بخشی از مقاله

چکیده

رسانههای جمعی نقش دوگانه در خصوص جوامع دارند؛ از طرفی با دستکاری و تحریک به تغییر و تهدید بافت اجتماعی یک جامعه مبادرت میورزند و نابهسامانیهای اجتماعی را دامن میزنند و از طرف دیگر میتوانند با مدیریت صحیح از ایجاد شکافهای اجتماعی جلوگیری کنند. هدف اصلی این پژوهش بررسی نقش کارکردی رسانهها در سلامت روان و امنیت اجتماعی است.

روش مطالعه این مقاله از نوع مفهومی و مروری است که از طریق مطالعه کتابخانهای و همچنین مطالعه کتب و منابع علمی، اطلاعاتی درباره سلامت روان و امنیت اجتماعی استخراج شد. یافتههای این پژوهش نشان میدهد که رسانهها نقش دوگانهای را در ایجاد سلامت روان و امنیت اجتماعی ایفا میکنند. همانگونه که باعث تضعیف سلامت روان و امنیت اجتماعی میشوند، مهمترین عامل تقویت کننده سلامت روان، امنیت عمومی و اجتماعی به حساب میآیند. بنابراین رسانههای جمعی نقش فرهنگپذیری، آموزشی، اطلاع رسانی و ایجاد احساس امنیت به ویژه امنیت اجتماعی را بر عهده دارند که تقویت آنها زمینه ساز سلامت روان و توسعه امنیت اجتماعی و عمومی خواهد بود.

-1-1مقدمه

امروزه رسانهها1 به قدرت بزرگی تبدیل شدهاند که توان بیسابقهای برای درنوردیدن حریم خصوصی افراد دارند؛ مانند انتشار خبرهایی از تجاوز به عنف، آدم ربایی، شکنجه یا کشتن یک کودک به دست پدر ومادرش، کشتن همسر به بهانهی ارتباط نامشروع با دیگری و ...بنابراین، اینک رسانهها به این دلیل که توان فوق العادهای در ورود در حریم خصوصی افراد از نظر بازخوردهای اجتماعی و کارکردهایی که در شکستن مرزهای خصوصی مردم دارند، دارای اهمیت فوق العادهای برای ایجاد احساس نا امنی هستند.

همچنین توانایی شگرف رسانههای جمعی در شکل دهی افکار عمومی، نگرش و رفتار افراد، موجب شده تا برخی وسائل ارتباط جمعی که به نشریات زرد مشهورند، بتوانند با کارکردهای منفی و تخطی از اخلاق رسانهای، سلامت فکری و اخلاقی آحاد جامعه را تهدید کنند و الگوهای نابهنجار رفتاری و احساس نا امنی را در جامعه رواج دهند. بی گمان هر اندازه احساس ناامنی اجتماعی بیشتر باشد، امکان بروز التهابهایی همچون پرخاشگری، اضطراب، خستگی پذیری و در نتیجه برخی جرایم در جامعه بیشتر خواهد شد

رسانهها نقش اساسی در تامین و حفظ امنیت اجتماعی1 ایفا میکنند، زیرا عامل کلیدی انتشار اطلاعات در نظام اجتماعی هستند و به عنوان عامل اجتماعی، تاثیر قدرتمندی بر رفتار و هنجارهای اجتماعی دارند. رسانهها میتوانند مردم را با انواع خطراتی که امنیت اجتماعی را تهدید میکنند آشنا سازند، مراقبتهای لازم را به آنها بیاموزند و افراد را برای حفظ و تامین امنیت ترغیب و راهنمایی کنند.

این در حالی است که برخی معتقدند که رسانهها تاثیر معناداری بر تصویر کلی جرم در جامعه دارند. آنها تاکید دارند که گستره این تاثیر تا آنجاست که میتوان گفت انگارههایی که بر آگاهی عموم مردم درباره جرم سایه افکنده است، به طور عمده محصول رسانههاست. از هر جنبه که به تاثیرات رسانهای توجه شود، بالا بودن اهمیت آموزش از طریق رسانهها و طرح مباحث تاثیرگذار رسانهای برای تغییر نگرشها، باورها و رفتارهای تهدیدکنندهی امنیت مشخص می- شود

در اینجا بحث صرفاً بر سر آگاهی دهی از طریق رسانهها نیست، بلکه روشهای موثر آگاه سازی مد نظر است. برای دستیابی به آموزشهای موثر رسانهای در حوزه سلامت روان2 و امنیت اجتماعی، تاکید بر اصولی است که مخاطب را از حالت انفعال خارج سازد و با مشارکت او روندی را طی کند که در نهایت به توانمندی و قدرت انتخاب او بینجامد.

-2-1 بیان مساله

افکار عمومی، مجموعهای از مفاهیم، معتقدات، تصورات ذهنی، آمال و آرزوها و تعصبات قومی است که در شرایط زیست گروهی مردم یک جامعه بروز میکند و عدهای نیز در مفهوم آن وسعت داده و هم طراز زندگی یک ملت یعنی همان مفهوم را که علمای علوم اجتماعی فرهنگ مینامند، مترادف افکار عمومی دانستهاند. وسایل ارتباط جمعی در صف اول عوامل تشکیل دهندهی افکار عمومی هستند این وسایل ارتباطی است که میتواند با ارائهی برنامههای ویژه و پخش خبرهای خاص و تکیه و تاکید و تکرار یک خبر و با بزرگترین عناوین و تنوع بیان موضوع، انتخاب فضای خبری و یا روشهای دیگر، به مردم القا کند که چگونه و درباره چه چیزهایی بیندیشد

این شرایط هر لحظه به دلیل تولید بی امان اطلاعات و پخش آنها از طریق وسایل ارتباط جمعی رو به فزونی دارد و ترافیک سنگین رسانهای در حال تغییر و دگرگونی است. همه ما از انبوه اطلاعات اشباع شده ایم و این در حالی است که قدرت تهاجمی رسانهها هر سال بیشتر میشود. امروزه مشکل این انبوه اطلاعات دسترسی به آن نیست بلکه چگونگی محافظت در برابر اطلاعات است.

رسانهها بالاخص تلویزیون ما را عادت میدهند تا امور زندگی خود را بر اساس زمان عرضه محصول رسانهای مثلا پخش یک برنامه یا سریال تلویزیونی تنظیم کنیم؛ آنها به ما یاد میدهند که وقفههای بین برنامهها را به خاطر پخش آگهی بازرگانی، تحمل کنیم و به برنامههای هفتگی عادت کنیم. گسترش پرشتاب فناوری به ویژه فناوری الکترونیکی و دیجیتال به میزان قابل توجهی کیفیت و روند طبیعی زندگی انسان را از حالت عادی خارج کرده و رفتارهای جدیدی را در عرصه فردی و اجتماعی به وجود آورده است.

این رفتارهای جدید به حوزه خانواده نیز نفوذ کرده است. مهمترین مشخصهی این رفتار، فردگرایی و کاهش احساس تعلق و پیوند عاطفی در خانواده است

رسانههای گروهی به تدریج جای ارتباط بین فردی از نوع چهره به چهره را گرفته و موجب شدهاند فضای انفرادی به جای فضای فضای جمعی و عاطفی در خانواده حاکم شود. وسایل ارتباط جمعی به مرور فضای روانی و محیط گفتگو را در یک ارتباط بین فردی، خدشه دار میکنند و اعضای گروه/ خانواده را به جای همگرایی به واگرایی سوق میدهند تا جایی که هر عضو خانواده صرفا در یک فضای فیزیکی مشترک با دیگر اعضا زندگی میکنند و تعامل چندانی با یکدیگر نخواهند داشت.

در این میان کودکان و نوجوانان هر روز در معرض بمباران رسانهها هستند. آنها از رسانهها اطلاعاتی دریافت میکنند که گاه کاملا در تضاد آشکاری با مندرجات کتب درسیشان است؛ در چنین شرایطی دانشآموزان دچار تناقض میشوند و این سوال در ذهنشان مینشیند که چرا آن چه که برخی وسایل ارتباط جمعی ارئه میدهند با آنچه که در کلاس آموزش داده میشود همخوان نیست. بیشتر مردم از جمله دانشآموزان و دانشجویان به رسانهها اعتماد دارند؛ و میپندارند وقتی یک محصول رسانهای با مجوز مراجع قانونی عرضه میشود به ویژه اگر واجد ردهبندی سنی هم باشد، کمتر احتمال دارد که خطا به آن راه یابد و حتما نظارتی بر این قبیل محصولات هست.

از همین رو وجود و به ویژه وفور محتوای مخرب محصولات رسانهای تناقض آفرین و سبب خدشه وارد آمدن بر نظام ذهنی اخلاقی-تربیتی افراد است. در واقع رسانهها همچون شمشیر دو لبه و سکه دورو عمل میکنند: هم میتوانند مخاطب را ترغیب به گسستن قید و بندهای عرفی، قانونی و دینی نمایند هم به حفظ و پیشرفت سلامت روانی، اجتماعی و معنوی وی مدد رسانند - همان، ص . - 33 بنابراین هدف نهایی ارتباطات در حوزه سلامت روان، ایجاد تغییر رفتار در مردم است. رسانه ابزار توزیع اطلاعات است و همه تلاشهای ارتباطی بر اساس سه نظام رسانهای انجام میگیرد:

-1ارتباط بین فردی: رایجترین طریق ارتباط، ارتباط بین فردی یا چهره به چهره است و موثرترین و کارامدترین راه ارتباط نیز همین است؛ چرا که مستقیم و بی واسطه برقرار میشود. ارتباط بین فردی در تصمیم گیری افرادی که ملزم به انتخاب هستند اما توان انتخاب ندارند، تاثیر گذار بوده و بیش از دیگر رسانههای جمعی انگیزه بخش است.

-2رسانهی جمعی: شامل رادیو، تلویزیون، رسانههای چاپی و الکترونیکی است که در مقایسه با دیگر رسانهها، میتواند پیام را با ثبات و اطمینان در حفظ ظاهر و محتوا در زمان کوتاهتری به عده زیادی از مخاطبان برساند. رسانههای گروهی راهی یکطرفه برای انتقال پیام محسوب میشوند؛ لذا بازتاب ضعیفی داشته و معمولا قادر به ایجاد تغییر در رفتارهای تثبیت شده نیستند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید