بخشی از مقاله
چکیده
موضوع تمدن و عوامل مؤثر در زایش و پویش آن، یکی از مهم ترین مباحث در دهه های اخیر است نظریه پردازان عوامل متعددی را برای شکل گیری یک تمدن و فراز و فرود آن برشمرده اند که امنیت و آرامش، تعصب و همبستگی ملی، تعاون و همکاری از جمله این عوامل و مبانی معرفتی و اجتماعی تمدنساز هستند. در کنار اینها، مبانی اخلاقشناختی از اهمیت خاصی برخوردار است که مدارا و تساهل دینی - در این نوشتار از آن تعبیر به »کثرت گرایی دینی هنجاری« می کنیم - مهمترین آنهاست. تساهل و رواداری، تمدنساز است و بدون بسترسازی اخلاقی، تأسیس تمدن و پیشرفت علمی و فرهنگی و تمدنی ممکن نیست.
کثرت گرایی و تساهل را در دنیای امروز اغلب مفاهمی می دانند که محصول دنیای غرب و مدرنیته است و تمدن و فرهنگ های دیگر، به ویژه اسلام با چنین مفاهمی آشنا نیستند، در حالی که پژوهش های علمی و تاریخی بیانگر آن است که این تصور تا چه اندازه وارونه است؛ اسلام، به عنوان دین تمدنساز، در طول تاریخ بهترین و عالی ترین چهره مدارا و تحمل عقاید و افکار مخالفان را از خود نشان داده و صدها سال پیش از آن که اروپاییان از تساهل و تسامح سخن بگویند، مسلمانان در فرهنگ و تمدن اسلامی به آن پایبند بوده اند.
پیامبر اکرم - ص - ، بنیانگذار تمدن اسلامی، چهارده قرن قبل در دنیایی که مفهوم تساهل و همزیستی دینی برای بشر کاملا ناشناخته بود، آن را با صراحت کامل شناخت و ملت مسلمان را به آن دعوت کرد . بر همین اساس، مقاله حاضر، رواداری و کثرت گرایی دینی هنجاری را از منظر اسلامی مورد بحث قرار داده و پس از تبیین مساله و پیشینه آن در تمدن مسیحی و اسلامی، مبانی نظری مساله را مورد تحلیل و بررسی قرار میدهد.
مقدمه
عوامل و عناصر مختلفی در پیدایی، پویایی و پایایی تمدنها مؤثر است. عوامل و مبانی فلسفی و معرفتشناختی - مانند عقلانیت - ، روانشناختی - مانند آرامش و امنیت - و جامعهشناختی - مانند تعاون و همکاری و همبستگی ملی یا به تعبیر ابنخلدون عصبیّت - «» از جمله عواملی هستند که نقش بهسزایی در ایجاد و اعتلای یک تمدن دارند. مبانی اخلاقشناختی از دیگر مبانی و اصول تمدنسازی بهشمار میآیند که بردباری، سعه صدر، تحمل آرا دیگران و تساهل - کثرتگرایی دینی هنجاری یا اخلاقی - از جمله آنهاست. تساهل و روحیه آزاداندیشی هم در حوزه درون دینی و هم برون دینی منشأ تحولات فرهنگی، تمدنی و پیشرفت علمی میشود و فقدان آن میتواند رکود و انحطاط تمدن را در پی داشته باشد. بنابراین وجود تساهل دینی همانگونه که تمدنساز است، نبود آن موجب تمدنسوزی خواهد شد.
این مساله، یعنی تساهل و مدارای اخلاقی، در دنیای جدید اهمیت خاصی پیدا کرده است؛ چرا که تنوع و تکثر در زمینه تفکر، تمدن و فرهنگ و دین و به رسمیت شناخته شدن آرای متعدد در زمینههای متفاوت از مقتضیات عصر جدید است. توجه به تنوع فرهنگی و تمدنی و تکثر دینی - religious plurality - امروزه به روشهای گوناگون، بهویژه پدیدارشناختی، جامعهشناختی و مطالعات تطبیقی به دین، مجال ظهور یافته و کثرت گرایی دینی - به معنای جامعهشناختی آن - یکی از ویژگیهای عصر حاضر تلقی می شود.
تا پیش از قرن نوزدهم میلادی تماس میان تمدنها و ادیان - به عنوان عنصر اساسی تمدنها - بسیار کم بود؛ حتی آغاز استعمار اروپایی به تماسهای نزدیکتر در میان اشخاصی که خود را همپایه میدیدند، کمک نکرد. در قرن نوزدهم و بیستم، با بهبود نظام تبادل اطلاعات و گسترش تجارت، تماس ها رفته رفته بیشتر شد و این روند از سال 1950 میلادی شتاب بیشتری یافت بهطوری که به گفته بکفورد »از دهه 1960 به این سو، توصیف جوامع پیشرفته صنعتی وکاملاً مدرن، بهعنوان جوامع »متکثر«، یک اصل ایمانی برای جامعهشناسان دین بوده است«
غیر از انحصارگرایان و متعصبان سرسختی که سودای برگرداندن همه عالم به عقیده خودشان را دارند، این نکته در دنیای پست مدرن روشن شده است که کثرت گرایی دینی به عنوان جلوهای از کثرت تمدنی و فرهنگی، یک واقعیت در زندگی ماست و پافشاری بر یک تفسیر خاص چیزی است درحد اِعمال قدرت مستبدانه؛ همان چیزی که افراطگرایان انجام میدهند.
در همین پارادایم جدید است که اوضاع تحول ادیان آغاز شده و فضای خشک تحت تسلط »الهیات کلمه1« - موضع کارل بارت - تغییر یافته، و »الهیات ادیان« - همانند »تاریخ ادیان - « و به تبع آن »پیروان ادیان« به سوی گفتوگو حرکت کرده است - گفتگوی دینی و تمدنی - . در چنین جوامع کثرت گرا، ادیان و مذاهب با این تجربه تازه روبرو شدهاند که در کنار یکدیگر و در نقش اقلیتهای دینی به دور از تبعیض و تعصب زندگی کنند. از همین روست که امروزه بحث از تساهل، رواداری - tolerance - و بردباری مذهبی بهعنوان یکی از مباحث مهم و یکی از مولفههای تمدنی، در عرصه دینشناسی، سیاست، حقوق - حقوق شهروندی و حقوق بینالملل - و اخلاق، بهویژه اخلاق کاربردی - applied ethics - ، مطرح شده است.
بنابراین با توجه به تنوع و کثرتگرایی که در حوزه فرهنگ و دین پدید آمده است، گفتوگوی بین الادیانی و تمدنی یک امر ضروری بهشمار میرود. این گفتوگو - دیالوگ - منطق خاص خود را دارد. برخی از دانشمندان هرمنوتیک از آن جهت که دیالوگ یا به تعبیر گادامر »مکالمه هرمنوتیکی« - گادامر، 1381، - 209، را روش فهم میدانند بر این نکته تأکید میکنند که هر متن و هر سنت را باید در این چارچوب فهمید؛ چرا » .1الهیات کلمه - theology of the word - «، که اغلب » الهیات دیالکتیکی« خوانده می شد، بیانگر وجود نوعی تنش یا »جدال بین زمان و ازلیت« یا »کشاکش و جدل بین خدا و شر« است.
بر اساس این دیدگاه، دین جز ابداع خود بشر نیست و انسان آن را به نشانه طغیان علیه خدا ساخته و پرداخته است که هر سنت در بافت زبانی و معنایی خاص به خود شکل میگیرد. برخی دیگر نیز به مطالعه مقایسهای - دینپژوهی تطبیقی - روی آوردهاند.
به طور کلی، تلاشهای زیادی برای آشتی دادن تعارضها ذیل مجموعهای از چترهای فلسفی، عرفانی، الهیاتی و پدیدارشناختی وجود دارد که میتوان به نظریههایی مانند »مسیحیان گمنام« کارل رانر - پترسون و دیگران، 1377، - 417، الهیات جهانی یا »الهیات ناظر به همه ادیان« گلین ریچاردز - ریچاردز، - 1380، کثرتگرایی دینی جان هیک - هیک، 1378؛ همو، 1989؛ همو، - 1988، »وحدت متعالی ادیان« سنتگرایانی مانند فریتیوف شوان - شوان، 1381؛ همو، 1383؛ همو، 1384؛ همو، - 1984، سید حسین نصر - نصر، 1381 الف؛ همو، 1382 الف - و دیگران اشاره کرد.
هدف این نوشتار تبیین دیدگاه اسلامی درباره کثرت دینی و نسبت آن با مساله حقیقتمندی و نجاتبخشی نیست، این مساله در جای خود مورد بررسی قرار گرفته است - ر.ک: طباطبایی، 1421، ج7، 478؛ همو، 1382، 14-13؛ لگنهاوزن، 1379؛ عباسی، . - 1388 موضوعی که در اینجا در پی آن هستیم، تبیین آداب و اخلاق گفتوگوی دینی در راستای تاسیس تمدن اسلامی است.
واضح است که نظر به نیاز علمی و معرفتی موجود و یافتن معیار اخلاقی برای تعامل پیروان ادیان با یکدیگر، ارائه الگویی عملی و مبتنی بر مشترکات ادیان و اخلاق اصیل دینی، ضرورتی اجتناب ناپذیر خواهد داشت؛ چه اینکه روابط گروههای مختلف و پیروان ادیان با یکدیگر، گاهی تا حد تخاصم و تهاجم پیش رفته، تا جایی که تاریخ ادیان و مذاهب، سرشار از جنگ های خونین و نزاع های ایدئولوژیک بیمعتقدان فِرَق و مذاهب مختلف است، که جنگ های صلیبی، نمونه ای آشکار از این گونه کشمکش هاست.
از سویی، دیدگاه های افراطی و تفریطی برخی پیروان ادیان، در افزایش بحران و آشفتگی آرا، بیتأثیر نبوده، نیازبه پژوهش و ضرورت حلّ این مساله را دو چندان مینماید. از این رو،نوشتار حاضر در صدد حلّ مساله مذکور برآمده، به بررسی دیدگاه علامه طباطبایی و مبانی نظری آن در ارائه الگوی رفتار ارتباطی با پیروان سایر ادیان و مذاهب میپردازد. بیشک علامه طباطبایی فیلسوفی دینی است و فلسفه اخلاق وی نیز بر مبنای دین سر و سامان گرفته است. دینی که تمدنساز بوده و قلمرو آن محدود به مسائل فردی و اخروی نیست، بلکه ساختن انسان و جامعه است.
اسلام و کثرتگرایی تمدنی و دینی
دین نقش عمده و تأثیرگذاری در پیدایش و ظهور تمدن دارد و تمدنها بر پایه ادیان بنا شدهاند؛ اگر دین یهود، مسیحیت و اسلام نبود تمدن یهودی، مسیحی و اسلامی هم بیمعنا بود. دیوید هیوم مینویسد: اگر در پژوهشهای مسائل اجتماعی، عامل دین را از یاد ببریم بخش بزرگی از تاریخ و تمدن و میراث فرهنگی جامعه را باید کنار بگذاریم - هیوم، 1362، . - 11 بنابراین در طول تاریخ، ادیان زاینده و سازنده بسیاری از تمدنها بودهاند و ادیان بزرگ شالودههایی است که تمدنهای بزرگ بر آن بنا شدهاند.
همانطور که گفته شد، در فرهنگ و تمدن غرب مسیحی، رشد چشمگیر آگاهی از تکثر دینی میراث عصر حاضر تلقی میشود - که از نتایج گسترش ارتباطات و همچنین توسعه علوم دینشناختی است - ، در حالی که اسلام تنها دین وحیانی استکه تقریباً با همه ادیان عمده و تمدنهای مختلف بهطور مستقیم در تماس بوده و بدین طریق کثرتگرایی را در خود تجربه نمود، و مبنای تمدن پهناوری قرار گرفت که از کنارههای اقیانوس اطلس تا سواحل اقیانوس آرام گسترده و گروههای قومی و نژادی کثیری، از عرب، ایرانی، هندی، پاکستانی، مالایایی، چینی، اروپایی، آفریقایی، ترک و طوایف بسیاری دیگر از مردم را در برگرفته است.
به طور کلی، از نگاه تاریخی، دین اسلام پس از دورهای طولانی و بعد از عصر شمولیت دینی و تمدنی - حدود 900 یا 800 تا 200 سال پیش از میلاد، که یاسپرس از آن به »عصر محوری1 - the axial age - « تعبیر میکند - ، ظهور کرد.
.1 گاهی در مطالعات دینشناسی، آنگاه که ادیان را در بستر تاریخ مینگرند، به سه دوره اشاره میکنند: .1 دوره پیش از عصر محوری - قبل از قرن نهم یا هشتم پیش از میلاد - ؛ .2 دوره محوری - حدود 900 یا 800 تا 200 سال پیش از میلاد - ؛ و .3 دوره پس از عصر محوری - از قرن دوم پیش از میلاد تاکنون - .
دوره نخست در واقع عصر ادیان ابتدایی است. دین ابتدایی دینی قبیله ای و محلی بود که بیشتر حافظ نظم جاری اشیا، حیات قبیله یا حکومت و زیستبوم آن بود. بشریتو جهانِ موجودات زنده، بخشی از یک کل تلقی میشد، و انسان ابتدایی نیز خود را بخشی از یک ارگانیسم زنده اجتماعی میدید و نه فردی جدا و مستقل. دوره دوم دوره پدید آمدن بینشهای معنوی بزرگ است که در چهرهها و متون مقدس مهمی تبلور یافت.