعیت گرایی - در آموزش نقاشی به کودکان 4 تا 6 ساله - گروه سنی الف - گرد آوری شده است. مسله اصلی پژوهش اخیر بررسی سه مؤلفه ی فراواقعیت گرایی یعنی تخیل،رویا و اشیای عجیب و غریب و کاربردآن در آموزش نقاشی به کودکان 4 تا6 ساله - گروه سنی الف - می باشد که با روش توصیفی تحلیلی به آن پرداخته می شود.

همچنین نوع تحقیق پیش رو بنیادی می باشد. یکی از بهترین راه های نزدیک شدن به دنیای تخیل کودکان ،بررسی نقاشی هایی است که توسط انها کشیده شده است واین مسله به خوبی می تواند امر آموزش را برای کودکان ساده تر کند زیرا کودک با ذهن خلاق و فطری خود می تواند به روند آموزش و شیوه های آموزشی کمک کند ، همچنین یکی از پرکاربرد ترین فضاهایی که می توان در آن به فضا ی نقاشی کودک، ذهن جستجو گر و خلاق کودک و در نهای ت به چهارچوبی صحیح در امر آموزش نقاشی به او نزدیک شد ،فضای فرا واقعیت گرا یا سورئالیستی است، زیرا این سبک از هنرتا حد زیادی به ذهن پر تخیل کودک نزدیک و همسان است و فضای رویا گونه را به خوبی نشان می دهد.

نقاشی کودک را در مراحلی که حوادث اطراف خود را دسته بندی و عرضه می کند و روند تکامل یافته ای را از زمان خط خطی کردن ساده تا زمانی که خطوط معنی دار و مبتنی بر قوانین پرسپکتیو و شالوده منطقی را رسم می کند می توان چیزی شبیه خواب و رویا معنی کرد.

نقاشی مانند خواب و رویا به کودک فرصت می دهد اطلاعات و اعمالی را که از دنیای بیرون کسب می کند از هم جدا و سپس آنها را دوباره تنظیم کند، در نقاشی همانند خواب و رویا کودک خود را از ممنوعیت ها رها کرده در حالی نا خود آگاهانه درباره مسائل، کشفیات و مشکلات و دلهره هایش صحبت می کند. از میان دیگر مؤلفه های فراواقعیت گرایی ، سه مؤلفه ی تخیل ،رویا و اشیای عجیب و غریب کاربرد و نفوذ بیشتری در نقاشی کودکان داشته اند.

مقدمه

علاقه به هنر و به ویژه نقاشی در ابتدای کودکی ، شاید در وجود بسیاری از انسانها باشد اما در تعداد اندکی از آنان ماندگار است. چیزی که در این میان بسیار شیرین و تا حدودی مبهم مینماید، لذت نقاشی در دوران کودکی است. برای بررسی شخصیت و روان کودکان، توجه به نقاشی کودکان از مهمترین شاخصهاست. کودک با نقاشی، بسیاری از خواستهها، تمایلات و تفکرات خود را به راحتی روی کاغذ میآورد.

نقاشی بیانی آزاد از دنیای ناخودآگاه میباشد. به وسیله نقاشی تمایلات سرکوفته در زمینه ناهوشیار کودکان، فرافکنی یعنی برونریزی میشود و از این طریق واقعیترین احساساتی را که نسبت دیگران دارد، برای ما آشکار میکند.توجه به ارزشهای روانشناختی هنر به طور عام و نقاشی به طور خاص، و اثرهای فردی آن دارای پیشینهای دیرین است و میراثی گرانبها از نظریت صاحبنظران و متخصصان تعلیم و تربیت دارد.

نقاشی کودکان وسیله ای برای تشخیص و ارزیابی ویژگیها و مشکلات شخصی، روشی برای درمان و تجربهای هنری برای احساس رضایتمندی و تکامل فردی است. این همه از طریق بیان احساسات و تمایلات پنهان، و به سبب ابراز و برون ریزی عواطف و هیجانات امکانپذیر است.نقاشی برای کودک فقط یک وسیله بیان برای تجزیه و تحلیل و یا توضیح موجودات و اشیا نیست بلکه وسیلهای است برای بیان زندگی عاطفی او، هنگامی که کودک با آزادی و به دلخواه خود نقاشی میکشد. در واقع حالات روحی و احساسات و تحریکات ریشهدار و ژرفدار خود را بیان میکند.اما تاریخ هنر در مورد آموزش هنر به ویژه در مورد کودکان مسن تر، از روش کاملا متفاوتی حکایت می کند ، از نظر تاریخی ، هنرمندان هنر خود را از راه شاگردی و تعلیم دیدن میآموختند و فنون و روشهای نقاشی مستقماًی به آنان تعلیم داده می شد .

تردیدی نیست مهمترین هدفی که خانواده و اولیاء مدرسه در تعلیم و تربیت کودکان و نوجوانان دنبال می کنند، کشف و پروش خلاقیت آنهاست زیرا خلاقیت پایه و رکن اصلی پیشرفتهای انسان است و بروز خلاقیت زمانی شکل می گیرد که امکان و انگیزه آن فراهم شود.خلاقیت و سلامت روح و جسم مکمل یکدیگرند. خلاقیتالزاماً به افراد زرنگ و تیزهوش و با استعداد منحصر نیست. افرادی با ضریب هوشی کم هم ممکن است خلاق باشند. خلاقیت مربوط به طرز فکر است.

جای تاسف است اگر کودکی توانایی فکری محدودی دارد، توانایی خلاقیت او را نیز محدود کنند. مهمترین عامل در خلاقیت انگیزه برای انجام کارهای خلاقانه است .مهمترین راهی که معلمان و اولیا می توانند از آن طریق خلاقیت کودکان را ترغیب کنند حمایت از انگیزه درونی آنهاست. باید به کودک علم و دانش داد و ابزار و امکانات و شرایط را در حد متوسط برایش فراهم آورد. برای فکر و ایده او ارزش قائل شد و در همان راستا راهنمایی اش کرد و به عبارت دیگر از اعمال نظر علایق شخصی خود روی فکر و هدف کودک اجتناب ورزید.

مسله اصلی پژوهش اخیر بررسی سه مؤلفه ی فراواقعیت گرایی یعنی تخیل،رویا و اشیای عجیب و غریب و کاربردآن در آموزش نقاشی به کودکان 4 تا6 سال - گروه سنی الف - می باشد.در پژوهش اخیر ابتدا به تعریف کوتاهی از سورئالیسم و مولفههای سورئالیسم پرداخته شده است،در ادامه به صحبت در باره نقاشی کودک و اهمیت آموزش آن به کودکان و سپس به ویژگی نقاشی های کودکان با گروه سنی متفاوت پرداخته شده و پس ازتعریفی کوتاه از گروه سنی الف و روان شناسی رشد این گروه سنی به تطبیق مولفه های سورئالیسم با نقاشی کودک گروه سنی الف و همچنین استفاده از این مولفه ها در آموزش نقاشی به کودکان پرداخته شده و در نهایت نیز به بحث و نتیجهگیری پرداخته شده است.

بیان مسئله

امروزه کوچکترین تردیدی در جذاب بودن نگرش کودکان در نقاشیهایشان برای بسیاری از پژوهشگران و هنرمندان وجود ندارد. بسیاری از هنرپژوهان درباره تشابهات نقاشیهای کودکان با هنرمندان بزرگی همچون کله ، ماتیس ، پیکاسو و دیگران اظهار نظرهای فراوانی کردهاند.آنها براین عقیده اند که این تشابه تصادفی نیست و نقاشان و گرافیستهای حرفهای آگاهانه از سبک نقاشی کودکان تقلید کردهاند به این معنی که ابتدا هنر کودکان را مورد مطالعه قرار داده و سپس از آن تاثیر گرفتهاند.

دوره پیش از کودکی اساس زندگی آینده هرکس است هر آن چه فرد در کودکی بیاموزد در بقیه دوران زندگی با او همراه و در شکل گیری شخصیت او موثر است.از جمله فعالیت های کودک به عنوان اولین حرکت خلاقانه، نقاشی کردن است که توانایی ساختن و خلاقیت را به انسان داده است. همچنین به کودک این امکان را میدهد که هر آن چه در خیال دارد به روی صفحه بیاورد، این نقاشیها علاوه بر ارزش بیانی، منعکس کننده پیچ و تاب های فکری ، احساسات و عواطف کودک است.

در واقع نقاشی کودک حاوی پیام است آن چه را که کودک نمی تواند به لفظ بیاورد به گونهایی دیگر به ما انتقال میدهد و این جملات اگر به صورت معمولی، ساده و قابل فهم در نقاشی بیان میشود ناشی از عدم شناخت او به تکنیک های نقاشی نیست، بلکه این درست همان تصویری است که در ذهن دارد. در نگاهی دیگر نقاشی کودکان را می توانیم نوعی بداهه نگاری بدانیم که امکان حضور اورا در لحظه و دنیایی از خیال فراهم میکند تا در پرتو این حضور بی واسطه آثاری بیافریند که فارغ از زمان باشد و می تواند منبع الهامی برای هنرمندان و روان شناسان قرار بگیرد . که حضوری بی واسطه در لحظه، وحدت آنی خیال و عمل جسورانه کودک را در نقاشیش محسوس میسازد.

حال با شناخت روان و حالات کودک متناسب با نیازها و خلق و خوی او آموزگار هنر با زبان ساده، گویا، جذاب به دور از هرگونه تکلف و آلایش در خور زبان کودک میتوانند بر هنر کودکان، علیالخصوص دنیای نقاشیهای آنها تأثیرگذار باشند.وارد نمودن اصول و قواعد خشک و خسته کننده در تدریس هنر برای کودکان و استفاده از روشهایی همچون تقلید و کپیسازی از طبیعت، موضوعات تحمیلی جهت نقاشی، استفاده از تصاویر نامناسب و نامانوس از لحاظ فرهنگی در تصاویر کتابهای مخصوص کودکان و برنامههای انیمیشن و عروسکی و ... از جمله مواردی است که میتواند تأثیرات مخربی از سوی بزرگسالان بر هنر کودک بر جای میگذارد.برخی از خصلتها ی نقاشی کودکان که مورد توجه بزرگسالان و بویژه نقاشان قرار میگیرد از جمله خلاقیت، جسارت، سادگی، فیالبداهگی، شفافیت، استفاده از ترکیب نامتعارف و عدم حضور پرسپکتیو است که همواره هنرمندان از این خصلتها در آثار خود استفاده می کنند.

پیشینه

مطالعات جدید در خصوص نقاشی های کودکان از قرن نوزدهم آغاز می شود. بخش بزرگی از نخستین پژوهش های انجام شده در خصوص نقاشی کودکان به شکلی جامع توسط هریس بازنگری شده است به نظر می رسد بسیاری از محققان تاحدودی چنین فرض کرده اند که نقاشی کودک نسخه ای از تصویری است که در ذهن کودک شکل گرفته و به همین علت نقاشی های کودک در حکم پنجره ای به درون دنیای اندیشه ها و احساس های او هستند ، مریم فدائی آشیانه در پژوهش با عنوان »تأثیر متقابل نقاشی کودک و بزرگسال« با راهنمایی دکتر حبیب ا... صادقی در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شاهد تهران، آورده است:

هنر کودکان و بزرگسالان ارتباط تنگاتنگی با هم دارد. نقاشی کودکان دارای خصلتها و ویژگیهای ارزشمندی است که همواره مورد توجه هنرمندان بزرگسال قرار داشته و این هنرمندان به ویژه نقاشان معاصر همواره سعی نمودهاند از این خصلتها در خلق آثار خویش بهره گیرند برخی از ویژگیهای شاخص عبارتند از: خلاقیت، جسارت، سادگی، فیالبداهگی،شفافیت، استفاده از ترکیبات نامتعارف، عدم حضور پرسپکتیو و ... که هنرمندانی همچون مارک شاگال، واسیلی کاندینسکی، پابلو پیکاسو، خوان میرو، به نحو خارقالعادهای توانستهاند در آثار خود این ویژگیها را بکار گیرند و آثاری بیبدیل و ارزشمند خلق نمایند.

بدین ترتیب میتوان گفت تأثیرپذیری بزرگسال از هنر کودک معمولا یک تأثیرپذیری مثبت و سازنده میباشد این پژوهش در سال 1381 انجام شده است. همچنین در مقاله ای با عنوان» مروری بر کارکرد های نقاشی کودکان« به پژوهش پاشا وحسن شریفی که در نشریه علوم تربیتی رشد معلم در خرداد 1372 به شماره 93 به چاپ رسیده است می خوانیم:درباره آموزش هنر به طور کلی و آموزش نقاشی به طور اخص دو دیدگاه وجود دارد.

بر اساس رویکردها ی سنتی و روانشناسی در مورد نقاشی کودکان این نتیجه به دست آمده است که نباید فنون و شیوه های ترسیمی به طور رسمی به کودکان آموخته شود. بسیاری از صاحب نظران روانشناسی رشد از جمله حریس و پیاژه به فرایند عملی نقاشی کودکان در سنین مختلف توجه چندانی نداشتند و این به آن معناست که نباید نقاشی را به کودکان آموزش داد. زیرا همزمان با رشد سنی کودکان، توانایی های شناختی آنها رشد می کند. که آن هم به پیشرفت و رشد تصورات ذهنی آنان می انجامد و طبعتاًی به نقاشی های بهتری منتهی می شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید