بخشی از مقاله
چکیده
واژه ي " قاف " از جمله واژه هایی است که در اشعار بسیاري از شاعران آمده است. اصولا این واژه به چه معنی است؟
و شاعران چگونه این واژه را در اشعارشان بکار برده اند؟ و نماد و مشبه به چه چیزي است؟ در این مقاله، مورد بررسی قرار می گیرد و شواهد شعري از برخی شاعران با ذکر شماره بیت در دیوان آنها به طور مجمل آورده می شود.
-1 مقدمه
واژه قاف در ذهن اکثر خوانندگان به ویژه عده اي از ادب دوستان ناشناخته می باشد. هدف این مقاله بررسی واژه قاف و تعابیر و برداشتی که شاعران مختلف از این واژه داشتند و به چه مفهوم و نمادي در اشعارشان بکار برده اند، بررسی می شود. واژه قاف در ذهن اکثر خوانندگان به ویژه عده اي از ادب دوستان ناشناخته می باشد. هدف این مقاله بررسی واژه قاف و تعابیر و برداشتی که شاعران مختلف از این واژه داشتند و به چه مفهوم و نمادي در اشعارشان بکار برده اند، بررسی می شود.
کوه قاف چنانکه در اساطیر آمده است بر گرداگرد زمین کشیده شده و بر تمام جهان احاطه دارد. در نظر "مولانا جلال الدین محمد مولوي" سایه حق در زمین مانند کوه قاف است که سراسر وسعت زمین را در بر می گیرد و روح خدایی مانند سیمرغی است بسیار عالی طواف که ستایش او را تا قیامت پایانی نیست.
ظلّ او اندر زمین چون کوه قاف // روح او سیمرغ بس عالی طواف
با این مقدمه کوتاه واژه " قاف " و عبارت " قاف تا قاف " را مختصر در دواوین برخی از شاعران مورد بررسی قرار می دهیم .
-2 کوه قاف
کوه قاف در جغرافیاي اساطیري ایران کوهی بوده است که گمان می کردند سراسر دایره زمین را در بر گرفته و آن سوي قاف دیگر مکانی نیست. به گمان آنان قاف بزرگترین و بلندترین کوههاي جهان بود که جز سیمرغ کسی توان رسیدن به آن را ندارد.
پیشینیان کوه قاف را میخ زمین میدانستند. جنس آن را از زمرد سبز نوشتهاند و به باور آنها کبودي آسمان همان روشنایی زمردین است که از این کوه بازمیتابد وگرنه آسمان در اصل از عاج سپیدتر است. در کوه قاف هیچ آدمی زندگی نمیکند.
به این ترتیب هنگامی که شاعري "قاف تا قاف جهان" را در اشعارش به کار برده، منظورش تمامی پهنه ي زمین بوده است. چرا که براساس اندیشه خود زمین را مانند دایره اي به نظر می آورده که کوه قاف، مانند محیط دایره، وسعت آن را در بر می گرفت. مشایخ گفته اند که کل دنیا یک قدم اولیاءاالله است و گفته اند که یک قدم، ولی پانصد سال راه است و یک نفر از اولیا یک قدم را یک طرف کوه قاف می گذاشت و قدم دیگر بر آن طرف دیگر و کل زمین در میان دو قدم او بود.
شیخ ابو محمد عبداالله شوشتري می گفت که بر کوه قاف برآمدم و کشتی نوح –علیه السلام- را دیدم آنجا افتاده، وصف آن کوه و آن کشتی کردي و گفتی که خداي را در بصره، بنده اي است که بر جاي خود نشسته، یک پاي را بر می دارد و بر سر کوه قاف منهد و آن بنده او بوده – رضوان االله تعالی.
-3 جلوه هایی از شعر شاعران
اکنون جلوه هایی از شاعران در اشعارشان :
طرفه حالی که به یک حرف زبان نگشادیم // قاف تا قاف جهان پر شد از افسانه ما
نی نی آن سوي سقف جایی هست // قله قاف را هوایی هست
اوج پروازم ار بود انصاف // هست قایم مقام قله قاف
ماهی که قاف تا قاف از عکس اوست روشن // چون روي تو بدیده پشتی چو دال کوه
پیغمبرست پیشرو خلق ، یکسره // کز قاف تا به قاف رسیده ست دعوتش
همچو مرغ خانگی در زیر دارد بیضه لیک // قاف تا قافش بود مانند عنقا زیر پر
ساحري از قاف تا قاف تو داري // مشرق و مغرب تورا دو نقطه قافست
هر مدعیی زقلف تا قاف // بیهوده زعشق تو زند لاف
-4 قاف مشبه به عظمت و استواري
در تمامی شواهدي که در زیر خواهد آمد، عظمت کوه قاف یا شکوه و ارج و استواریش به نوعی مورد نظر شاعران بوده است. گاهی قاف مشبه به است، مانند "قاف عشق" که در اینجا عشق در عظمت به کوه قاف تشبیه شده است که علاوه بر بزرگی، وسیله خیال هر بی سروپایی نیست. و زمانی خود استعاره اي است که می تواند همه بزرگی و خوبی را در وجود کسی نشان دهد، چنانکه مولوي عاشقان حق را در هنگام مرگ به کوه قاف تشبیه کرده است؛ آنگاه قاف را بعنوان لفظ مستعاري در مورد بدن عاشق به کار برده است:
در کفن پیچیده بینید اي عزیزان کوه قاف // چشم بندست این عجب یا امتحان