بخشی از مقاله

خلاصه

مقاله فوق با عنوان "کاربرد نظریه بازیها در تصمیم گیری سازمانهای پیچیده" به منظور گسترش تفکر استفاده از این نظریه در بازارهای رقابتی جهانی تهیه شده است. این کار با رویکرد تحقیقات توصیفی، ضمن بررسی انواع محیط های سازمانی و روشهای مدیریتی پیشنهادی برای آنها، استفاده از مدلسازی ریاضی نظریه بازیها را برای سازمانهایی که در محیط پیچیده قرار دارند توصیه کرده و قصد دارد تا بار ترغیب مدیران کشور به بررسی عمیق تر رفتارها و اقدامات رقبا یا همان بازیکنان، گامی در جهت توسعه حضور صنایع کشور در بازارهای بین المللی بردارد.

1.    مقدمه

تسریع حرکت بشر به سمت جهانی شدن در دو قرن اخیر، منجر به افزایش رقابت های بین المللی و در نتیجه گسترش اثرپذیری سازمان ها از تصمیمات یکدیگر شده است. حضور موفق در این رقابت بی پایان، نیازمند شناخت عمیق بازارها، رقبا، امکانات و حرکات آنها و اخذ تصمیمات صحیح و به موقع است تا سازمان بتواند نسبت به محیط پویا و پیچیده پیش روی خود عکس العمل مناسب نشان داده و به حیات خود در عرصه کسب و کار ادامه دهد.

از سوی دیگر دیدگاه سیستمی و پذیرش تاثیری که رفتار هر جزء از سیستم بر اجزای دیگر کل سیستم می گذارد و همچنین نظریات آشوب و اثر پروانه ای ، نقش تصمیمات خرد و کلان هر بخش این نظام بهم پیوسته جهانی را مهمتر جلوه داده و مدیران را وادار می سازد تا برای دستیابی به اهداف سازمان خویش از دنیای امن و ثابت فرضی خود پافراتر نهاده و دیدگاه متفاوتی نسبت به حقایق و وقایع پیرامون خود داشته باشند.

نظریه بازیها با بررسی اثرات متقابل تصمیمات طرفین بر مسیر و نتیجه بازی می تواند به عنوان یک ابزار مدلسازی جهت پیش بینی مناسبتر آینده ناشی از هر انتخاب، ضمن کاهش ریسک فعالیت های سازمان در تصمیم گیری مدیران نیز نقش موثری ایفا کند.

2.    تعریف سازمان، پیچیدگی و سازمانهای پیچیده

استیفن رابینز1 سازمان را اینگونه تعریف می کند: پدیده ای اجتماعی که به طور آگاهانه هماهنگ شده و دارای حدود و ثغور نسبتا مشخصی بوده و برای تحقق هدف یا اهدافی ، براساس یک سلسله مبانی دائمی فعالیت می کند - رابینز،. - 21:1388 از سوی دیگر براساس رویکرد سیستمی سازمان به عنوان نوع هشتم سیستم ها - مجموعه ای از افراد - که سیستم های اجتماعی هستند به علت تاثیر و تاثر از محیط پیرامون، یک سیستم باز تلقی می گرددکه در تعامل پویا با محیط خود فعالیت می کند. یکی از ویژگی های سیستم های باز، آگاهی آن ها از روابط میان خود و محیطشان است که این مساله نیاز مدیران به مشخص نمودن عوامل و محیط های اثرگذار بر سازمان را افزایش می دهد تا از این طریق به شناخت بیشتر از محیط دست یابند.

عناصر و متغیرهای مستقل و وابسته متعدد موجود در محیط کسب کار فعلی موجب شده است تا وقایع به شکل هماهنگ،منظم و موازی رخ نداده و دارای حالتی از بی نظمی باشند که می توان این درجات بی نظمی را پیچیدگی نامید، به عبارت دیگر پیچیدگی محیطی به تعداد عناصر خارجی که می توانند عملیات سازمان را تحت تاثیر قرار داده، بر می گردد

وجود این عناصر گوناگون است که مسائل سازمانی را ایجاد نموده و به تصمیم گیری مدیر معنی و مفهوم می بخشد.

رالف استیسی2 برای شناسایی این مسائل و انجام اقدام متناسب با نوع مساله، دو معیار درجه اطمینان و سطح توافق را پیشنهاد کرده است بر همین اساس نواحی ایجاد مسائل را به پنج دسته تقسیم کرده است که در نمودار زیر ترسیم شده است

شکل - 1 تقسیم بندی مسائل براساس درجه اطمینان و سطح توافق

در ناحیه 1 مباحث با اطمینان و توافق بالا روی می دهد، برنامه ریزی صورت می گیرد و اقدامات براساس برنامه اجرا و در نهایت با آن مقایسه می گردد.

در ناحیه 2 مباحث با اطمینان زیاد و توافق کم روی می دهد که از مسائل دشوار بحساب می آیند. در این ناحیه سیاست سازمانی مهمتر از برنامه ریزی و چشم انداز است.

در ناحیه 3 مسائل با توافق زیاد و اطمینان کم روی می دهد و کنترل و نظارت کارساز نبوده و باید بر ماموریت و چشم انداز سازمان تمرکز داشت.

در ناحیه 4 توافق کم و اطمینان پایین موجب هرج و مرج و آشوب می شود و روش های سنتی یاد شده در سه ناحیه قبل کاربرد نداشته و بهترین کار اجتناب از این مباحث است که خود این رویکرد در دراز مدت سازمان را با مخاطراتی مواجه می سازد.

بین ناحیه آشوب و نواحی مربوط به رویکردهای سنتی مدیریت حوزه وسیعی وجود دارد که استیسی آن را ناحیه پیچیدگی یا لبه بی نظمی نامگذاری کرده است. رویکرد موثر در این ناحیه خلاقیت و نوآوری است و مسائل ایجاد شده در آن با روش های سنتی قابل حل نیستند . این ناحیه شامل سیستم های پیچیده، خود سازمان دهنده و سازگارشونده است

پیچیدگی را می توان از دیدگاه های مختلف بررسی نمود:

-    از دیدگاه بروان و ایسنهارت3 این ناحیه به معنی نیروهای متناقض غیرقابل حل نیست بلکه محلی است که بین نیروها تعادل ساده بوجود می آید . از دیدگاهی دیگر نیز در این ناحیه همزیستی مسالمت آمیزی بین نظم و آشوب وجود دارد و مدیران با راهبردهای نیمه منسجم یعنی نه خیلی ثابت و نه خیلی سیال به اداره سازمان می پردازند. در هر صورت در این ناحیه سازمان از ساختار ساده و سنتی به سمت ارگانیک حرکت می کند . برخی به سازمان هایی که در این ناحیه قرار دارند نام "نظم آشوب" می دهد. استیسی سازمان نظم آشوب را سیستمی پیچیده، پویا و سازگار شونده می نامد که از تعداد زیادی عوامل نامتجانس که به طور پیوسته با هم در تعاملند تشکیل می شود و از طریق یادگیری مولد مدیریت می شود

-    به اعتقاد میوری4، پیچیدگی دارای دو سبک مولکولی و شبکه ای است. در سبک مولکولی سیستم های پیچیده دارای یک سری قوانین ساده و مبتنی بر علت و معلول می باشند. در این سیستم ها معمولا به منظور رسید به هدف چندین مسیر تعریف می شود که همگی به یک نقطه می رسند بنابراین رفتار سیستم تصادفی و مبتنی بر عادت خواهد بود. اما نگرش شبکه ای به پیچیدگی فرض می کند که واحدها همواره با هم در ارتباط و اتصال قرار دارند اما این ارتباط در یک دامنه ضعیف تا قوی گسترده است. علاوه بر این واحدها به همدیگر بازخورد مثبت و منفی ارائه می کنند

-    عده ای بر این عقیده اند که برای درک اینکه چگونه پیچیدگی اداره می شود، مدیران نیاز دارند در دو سطح به آن توجه کنند:

سطح اول پیچیدگی سازمانی است که نتیجه برخی از تعاملات درون سازمان - و در مورد سازمان های شبکه ای، بیرون سازمان - است و ریشه در گزینه های استراتژیک، مفهوم بیرونی و گزینه های عمده مثل سیستم های سازمانی و عملیاتی دارد و سطح دوم پیچیدگی فردی است یعنی روشی که مدیران و کارکنان پیچدگی را تجربه می کنند و با آن سر و کار دارند.

این دو سطح را می توان در گزینه های زیر نشان داد:

▪    گزینه های استراتژیک شامل تعداد محصولات و خدمات، تعداد کشورها و منابع تمایز سازی رقابتی

▪    مفهوم بیرونی شامل تغییرات مقررات، شدت رقابت و سرعت تحول رقابتی

▪    گزینه های سازمانی شامل طراحی ساختار، تعریف نقش، توسعه ظرفیت ها و فرهنگ

▪    گزینه های عملیاتی شامل تولید و استفاده از تکنولوژی

-    طبق نظر بیوسوت و چیلد پیچیدگی در سازمان ها به دو شکل اندازه گیری می شود،

شکل - 2 دسته بندی پیچیدگی در سازمان

پیچیدگی شناختی که بر محتوای اطلاعاتی تمرکز دارد که در میان سازمان ها در جریان است و به دو دسته پیچیدگی هدف و پیچیدگی استراتژیک طبقه بندی می شود. پیچیدگی هدف زمانی کسب می شود که سازمان ها انواع متفاوتی از اهداف را دنبال می کنند و پیچیدگی استراتژیک زمانی کسب می شود که سازمان به طور همزمان تنوعی از فعالیت های استراتژیک را دنبال می کند.

پیچیدگی رابطه ای که بر ساختار تعاملات میان سازمان ها تمرکز دارد و به دو دسته پیچیدگی تعاملی و پیچیدگی ساختاری تقسیم می شود. پیچیدگی تعاملی زمانی رخ می دهد که سطوح بالای مشارکت توسط گروه ها در تصمیم گیری استراتژیک وجود داشته باشد و پیچیدگی ساختاری زمانی بوجود می آید که تنوع درونی سازمان بیشتر باشد یعنی نسبتا غیرمتمرکز و کمتر رسمی باشد.

با استفاده از این تعاریف می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که سیستم های پیچیده، سیستم هایی هستند که تعداد زیادی از متغیرهای مستقل به طریق بسیار گوناگون با هم در تعاملند. این سیستم های پیچیده توانایی دارند که میان نظم و آشوب توازن برقرار کنند. در این نقطه توازن که آشوب نامیده می شود، سیستم در یک حیات مطلق میان پایداری و فروافتادن در تلاطم کامل به سر می برد

سیستم های پیچیده و ناشناخته دارای مفروضات خاصی بترتیب زیر می باشند: رفتار غیر خطی، دوشاخگی دوره ای، سازگاری پویا و خودسازماندهی

در سازمان ها که از آنها به عنوان یک سیستم باز یاد شد، پیچیدگی به عنوان تعداد فعالیت ها یا زیر مجموعه آن با ابعادی مانند تعداد سطوح افقی و عمودی، بخش ها و دپارتمان ها و موقعیت های جغرافیایی از بعد مکانی تعریف می شود

در سازمانهای پیچیده نقش مدیران و توانایی آنها در اتخاذ تصمیم صحیح برای رویارویی با شرایط ناپایدار، پررنگ تر جلوه می کند. با وجود اینکه تصمیم گیری جوهر تمامی فعالیت های مدیریت است و در تمام وظایف مدیریت به نحوی جلوه گر است ،افزایش در پیچیدگی محیطی منجر به عدم تمرکز در این امر می شود که این مساله سازمان را وادار می سازد تا عناصر محیطی را که در یک طیف وسیعی گسترده شده اند موثرتر و دقیقتر نظارت کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید