بخشی از مقاله
چکیده
معمولاً نارسایی یادگیری با پیشرفت ضعیف در مهارت های تحصیلی همراه است. بخش عمده ای از کودکان با نارسایی های ویژه یادگیری، از نظر تحصیلی عقب تر از دانش آموزان هم سن خود هستند. تقریباً یک سوم آن ها در یک کلاس مردود شده اند.
از سوی دیگر، مشکلات تحصیلی یکی از نشانه های هشداردهنده افت تحصیلی است. از این رو، با شناخت دانش آموزان با نارسایی های ویژه در یادگیری و اقدامات مناسب برای این دانش آموزان، می توان از بروز مشکلات تحصیلی متعدد از جمله خواندن، نوشتن و ریاضی در دوران تحصیل و حتی پس از آن پیشگیری نمود. با توجه به این که مهارت خواندن، نوشتن و ریاضی از نیازهای حیاتی در دنیای امروز است، و فردی که در این سه مهارت اساسی مشکل داشته باشد در وضع بسیار نامطلوبی قرار می گیرد، آشنایی با این کودکان و به کارگیری روش های آموزش صحیح برای این افراد، امری مهم تلقی می گردد.
در همین راستا، مقاله حاضر به معرفی کودکانی می پردازد که در زمینه خواندن، نوشتن و ریاضی دچار نارسایی هستند. همچنین مباحث نظری و مرتبط با این کودکان را مرور، و از همه مهمتر، راهبردهای آموزشی مفیدی را در این زمینه ارائه می کند، که برای متولیان آموزش و درمان این گروه از کودکان مؤثر می باشد.
-1-1 مقدمه
انسان از بدو تولد تا هنگام مرگ، همواره یاد می گیرد و بیشتر رفتارها، گفتار و فعالیت های خود را بر اساس یادگیری انجام می دهد. به همین دلیل بین زندگی و یادگیری ارتباطی ذاتی و پیوسته وجود دارد. به عبارتی، هر قدر میزان یادگیری فرد بیشتر باشد، زندگی او با معناتر، مؤثرتر و مطلوب تر خواهد بود. مهم این است که بپذیریم مهارت یادگیری، یکی از مهارت های اساسی زندگی بشری است و علاوه بر آن یکی از نیازهای بنیادین زندگی سالم و جامعه سالم به شمار می رود
نقش یادگیری در رشد آدمی، روز به روز بیشتر مورد توجه متخصصان قرار گرفته، تا جایی که حضور فعال و بقاء فرد در جامعه بدون یادگیری، تقریباً غیرممکن است
از سال 1950 روان شناسان، پزشکان و متخصصان آموزش ویژه، به گروه خاصی از دانش آموزان و آموزش آنان علاقمند شدند. این گروه از دانش آموزان، از نظر جسمی و مغزی دچار هیچ گونه عارضه مشخصی نیستند، ولی در یادگیری اشکالاتی دارند. گاهی این اشکالات در یادگیری با نابهنجاری های رفتاری نیز همراه است. از این دانش آموزان با نام های متفاوتی در کتاب های روان شناسی و علوم تربیتی یاد شده است، که متداول ترین آنها عبارتند از: ضایعات مغزی، ضایعات خفیف مغزی و آسیب های عصبی. دانشمندانی که این اصطلاحات را به کار برده اند، ریشه اصلی در یادگیری را عوامل بدنی فرض کرده اند، ولی امروزه این فرض آنان با اعتراضات و انتقادات شدید و همچنین دشواری های عملی زیادی مواجه شده است.
دلیل این انتقادات بیشتر این است که، متخصصان آموزشی با بسیاری از دانش آموزان مواجه می شوندکه دچاراشکال در یادگیری هستند، ولی هیچ گونه مدرک معتبری یا دلیلی بر نابهنجاری های عصبی یا ضایعات مغزی در آنان نیافته اند، در حالی که دانش آموزان دیگری وجود دارند که دچار ضایعات مشخص مغزی هستند، ولی هیچ گونه مشکلی در یادگیری ندارند.
به همین دلیل، اصطلاحاتی که ریشه نارسایی در یادگیری را عوامل بدنی فرض کرده اند، کم کم اعتبار خود را از دست داده اند و اکنون عنوان نارسایی های ویژه در یادگیری1 برای دانش آموزانی که دارای بهره هوش طبیعی هستند، ولی در یادگیری برخی مهارت ها مانند تکلم، خواندن، هجی کردن، نوشتن، حساب کردن، ادراک بینایی، ادراک شنوایی، توالی حافظه بینایی و توالی حافظه شنوایی دچار اشکال هستند، به کار می رود
نارسایی یادگیری، از جمله اختلالات دارای شیوع و رو به گسترش است و از وسیعترین و شاید چالش برانگیزترین حیطه های آموزش ویژه است - صداقتی و همکاران، 1389، به نقل از اصغری نکاح و همکاران، . - 1392 با وجود اینکه این حوزه به تازگی وارد برنامه آموزش ویژه شده است، ریشه های آن در سایر حوزه های آموزش استثنایی، و به خصوص در کم توانی ذهنی از گذشته وجود داشته است
-2-1 مروری بر تاریخچه و تعریف نارسایی های ویژه در یادگیری
واژه ناتوانی یادگیری3 در اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960برای توصیف تفاوت بین هوش و مهارت های تحصیلی که به وسیله آزمونهای استاندارد اندازه گیری میشوند مورد استفاده قرار گرفت - احدی و کاکاوند، . - 1385 ناتوانی یادگیری در دهه1960به عنوان جدیدترین حوزه فرعی در قلمرو کودکان استثنایی وارد شد. در سال 1963ساموئل کرک4 متخصص بهداشت روان و پیشگام آموزش و پرورش استثنایی برای اولین بار، اصطلاح ناتوانی یادگیری را به کار برد. او بیان کرد "اصطلاح ناتوانی یادگیری را برای توصیف گروهی ازکودکانی که اختلالاتی در زمینه رشد زبان، گفتار، خواندن و مهارتهای وابسته به ارتباط دارند به کار برده ام" - هالاهان5 و همکاران، . - 1391 تعاریف گوناگونی در این باره این صورت گرفته است، ولی یکی از تعاریف رسمی که توسط مشاوران وزارت آموزش و پرورش آمریکا در امر کودکان استثنایی در سال 13968 ارائه شده ، نارسایی ویژه در یادگیری این چنین تعریف گردیده است: اختلال در یک یا چند مورد از فرایندهای روانشناختی اساسی است، که این فرایندها در درک یا استفاده از زبان گفتاری یا نوشتاری نقش دارند. این اختلال ها ممکن است به صورت اختلالات شنیدن، تفکر، صحبت کردن، خواندن، نوشتن، هجی کردن یا حساب ظاهر شود. آنها در برگیرنده شرایطی هستند که تحت عنوان معلولیت های ادراکی، آسیب مغزی، بدکارکردی خفیف مغزی، نارساخوانی، زبان پریشی تحولی و... به آنها اشاره شده است. این اختلالات شامل مشکلات یادگیری که عمدتاً ناشی از معلولیت های بینایی، شنوایی، حرکتی، عقب ماندگی ذهنی ، اختلالات هیجانی و کمبودهای محیطی هستند، نمی شوند
-3- 1 عوامل نارسایی های ویژه در یادگیری
عوامل دخیل را بر اساس نظریه های موجود در زمینه نارسایی های ویژه در یادگیری، به طور کلی می توان به سه دسته عمده تقسیم کرد:
-1-3-1 دسته اول، مرتبط با عوامل جسمی است که خود به دو گروه تقسیم می شود:
الف - بر اساس شیوع نارسایی در خانواده، بالا بودن ضریب همبستگی این مشکل در دوقلوهای یک تخمکی در برابر دوقلوهای دو تخمکی و خواهران و برادران عادی، تداوم این گونه نارسایی ها در طول زندگی، ناهنجاری های ژنتیکی هورمونی، بیوشیمیایی، آبشخور نارسایی در یادگیری این کودکان مسائل زیستی و ژنتیکی که ریشه توارثی دارند، می باشد.
ب - عفونت ها، ویروس ها، مسمومیت ها و آسیب های مغزی در دوران رشد که ناشی از مسائل عصبی- زیستی اکتسابی است.
-2-3-1 دسته دوم، مرتبط با عوامل محیطی می باشد: نظیر فقر محرکات محیطی، تغذیه ناکافی، بی سوادی والدین، نظام ارزشی حاکم بر خانواده، عدم توجه مربیان به آموزش درست یا استفاده از روش های آموزشی صحیح، برنامه و محتوای درسی نامناسب، عدم آموزش مهارت های اجتماعی
-3-3-1 دسته سوم، ترکیبی از عوامل جسمی و محیطی است
-4-1 تقسیم بندی نارسایی های ویژه در یادگیری
انجمن روانپزشکی آمریکا در آخرین طبقه بندی خود، نارسایی های ویژه در یادگیری را زیرعنوان نارسایی های ویژه به شکل زیر طبقه بندی می کند:
-1-4-1 نارسایی در مهارت های تحصیلی، شامل: اختلال در خواندن، نوشتن و ریاضیات
-2-4-1 نارسایی در زبان و گفتار، شامل: اختلال در تلفظ حروف و کلمات، تلفظ زبان بیانی و تلفظ زبان دریافتی
-3-4- 1 نارسایی در مهارت های حرکتی، شامل: نارسایی در رشد هماهنگی حرکتی و سایر نارسایی های مربوط به رشد
-5- 1 رویکردهای نظری نارسایی های ویژه در یادگیری
وقتی نگاهی به تاریخچه نارسایی های ویژه در یادگیری می اندازیم، نظریه های گوناگونی را در آن می یابیم که هر کدام از منظر متفاوتی به موضوع نارسایی های یادگیری می پردازند. یکی از این نظریه ها، نظریه غلبه طرفی مغزاست که بر اساس این دیدگاه، کودکانی که دچار غلبه طرفی راست مغز هستند ممکن است دچار نارسایی های ویژه در یادگیری شوند. نظریه دیگر مربوط به شناخت گرایان است، که به هم ریختن ارتباط و توازن رشد کلامی و غیرکلامی و استفاده از توانایی های غیرکلامی برای تکالیف مدرسه را علت نارسایی یادگیری می دانند.
بر اساس نظر روانکاوان، کنشهای "من" ناقص، منجر به ناکامی کودک در به انجام رساندن وظایف و سرانجام عزت نفس پایین می شود. نظریه کوتاهی دامنه توجه، چنین مطرح می کند که کودکان با نارسایی های ویژه در یادگیری، دچار اشکال در توجه، تمرکز و دقت هستند. صاحب نظران نظریه فرابری آگاهی ها، بر این باورند که کودکان با نارسایی های ویژه در یادگیری، دچار اشکال در دریافت، تجزیه و تحلیل، ضبط و بازگردانی آگاهی ها و محرک های محیطی اند.
یکی دیگر از نظریه ها، نظریه تاخیر در رشد است که بر پایه این دیدگاه، این کودکان، کندتراز همسالان خود، آگاهی ها و محرک های محیطی را در زمینه های خاص جذب می کنند. با توجه به نظریه ضایعات خفیف مغز، این کودکان در مقایسه با کودکان بهنجار، دارای نشانه های بیشتری از آسیب های عصبی هستند. و سرانجام نظریه چندعاملی بر این باور است، به جای نظریه های یک عاملی، این گونه کودکان را به پنج گروه متفاوت تقسیم کنیم، تا هرکدام از نظریه های مختلف، یک گروه ازاین کودکان را شامل شود
-6-1 برآورد شیوع نارسایی های ویژه در یادگیری
بررسی منابع موجود در زمینه نارسایی های یادگیری نشان می دهد، که در خصوص میزان شیوع نارسایی های یادگیری، برآوردهای متفاوتی انجام شده است که به این صورت گزارش داده می شود:با احتساب افراد خفیف، میزان شیوع احتمالاً بین 4 تا 5 درصد کل افراد خواهد بود. و اگر فقط اختلالات شدید و اختصاصی را در نظر بگیریم، میزان شیوع کمتر و در حدود 1/5 درصد خواهد بود - کریمی، . - 1394 به گزارش انجمن روانپزشکی آمریکا، میزان شیوع در کودکان مدرسه ای بین 5 تا 15 درصد است و در بزرگسالان به نظر می رسد 4 درصد است