بخشی از مقاله

چکیده

یکی از موضوعات بایسته پژوهش در دانش بدیع،هنر سخن آرایی و تاثیر بلاغی »تکرار« است که یکی از عوامل موثر در ایجاد موسیقی درونی شعر قلمداد می شود و بسامد آن در واج ها ، هجاها, واژگان و جملات زیبایی می آفریندو موجب همنوایی و گیرایی سخن می شود و همچنین سخن را با تأکید همراه میسازد که در نتیجه آن تأثیر موسیقی کلام و القای معنی مورد نظر شاعر بیشتر می شود.نگارنده در این نوشتار بر آن است که کار کرد های زیبایی شناختی آرایه تکرار را در قصایدی از عسجدی مروزی،رشید الدین وطواط و ملک الشعرای بهار مورد بررسی قرار دهد.

-1 مقدمه

یکی از شاخه های بنیادین و کار آمد دانش بدیع لفظی ،آرایه "تکرار" است که موسیقی درونی شعر را به وجود می آورد وبسامد آن در واج ها، هجاها، واژگان و جملات اگر سخته و سنجیده به کار رود زیبایی می آفریند.

اصولا وجود هستی مبتنی بر »تکرار« است، هر نمودی در عالم، نمودی چون خود را بهوجود میآورد، فلسفهی آفرینش نیز بر همین نکته قرار گرفته است.به تعبیر دکتر شفیعی کدکنی، بنیاد جهان و حیات انسان، همواره بر »تنوع« و »تکرار« است؛ از تپش قلب تا روز و شب و توالی فصول و در نسبت خاصی از این تنوع و تکرارهاست که موسیقی مفهوم خویش را باز مییابد.

تکرار از قوی ترین عوامل تاثیر است که به کمک آن می توان عقیده یا فکری را به کسی القا کرد.

صنعت تکریر در همه انواع و ابعاد خود برای ایجاد موسیقی وشورآفرینی در شعر فارسی جلوه نمایی میکند. در آرایه تکرار کلمه یا کلماتی به شکل مسلسل وار، در بیت یا ابیاتی تکرار می شود؛ گاهی اوقات شاعر با استفاده از تکرار واک، واژه و هجا برای ایجاد هماهنگیهای صوتی و بالا بردن نظام موسیقیایی در شعر بهره میبرد. این شیوه که به عنوان فنی مستقل از فنون و آرایشهای ادبی فارسی به نوعی بر زیبایی شعر فارسی میافزاید، نشانهای از هنرنمایی و توانایی شاعر در بازی با حروف و کلمات است.

-2 کار کرد های زیبایی شناختی آرایه تکرار در قصایدی از عسجدی مروزی،رشید الدین وطواط و ملک الشعرای بهار

همان طور که اشاره شد تکرارعبارت از آن است که شاعر یا نویسنده لفظی را مکرر بیاورد ، آنچنان که باعث زیبایی کلام شود مانند:

باران قطره قطره همی بارم ابروار هر روز خیره خیره ازین چشم سیل بار زان قطره قطره، قطره باران شود خجل زان خیره خیره، خیره دل من ز هجر یار - عسجدی،دیوان،ص - 41 یا شعر زیر از کسایی:

گل نعمتی است هدیه فرستاده از بهشت مردم کریمتر شده اندر نعیم گل ای گل فروش، گل چه فروشی به جای سیم وز گل عزیزتر چه ستانی به سیم گل

آرایهی تکرار با اهداف گوناگونی در نظم و نثر بهکار رفته است؛ یکی از این هدفها، تکرار واژه برای زیبایی کلام است و دیگر برای افاده معنی که بهموجب آن تأثیر موسیقی کلام و القای معنی مورد نظر شاعر بیشتر می گردد.

تکرار در نظم یا نثر، در ظاهر نشاندهندهی ضعف در کار شاعری و نویسندگی است؛ اما در شعر شاعران برجسته اینگونه تکرارها نه تنها دلیل ناتوانی در کار آفرینش هنرمندانهی کلام و کمبود گوهر کلمه در خزانهی سرشار خیال و ذوق نیست، بلکه تسلط و توانمندی شاعر را نشان میدهد. تکرار در سبک خراسانی مستحسن است و در سبک عراقی بهصورت جناس تام است.

در سبکشناسی، تکرار واژه در شعر و نثر از اختصاصات سبک خراسانی بهشمار میآید؛ برای مثال تکرار فعل »بود« در بیت زیر:

مرا بسود و فرو ریخت هرچه دندان بود  //  نبود دندان، لا، بل چراغ تابان بود

تکرار فعل »بود « آدمی را متوجه گذر زمان و ناپایداری نعمات دنیایی که موضوع مورد نظر شاعر است میسازد. این ویژگی در دوره های بعدی حذف میشود.اما تکرار کلمات، با توجه به مباحث زیباشناسی بدیع و موسیقی ادامه مییابدکه سه مورد را به عنوان نمونه مورد بررسی قرار می دهیم:

قصیده عسجدی مروزی در صنعت تکریر  : 

باران قطره قطره همی بارم ابروار  //  هرروز خیره خیره ازین چشم سیل بار
زآن قطره قطره ، قطره ی باران شده خجل  //  زان خیره خیره، خیره دل من زهجر یار
یاری که ذره ذره نماید همی نظر  //  هجرانش  باره  باره  به  من  برنهاد  بار
زان ذره ذره ، ذره به دل آیدم چو کوه   // زان باره باره ، باره به چشم آیدم غبار
دیدنش نوبه نوبه، چو نو ماه گاه گاه  //  رفتنش گوشه گوشه کران کرده زی دیار
زین نوبه نوبه، نوبه ی خوابم شده تباه  //  زآن گوشه گوشه، گوشه ی جان و دلم فگار
دل گشته رخنه رخنه به زاری به تیغ هجر  //  زان مشک توده توده برآن گرد لاله زار
زان رخنه رخنه، رخنه شده عقل و دین مرا   // زان  توده  توده،  توده  ه  بدل  برغم  نگار
دندانش، دانه دانه ی درّست، جانفزای //   لبهاش، پاره  پاره عقیقست،  آبدار
زان دانه دانه، دانه ی درﱢیتیم زرد  //  زان پاره پاره، پاره ی یاقوت سرخ خوار
حوری که تیره تیره بپوشد رخان روز  //  چونانکه  طره  طره  شود  طره  برعذار
زان تیره تیره، تیره شود نور آفتاب  //  زان  طره  طره،  طره  شود  طره  ی  تتار
طره ا ش چوحلقه حلقه، قطار ازپس قطار  //  حلقه ش چو چشمه چشمه، نور هدی قطار
زان حلقه حلقه، حلقه ی زنجیر شرمگین   //  زان چشمه چشمه، چشمه ی خورشید دردخوار
زلفینش نافه نافه گشاید نثار مشک  //  رخسارش  لاله  لاله  نماید  فروغ  نار
زان نافه نافه، نافه ی خوشبوی با دریغ  //  زان لاله لاله، لاله ی خود روی شرمسار
سیم است بیضه بیضه برآن سیم سنگدل  //  ریحان دسته دسته برآن طرف گل نگار
زان بیضه بیضه ،بیضه ی کافور جفت خاک  // زان دسته دسته ،دسته ی سنبل به بوی خار
تیمار عقده عقده،اندر دلم زدست  //  وز خواجه تحفه تحفه نشاط دل و قرار
زآن عقده عقده،عقده ی ابروی تو مدام  //  زآن  تحفه  تحفه،تحفه  چنین  مدح  نامدار
دی خواجه تازه تازه بر الفاظ شعر من  //  زآن گونه گونه نیز به من کرد    برنثار
زآن تازه تازه،تازه به هر شهر ازو شکر  //  زآن گونه گونه، گونه ی من چون گل بهار
همتش پایه پایه ،عزیز و شود بلند   // گسترده  سایه  سایه  ،از  هر  سویی  هزار
زآن پایه پایه، پایه گه خدمت ملوک  //  زآن  سایه  سایه،سایه  گه  سجده  ی  کبار
دینار کیسه کیسه دهد اهل فضل را   // چونانکه سله سله برد طاقت ستار    
زآن کیسه کیسه، کیسه ی صراف عیب گیر  //  زان  سله  سله،  سله  بزاز  مستعار
از عطر حبه حبه دهد هرکسی عطا  //  ازجود  ریزه  ریزه  کم  وبیش  پرعیار
او بازحقه حقه دهد عطر خلق را  //  چونانکه  تخته  تخته  دهد  عود  را  کبار
زان حقه حقه، حقه ی سیماب زار ازوست  //  زان تخته تخته، تخته ی ارزیر زبر و زار
ازچرخ بهره بهره طرب باد خواجه را  //  وزخلق   شهره   شهره   ثناهاش   یادگار
زان بهره بهره، بهره رسیده بما نعم  //  زان  شهره  شهره،  شهره  ی  ایام  شهریار

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید