بخشی از مقاله

چکیده

هدف از پژوهش حاضر بررسی کارکردهای آموزش و پرورش است. مقاله حاضر پژوهش توصیفی تحلیلی است که با روش اسنادی نوشته شده است. با توجه به اینکه هر سازمانی دارای کارکردهای فراوانی است، آموزش و پرورش نیز دارای کارکردهایی است که انتقال میراث فرهنگی، همبستگی و انسجام اجتماعی، پرورش نیروهای متخصص، اجتماعی کردن افراد، نوآوری، خلاقیت و تولید علم، پرورش سیاسی، منزلت اجتماعی، تحرک اجتماعی وایجاد پایگاه از جمله کارکردهای مهم و اساسی آموزش و پرورش است که این کارکردها در تمام نقاط جهان در نظام آموزشی آن کشور یکسان و موجود است.

با توجه به این کارکردها، مشخص می شود که نظام آموزش و پرورش دارای مسئولیت خطیری است و به نوعی آینده کشورها به میزان توجه به این نهاد مهم بستگی دارد. زیرا که نسل مهم هر جامعه ای توسط آموزش و پرورش تربیت داده می شود که معلمان به عنوان هسته اصلی این نهاد مهم وظیفه تعلیم و تربیت دانش آموزان را برعهده دارند.

مقدمه

آنچه امروز به عنوان یک واقعیت در تمام جوامع بشری وجود دارد و هر روز دامنه آن وسعت و گسترش پیدا می کند. نهاد آموزش و پرورش است. اما سؤال اصلی این است که چرا جوامع به فکر تأسیس و گسترش آموزش و پرورش هستند؟ علت سرمایه گذاری و اهتمام کشور ها و ملت ها به آموزش و پرورش چیست؟ به عبارت دیگر آموزش و پرورش چه وظایف و خدماتی را برای افراد جامعه انجام میدهد؟ و چه کارکردی دارد؟

هر کشوری، متناسب به وضعیت فرهنگی، علمی، سیاسی، دینی، اقتصادی، جغرافیایی، تاریخی و… کارکردهایی را تعریف نموده اند. مانند: اجتماعی کردن افراد، تحکیم ارزش ها، انتقال میراث فرهنگی، کسب دانش و مهارت، پرورش نیروی متخصص، توسعه اقتصادی، تحرک اجتماعی و ایجاد پایگاه، ایجاد فرصت و اشتغال، همبستگی و انسجام اجتماعی، تولید علم و دانش، پرورش سیاسی، گسترش اصول اخلاقی، رشد شخصیت و… بنابراین کارکردهای آموزش و پرورش دامنه بسیار وسیع و گسترده دارد با گذشت زمان و مقتضیات جوامع به گستردگی آن افزوده خواهد شد. لذا بحث و بررسی کارکردهای آموزش و پرورش یک امر جدی و از مباحث مهم و اساسی تربیتی و آموزشی به حساب می آید که بررسی همه آنها فرصت و مجال بیشتری می خواهد. اما در اینجا کارکردهایی مورد بررسی قرار خواهد گرفت که:

اولاً: از کارکردهای اصلی آموزش و پرورش است.

ثانیاً: مخصوص جامعه ای خاص نیست، بلکه می توان گفت: به نوعی این کارکردها در اکثر نظام های آموزشی مطرح است و با اختلاف کمتری این کارکردها وجود دارد.

1 انتقال میراث فرهنگی

یکی از کارکردهای مهم آموزش وپرورش انتقال میراث فرهنگی، به نسلهای بعدی است. اما اینکه فرهنگ چیست؟ تعاریف مختلفی وجود دارد. برخی گفته است »فرهنگ، شاخص نحوه و روش زندگی است که هر جامعه ای برای رفع نیازهای اساسی خود از حیث دوام و بقا و انتظام اجتماعی اختیار میکند. - روسک،جوزف و رواند وران - . فرهنگ، به ابزارها و رسوم و معتقدات و علوم و هنرها و سازمان های اجتماعی دلالت میکندیاآنچه جامعه میآفریند و به انسان ها وا میگذارد، فرهنگ نام دارد

از دیدگاه جامعه شناسی هیچ فرد بزرگسال و طبیعی بی فرهنگ نیست و تقسیم افراد جامعه به دو گروه با فرهنگ و بی فرهنگ نادرست و عامیانه است و فرهنگ را می توان به مجموع رفتارهای اکتسابی و ویژگیهای اعتقادی یک جامعه معین تعریف کرد. کلمه مهم و اساسی در این تعریف، کلمه اکتسابی است که فرهنگ را از رفتارهای برخاسته از وراثت و ویژگیهای زیستی متمایز میکند.

آنچه از این تعریف به دست میآید اولاً: هیچ جامعهای خالی از فرهنگ نیست، بلکه تمام جوامع دارای نوعی از فرهنگ میباشند. ثانیاً: فرهنگ وراثتی و ذاتی نیست، بلکه افراد جامعه آن را میآموزند و به دست میآورند. به عبارت دیگر: اکتسابی و آموختنی است. یکی از نهادهایی که وظیفه دارد تا فرهنگ جامعه را به نسل جدید و بعدی منتقل کند، نهاد آموزش و پرورش است.

به نظر برخی از دانشوران تربیتی، نهاد آموزش و پرورش نه تنها وظیفه انتقال فرهنگ را به عهده دارد؛ بلکه تفسیر و ترجمه فرهنگ جامعه نیز به عهده مدرسه میباشد. مربیان باید به شاگردان در فهم فرهنگ جامعه کمک نمایند و ایشان را راهنمایی کنند تا رفتار، احساس، عقاید،افکار و ایده آل هایی را که مورد قبول جامعه هستند در خود رشد دهند. همچنین ایجاد حس قدردانی در شاگردان نسبت به میراث فرهنگی و اجتماعی را بهتر درک نمایند و قدر و اهمیت آنها را بدانند.

چون فرهنگ ذاتی نیست، لازم است که به نسل جدیدی آموخته شود. در همه ی جامعهها میراث فرهنگی مورد اعتنا است و چون بر اثر غفلت ممکن است از میان رود، از این رو، انتقال آن به افراد جامعه، به ویژه نسل های جدید، اهمیت خاصی پیدا میکند. در جامعههای ساده این وظیفه از راه شرکت کودکان و جوانان در فعالیتهای زندگی و از طریق مشاهده، تقلید و یادگیری ضمن کارورزی، صورت می گرفت. در این شرایط، همه بزرگسالان در نقش معلم عمل میکردند و زمان و مکان خاصی برای یادگیری رسمی وجود نداشت. با تحول و نوگرایی در جامعه، فرهنگ پیچیده تر و نامتجانس تر می شود، تغییر اجتماعی سرعت میگیرد، نیروهای تغییر، انتقال فرهنگ از نسلی به نسل دیگر را دشوارتر می سازند؛ در نتیجه برای تولید دوباره فرهنگ یا بازآفرینی فرهنگی آموزش و پرورش رسمی ضرورت پیدا میکند

برخی گفتهاند: شاید توجه دقیقبه یک تعریف نسبتاً جامع از فرهنگ، ما را یاری دهد تا منظور خود را در مورد رابطه آموزش و پرورش و فرهنگ بهتر بیان کنیم. »فرهنگ عبارت است از کلیه یافته ها، آموخته ها، ساخته و پرداختهای یک جامعه در زمینههای مادی و معنوی که از نسلی به نسل دیگر انتقال پیدا میکند.

حال این سؤال پیش میآید که آیا واقعاً به صورت موجود خود از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود یا این که هر نسلی آن را می آموزد و میپروراند و مجدداً می سازد، آنگاه به نسل بعدی منتقل می کند. این همان چیزی است که ما به آن فرهنگ پویا می گوییم. و فرهنگ پویاست که باید آموزش پویا داشته باشد. زیرا بدون آموزش، هیچ یافته ای پرداخته نمیشود و تحولی در آن به وجود نمیآید. - گلشن فومنی،1372،. - 55 به صورت کلی فرهنگ را به هرتعریفی که قبول نماییم این یک واقعیت است که نهاد آموزش و پرورش، فرهنگ را از نسل قبلی به نسل بعدی منتقل میکند.

2 همبستگی و انسجام اجتماعی

همبستگی و انسجام اجتماعی از نیازها و ضرورت های جوامع است. این ضرورت در جوامع چند ملیتی بیشتر احساس می شود. برای ایجاد انسجام در چنین جوامعی راهکارهای مختلفی وجود دارد. یکی از راهکارهای اساسی، نظام آموزش و پرورش است.آموزش و پرورش رسمی، وسیله ی مهمی برای تبدیل یک جامعه ی نامتجانس به جامعه ای یگانه و یکپارچه، از طریق توسعه و تقویت فرهنگ و هویت مشترک است.

از این رو، ظهور دولت های ملی با ایجاد نظام های آموزش و پرورش همگانی مقارن بوده است. مدارس، از طریق آموزش زبان رسمی، به یکپارچگی اقوام مختلف داخل کشورها کمک کرده و تعلق به یک ملیت را در آن ها تقویت میکنند. نهادهای آموزشی، مخصوصاً در کشورهایی که مهاجر پذیر بوده اند، وظایف و مسئولیت های خطیری در ایجاد یگانگی بر عهده دارند.

انسجام اجتماعی و وحدت ملی در برخی جوامع با چالش های مختلفی مواجه است. عناصری مانند: مذهب، اقتصاد، نژاد، زبان و طبقات اجتماعی مهم ترین عناصر هستند که وحدت ملی و انسجام اجتماعی را با مشکل مواجه می سازند. مدرسه یگانه جایی است که این عناصر مختلف را به هم نزدیک می کند. در صورت پویایی و خلاقیت نظام آموزشی چنین تهدیدی تبدیل به فرصت می شود و استعدادهای متفاوتی از مجموع آن ها قابل کشف است.

از این رو برخی گفته است که شاگردان مدرسه، به خصوص مدارس عمومی، ازعناصر گوناگونی آمیخته است که طبقات واحیانا نژادهای مختلف ملت را درمیان خود گرد میآورد که به هیچ وجه یک رنگی وتساوی درمیان آن ها دیده نمی شود، مدرسه کوشش وسعی می نماید تمایلات وجنبش های آن هارا هماهنگ نموده، وآنان را در یک شرایط مساوی وهمسان ملی ودینی، به هم نزدیک سازد. وقتی افراد یک ملت به این کیفیت به هم نزدیک شوند، پس ازفارغ شدن ازتحصیلات به آسانی میتوانند، درعرصه ی زندگی نسبت به هم تفاهم وتعاون وهمکاری داشته باشند.

آموزش و پرورش با انتقال ارزش ها و الگوهای رفتاری، قوانین و مقررات به یکسان در کلیه ی سطوح جامعه و به وسیله ی نهاد مدرسه، موجبات همگونی و انسجام اجتماعی را فراهم می آورد. نظام آموزش و پرورش با تدریس زبان رسمی، عامل مهمی در وحدت ملی و ایجاد ارزش های مشترک و مفاهیم اجتماعی یکسان بین گروه ها، پاره فرهنگها و اقوام مختلف جامعه است و از این طریق عامل مهمی در همبستگی و انسجام اجتماعی به شمار میرود.

3 پرورش نیروهای متخصص

یکی از عمده ترین کارکردهای آموزش و پرورش، تربیت نیروی متخصص و کارآمد در جامعه است. بسیاری از کشورهایی که امروزه در زمینه های علمی، صنعتی، اقتصادی و… موفقیت هایی به دست آورده اند، به خاطر نیروی متخصصی است که در دانشگاه ها پرورش یافته اند.»دانشگاه نظام رسمی آموزش، وکانون پرورش نخبگان، قانون گذاران، حقوق دانان، پزشکان، مهندسان، اقتصاد دانان و…گردانندگان امور مختلف دولتی وملی است. دانش وبینشی که این افراد در دانشگاه پیدا می کنند، به صورت قابلیت ها وتوانایی های فنی وتخصصی ونگرش ها وگرایش ها درآنان ظاهر می شود که عامل بسیارمؤثری درشکل گیری خوی ومنش اجتماعی وسوی گیری سیاسی آن هاست.

درواقع، آینده اجتماعی را پی ریزی می کند. دانشگاه، مرکز پژوهش علمی وفرهنگی ومهد نو سازی اجتماع است. زیرا محلی است که درآن افکار واندیشه های جدید، دانش ومعرفت نو، فناوری متحول وفرهنگ خلاق وخانه امید جوانان طبقات زحمتکش است ونیز جایگاه اجتماع اندیشمندان ودانش پژوهان و مرکز تحول وتغییر اجتماعی است - .

»هر جامعه ای نیاز به نیروی کار ماهر و متخصص دارد. تربیت حرفه ای و تخصصی افراد جامعه یعنی آماده کردن آنان برای جذب در نیروی کار در جوامع ساده. فرزندان یک خانواده، نقش های شغلی را به تقلید از والدین خود می آموختند. در جوامع امروز، به دلیل تقسیم کار پیچیده و قشربندی های اجتماعی مختلف، افراد برای ایفای نقش های متفاوتی تربیت می شوند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید