بخشی از مقاله
چکیده
زشتی فزاینده ای که اینک در همه جا، چه در کشورهایی که جهان سومی نام گرفته اند و چه در کشورهای فرا صنعتی، می بینیم حاکی از ویرانی درونی انسان امروزی است. همچون انسان الگو پذیر و تکراری- که خود دلیل بی محتوایی اوست - فضا نیز کاملا" یکدست و همگون شده است. در این نوشتارپس ازبیان ضرورت کشف فضاهای گمشده دراستحکام بخشی بافتهای تاریخی به دلائل شکلگیری فضاهای گمشده در بافتهای شهری ایران می پردازیم. در ادامه انواع فضاهای گمشده و نیز تئوریهای راجر ترانسیک در زمینه ی کشف و طراحی فضاهای گمشده بیان خواهد شد.
نبض گذشته ی ما، در بوها، مزه ها و سلیقه های فراموش شده می زند. درست مانند فضاهای شگفتیها و بهشت گمشده که در " آسمانهای بلند جان" جای دارد. به قول هانری استی یرلین در بررسی درخشانش راجع به اصفهان،" در اینجا همواره از یک فضای بسته یکسره به فضای بسته ی دیگر گذر می کنیم." اما با همه ی این احوال چگونه می توانیم این فضاهای گمشده را در معماری جدید بافتهای تاریخی شهرهایمان باز یابیم؟ پاسخ این پرسش به خود ما بستگی خواهد داشت، زیرا ساختمان هر فضای قابل سکونت، در غایت امر، گذار به سوی دنیا های ناپیدا و جستجو به منظور یافتن فضاهای گمشده است.
-1 مقدمه
تا آنجا که به یاد داریم،درفضاهایی گسسته ازهم زیسته ایم.در فضاهایی که ممکن نبود شکل و محتوا در پیوندی هماهنگ ، پیکری یگانه بسازند.به عکس،تا چشم کار می کرد همه ترکهای پیچش ذهن را جا به جا در آنها می دیدی. هیچ چیز سر جای خود نبود، چیزی هم راه به جایی نمی برد . فضاهای برخاسته از اعصار گوناگون را که به هم دهن کجی می کردند، گردآورده و در موزاییک های تصادفی بر روی هم و پهلو به پهلوی هم می چیدند، به گونه ای که همیشه احساس می کردیم در برهوت زندگی می کنیم. تنها چشم انداز جادویی کوهها و کشش صمیمانه ی روابط انسانی بود که ما را خواه- ناخواه درواقعیتی ملموس نگاه می داشت. نسل ما برخورد فرهنگها را با گوشت و پوست خود تجربه کرد.
-2 پرسشهای پژوهش
امروزه شهرها با مشکل بزرگی در زمینه طراحی شهری روبرو هستند فضاهای شهری نقش خود را از دست داده اند فضاهایی که در گذشته ای نه چندان دور، اجتماعی ترین فضاهای هر شهر به شمار می آمدند. مانند بازارها، خیابانها و میادینی که مملو از جمعیت بودند و مفهوم سنتی فضا را به همراه داشتند امروزه به کهنه ترین نقاط شهری تبدیل شده اند و نتوانسته اند با گسترش شهر نقش و جایگاه واقعی خود را پیدا کنند و در حیات شهر جدید هیچ نقش مؤثری ندارند.
فضاها مفهوم سنتی خود را از دست داده اند و به عناصری وسیع، بدون شکل و فارغ از هرگونه نقش مؤثر در حیات شهری تبدیل شده اند. دیگر از بناهای پیوسته ای که جزئی از بافت خیابان ها و میادین بودند و به تعریف فضاهای زنده می پرداختند ، خبری نیست »آنها به اجسامی جدا از هم تبدیل شده اند که تنها به وجود خود می اندیشند، نه به شهر و نه به کلیت بخشیدن به شهر
این مقاله، در پی پاسخگویی به سؤالاتی از این دست میباشد:
برقراری ارتباط پایدار میان محیط کالبدی و انسان، از چه طریق امکانپذیر است و به چه عواملی بستگی دارد؟
آیا میتوان برای این ارتباط پایدار نظامی متصور شد و یا اینکه چنین ارتباطی به صورتبندیهای نظاممند تن در نمیدهد؟
در صورت امکان تحقق این تصور، چگونه نظامی را میتوان برای تبیین این ارتباط در نظر گرفت و چنین نظامی دارای چه ابعاد و ویژگی هایی خواهد بود؟
دستاوردهای نظری و عملی تصور چنین نظامی، در راستای ساماندهی هدایت و کنترل این ارتباط چه میتواند باشد؟
بنیاد شکلگیری چنین سؤالاتی را میتوان در عدم وجود رابطه صحیح بین محتوا و کالبد معماری در شهرهای معاصر جستجو کرد. آنچه که امروزه از آن با عناوینی از قبیل بحران معنا و هویت شهری یاد می گردد، عدم توانایی طراحی معاصر در حفظ هویت و پایداری معماری که در پی عدم موفقیت در برقراری پیوندهای عاطفی و روانی بین محیط و ساکنان ایجاد شده است می طلبد که با توجه به لزوم دخالت آگاهانه و صاحبنظرانه، در تغییرات اجتنابناپذیر آتی شهرها و محیطهای انسانی، روشهایی به دست داده شود که زمینه را برای ایجاد پیوندی پایدار و پرمعنا میان محیط زندگی و ساکنان آن فراهم نماید. پرواضح است که دستیابی به روشهایی از این دست قائم بر شناخت هر چه عمیقتر و صحیحتر از ظرف و مظروف و رابطه میان آنها است.
-3 فرضیات پژوهش
در راستای موضوعات مطرح شده ، فرضیاتی با توجه به مطالب مورد نظر ارائه می گردند که عبارتند از:
الف- دلائلی مبنی بر شکلگیری فضاهای گمشده در بافتهای شهری ایران وجود دارد.
ب- انواع فضاهای گمشده در بافتهای شهری وجود دارد.
ج- تئوریهای کشف فضاهای گمشده و قواعد طراحی در جهت پایداری معماری شهر خواهند بود.
-4 یافته های پژوهش - گمشده
بررسی دگرگونی های شهری ایران که از دوران پهلوی اول آغاز می شود ، بدوت توجه به شرایط سیاسی - اجتماعی آن دوره و حضور استعمار، به خوبی قابل درک نیست . انقلاب صنعتی اروپا با ایجاد تغییرات اساسی در مناسبات تولیدی و اجتماعی ، و نیز بازرسیهای بعد از جنگ جهانی دوم ، عمدتاً شالوده دگرگونیهای اساسی در شهرهای ایران قرار گرفتند. اما در ایران مداخله در بافت های شهری که از زمان رضا شاه - 1304 - شروع شد، نه بر پایه ضرورت های واقعی ، بلکه بدون توجه به ویژگی های فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی جامعه آن وزر ایران ، صرفاً در پی ایجاد موج نو گرایی و تجدد طلبی و با تقلید از الگوهای شهرهای اروپایی انجام شد
بنابراین در اکثر شهرهای ما همچون سایر شهرهای خاور میانه آسیا و آفریقا، تحت تاثیر نفوذ مستقیم و غیر مستقیم استعمار توسعه شهری تجربه شده در کشورهای اروپایی به صورتی خام با الگو برداری از طر ح های »هوسمان « در پاریس اجرا شد در اکثر کشورهای اروپایی مداخله هایی در جوار شهرها و خارج از هسته های تاریخی صورت گرفت- مانند طرحهای »اتریش ،1985،«1972 و »فلورانس ،«1865 و بافت های تاریخی از مداخله مصون ماندند. در حالیکه درشهرهای ایران، این دگر گونیهای به شکل ساختار شکنی و گسیختن همبستگی های بافت، عملاً بر اندام زنده و به هم پیوسته بافت تاریخی تاخت آورد، و در اکثر شهرها بازاررا که اصلی ترین عنصر ساختار موجود، و غالباً ستون فقرات آن محسوب می شد ، گسست. این نوع دخالت را در اکثر شهرهای تاریخی از جمله مشهد ،شیرا ز، اصفهان، یزد ، همدان ، اردبیل ،سمنان و.… می توان مشاهده کرد.
دخالات در بافت های شهری از 1304 در ایران آغاز شد. تهیه نقشه های کمر بندی و توسعه و اصلاح برخی معابر از اهم اقدامات تا قبل از شروع جنگ جهانی دوم 1320 به شمار می آیند.
ابزار این تغییرات ، حضور مستشاران خارجی - فرانسوی - آلمانی - و برگشتن تحصیل کردگان ایرانی از فرنگ هستند. در فاصله سالهای 1347 تا 1351 در قالب برنامه های عمرانی چهارم، موضوع نوسازی محلات قدیمی در قالب طرحهای جامع مورد توجه قرار گرفت . طی این برنامه ، طرحهای جامع 20 شهر که برخی از آنها در برنامه سوم آغاز شده بود، تصویب و برای اجرا به شهرداری ها ابلاغ شد. انتقادهای وارد بر اغلب طرحهای جامع را که در این دوره تهیه شد از دیدگاه برخورد به مراکز تاریخی شهرها می توان به این قرار بر شمرد:
- بی توجهی به ساختار کالبدی شهر موجود و چگونگی یکپارچگی و عدم تضعیف بخش های قدیمی در مقابل توسعه جدید؛
- بی توجهی به عناصر و اجزای ساختاری بافت موجود و حفظ پیوند بین آنها؛
- بی توجهی به برنامه ریزی های مالی و امکان پذیری بهسازی و ساماندهی بافت قدیم؛
- اولویت دادن به دسترسی سواره بدون توجه به حجم اتومبیل و نیازهای موجود در الگوهای تجویز شده ؛
- عدم حضور دستگاه نظارت و تبدیل شدن طرحهای به ابزاری جهت سود جویی.
در برنامه پنجم - 1356-1351 - به لزوم حفظ بافت تاریخی و توجه به اصالت آنها اشاره شد اما اقدام قابل توجهی در سطح کشور،عملاً صورت نگرفت.
بعد از انقلاب اسلامی ، وزارت کشور در سال 1363 دستور العمل تهیه »طرحهای روانبخشی « را طی بخشنامه ای به استانداری های سراسر کشور ابلاغ داد. این اقدام را می توان در حکم نخستین مداخله جدی در بافت قدیم شهر های بشمار آورد. این طرحها مشکلات عمدهبافت های شهری را فقدان دسترسی سواره و عمدتاً کالبدی می دانستند.
در پی صدور این دستور العمل ، اقدامات روانبخشی در تعدادی از شهرها آغاز شد ، اما در این مرحله نیز به علت فقدان مبانی نظری و راهبردی مشخص جهت مواجه با بافتهای تاریخی ، این اقدامات عملا از حد کفسازی وجداره سازی بخشی از تأسیسات فراتر نرفت.
در یک دسته بندی کلی فضاهای گمشده به دو دسته مادی - ظاهری - و - معانی و مفهومی - طبقه بندی می شوند:
- فضاهای گمشده مادی - ظاهری - این دسته فضاها در واقع آن سری از فضاهای گمشده می باشند که همانطور که راجر ترانسیک به آنها اشاره کرده است ،
در واقع فضاهای عینی را اشغال کرده اند و قابل رؤیت می باشند و در سه دسته :
الف - کالبد - توده ساختمانی - ، ساختمانی که موجود است ولی به دلیل فقدان کاربردی مناسب گمشده می باشند.