بخشی از مقاله
چکیده
هدف این مطالعه، بررسی کیفیت زندگی از دیدگاه قرآن است. روش مطالعه کتابخانهای و رویکرد در تحلیل دادهها استنباطی میباشد. بر اساس مطالعات انجام شده، نتیجه میگیریم که این جهان بر اساس حکمت الهی میچرخد و هیچ حادثهای بدون دلیل و مصلحت نیست . مهم این است که حکمتها و مصلحتها را بشناسیم و این معناشناسی باعث رضایت از زندگی و رضایت از زندگی باعث زندگی باکیفیت خوب و مثبت میشود.
مقدمه:
زمانی که حس معنویت را روزانه از خودمان جدا می کنیم به راحتی فرصت های داشتن لحظات ناب را از دست می دهیم آن چنان خود را غرق در چیزها و مسائل بیهوده می کنیم که حتی وقتی با مقدسات مواجه می شویم آن را تشخیص نمی دهیم.زمانی که به مقدسات توجه می کنیم زندگی را با حیرت و شگفتی و رضایت هر چه بیشتر شروع می کنیم و در یک کار به واسطه ی عشق الهی با خداوند مشارکت می کنیم
دراینجا بحث از کیفیت زندگی مطرح است که از دیدگاه های مختلف مخصوصا دیدگاه قرآن به آن اشاره شده است. قرآن علاوه بر تأکید بر معاد، وجود بهشت و جهنم، به هدفمندی هستی تأکید نموده است که این هدفمندی برخاسته ازهمان کیفیت و رضایت افراد از زندگی می باشد .
سازمان جهانی بهداشت در تعریف جامعه از کیفیت زندگی، آن را به عنوان درک فرد از وضعیت کنونی اش باتوجه به فرهنگ ونظام ارزشی که در آن زندگی می کند و ارتباط این دریافت ها با اهداف،انتظارات،استانداردها وا ولویت های مورد نظر فرد تعریف می کند. کیفیت زندگی به مقدار زیاد از ارزش ها متاثر است
انسان کلا وذاتا تلاش می کند شرایط زندگی اش را طوری فراهم نماید که با کیفیت مطلوبی همراه باشد. چنین نگرشی خود باعث معنا دادن به زندگی و هدفمندی زندگی فرد می شود و وقتی به اهداف خود می رسد یا به آنها نزدیک می شود متقابلا از رضایت در زندگی برخوردار می شود و همین کیفیت زندگی فرد را بالا می برد.
انسان موجودی هدفمند و از بیهودگی گریزان است.علت نارضایتی از زندگی، ناکامی در رفاه نیست زندگی ساده و سخت را هم می توان دوست داشت به شرط آن که زندگی را درک کرده باشیم و به معنایی از زندگی دست یافته باشیم که خود باعث رضایت درونی می شود. انسان موفق کسی است که انتخاب گر خوبی باشد. اشتباه در انتخاب، موجب ناکامی می گردد و ناکامی به نارضایتی ختم می شود
وقتی خدا و مذهب معنای زندگی شد انسان می داند چرا زنده است؟ چرا باید زندگی کند؟ سرانجامش چه خواهد شد؟ بدین سان از حیرت و سرگردانی در می آید. چون برای عالی ترین و بلکه تنها مفهوم حیات زندگی می کند، برخود می بالد و احساس رضایت و خشنودی می کند.انسان و زندگی مفاهیمی هستند که هرگز از یک دیگر جدا نمی شوند و هیچ راه فراری از آن نیست. پس انسان تا هست باید زندگی کند.انسان میان دو راهی زندگی و عدم زندگی قرار ندارد بدون تردید زندگی باید کرد اما می توان پرسید زندگی گوارا و لذت بخش کدام است؟ بشر در جستجوی خوشبختی است ودر پی آن است که به زندگی رضایتمندانه دست یابد.
رضامندی بستر موفقیت و کامیابی است.هیچ انسان موفقی نیست که از هنر»رضایت از زندگی« برخوردار نباشد. بدون رضایتمندی امکان پیشرفت و موفقیت وجود ندارد. انسان های موفق کسانی هستند که با زندگی خود مشکلی ندارند. اشتباه نکنید! نمی گویم» در زندگی« خود مشکلی ندارند،بلکه می گویم»با زندگی«خود مشکلی ندارند.اتفاقا در بیشتر موارد انسان های موفق با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنند اما احساس نارضایتی از زندگی نداشتند. - پسندیده،. - 1384شما به زندگی پیامبران و اولیاء الهی دقت کنید بیشترین سختی ها را تحمل کردند در عین حال ناراضی و ناامید نبودند به همین دلیل موفق ترین انسان های تاریخ بشر نیز هستند. پس همیشه به یاد داشته باشیم:
یکی از کلیدهای رضایت از زندگی، راحت گرفتن زندگی است. راحتی زندگی را باید در خودمان جستجو کنیم و همواره بستگی به عوامل بیرونی ندارد.
امام کاظم - ع - می فرماید:
- أهینوا الدنیا و تهاونوا بها فإنها مأ اهانهأ قوم إلا هنا هم االله العیش - دنیا را ناچیز بشمرید و آن را راحت بگیر ید که به تحقیق هیچ مردمی آن را راحت نگرفتند مگر آنکه خداوند، زندگی را بر آنان گوارا نمود.
در این حدیث به دو نکته اساسی اشاره شده: -1ناچیز شمردن دنیا -2راحت گرفتن آن
چگونگی نگرش ما به دنیا نقش مهمی در رضایت از زندگی دارد همیشه راحتی زندگی در امکانات نیست در راحت گرفتن آن هم است.
دانشمندانی همچون فروید»ناکامی در لذت طلبی«را علت بیماری های روانی می دانستند ودیگران مثل آدلر »ناکامی در قدرت طلبی«را دلیل اصلی این بیماری ها می دانستند اما فرانکل معتقد است که ناکامی در معنا یابی، علت بیماری های روانی است:"تلاش برای یافتن معنا در زندگی، اساسی ترین نیروی محرک هر فرد در دوران زندگی است." - پسندیده، - 1384 آیت االله جوادی آملی ضمن طرح دیدگاه های مختلف درباره علت اجتماعی زیستن انسان و با
مروری بر دیدگاه علامه طباطبایی با ارائه تحلیلی عقلی از زندگی اجتماعی می نویسد :
انسان نه چون حیوان است که همه همت او شکمش باشد ونه فرشته است که معصوم باشد بلکه دارای دوجهت است: یکی حیث طبیعی که ذات اقدس الهی آن را به طبیعت طین، حماء منسون و گل و لای اسناء می دهد - إنی خالقُ بشرأ صلصال مِّن حماء مّسنُون - در واقع من آفریننده بشری هستم که از گل خشکیده وبدبو شکل یافته است. - حجر - 28/ ودیگری حیث فطری او مستلزم فرشته خویی است.انسان از حیث اول مستثمر بالطبع است اما روح او مدنی بالفطره است و بین این دو گرایش همواره جهاد است.