بخشی از مقاله
مقدمه
در اوایل دهه هفتاد، نشانههاي زیادي از تغییرات فرهنگی و تحولات اجتماعی رخنما شد. پدیده تهاجم فرهنگی، موجی از مباحث و تأملات نظرى و واکنشها را به دنبال داشت. در آن زمان اغلب در محافل علمی و همایشهایی که بدین منظور برپا شد، سلطه فکرى، فرهنگی و ارتباطی جهان غرب و جنگ فرهنگی غربیها علیه مقدسات اسلامی، محور اصلی مباحث بود. این موضوعات در آن موقع به دلیل بروز نشانههایی از بحران هویت و اختلالات فرهنگی اهمیت یافت.
اغلب این تغییرات را از عوارض تهاجم فرهنگی غرب به شمار میآوردند و عوامل درونی تسهیل کننده نفوذ خارجی را کمتر مورد توجه قرار میدادند. عواملی چون تنوع و تعارض نظامهاى اجتماعی و شخصیتی،و تشتّت، تداخل و تعارض ابعاد درونی آنها، اعم از ابعاد اقتصادى، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی و ضعف نظام اجتماعی که هر کدام نقش بهسزایی در ایجاد چالشهایی در سطح هویت دارند، کمتر مورد بررسی قرار گرفت.
پس از گذشت حدود یک دهه از طرح بحثهاى مربوط به تهاجم فرهنگی، در ابتداى دهه هشتاد مشکلات فرهنگی جامعه ایرانی با گفتمان دیگرى که نگاه درونیترى داشت، بدون آنکه »غربگرایی« را عمده کند و یا آن را اصل قرار دهد، راه آیندهنگرى را منصفانه گشود.
این روىکرد بر کاستیها و کوتاهیهاى درونی تأکید کرد و بدون آنکه برنامهها و عوامل بیرونی در به انحراف کشاندن جوانان و پدید آوردن انقطاع نسلی را انکار کند، بر ضعفهاى درونی تأکید کرد. بازشناسی مسائل مهم فرهنگی و تلقی بخشی از ناهموارىهاى فرهنگی و ناهنجارىهاى اجتماعی بهمنزله »گسست و انقطاع نسلی«، محملی بود براى آشکار ساختن نشانههاى تازهاى که در جریان اختلالات هویتی نسلهاي جدید بروز کرد.
موضوعات »گسست نسلی« و »بحران هویت« در حدود یک دهه است که جزء دغدغههاى بسیارى از صاحبنظران و برخی نهادهاى رسمی و مراکز علمی کشور قرار گرفت و بهمنزله یکی از چالشهاى اساسی جامعه، مسئلهاى ملی قلمداد گردید
ادبیات نظري
در تغییرات اجتماعی عوامل متعددى دخالت دارند، براى مثال گردش بیوقفه جمعیت با از میان رفتن نسلهاى قدیمیتر و پیدایش نسلهاى تازه که بهگونهاى پیوسته در این جوامع ادامه دارد، مورد توجه اغلب پژوهشگران علوم اجتماعی است؛ پدیدههایی چون »تفاوت نسلها« یا »گسست نسلها« که از عوامل مؤثر در دگرگونیهاى اجتماعی دوران جدید قلمداد میشوند، محصول چنین فرایندىاند.
بررسی پژوهشهایی درباره نسل و مناسبات نسلی نشان میدهد که تعریف دقیق و اجماعی از نسل ارائه نشده است. تعریفهاي عملیاتی در این پژوهشها دچار اغتشاشاند، بهطور مثال پژوهشهایی که سه نسل را بررسی کردهاند در تعیین نسلهاي مختلف دچار اختلاف شدهاند و سنین متفاوت در آنها نمایندگی نسلهاي جدید، قدیم و میانه را برعهده دارند
دائرهالمعارف علوم اجتماعی، نسل را چنین تعریف کرده است: »در جمعیتشناسی، به گروهی از افراد اطلاق میشود که مرحلهاي از حیات را با یکدیگر آغاز کرده یا پایان داده باشند. گروهی که در یک زمان فارغالتحصیل میشوند، گروهی که در زمانی بالنسبه نزدیک به هم به دنیا آمده یا ازدواج کردهاند
بنظر میرسد اگرچه دوره زمانی مقارن، بمثابه متغیر شناساي نسل اهمیت دارد اما در دوران جدید بیش از آن، تجربه ذهنی و جهان فرهنگی مشترك در فهم نسلی مؤثرتر است. »بیکر« نسل را گروهی از افراد میداند که در فاصله زمانی معینی به دنیا آمدهاند، وي معتقد است غالباً» از گروههایی که مقارن با یک رویداد تاریخی بودهاند نیز تحت عنوان نسل آن رویداد نام میبرند؛ مثلاً مردان و زنان جوان جنگ جهانی اول، نسل جنگ اول خوانده میشوند«
موضوع تداوم یا گسست نسلی پدیده تازهاي نیست و از زمان گذشته وجود داشته است. گسست نسلی محصول دگرگونی فکري فرهنگی در جامعه است. اگرچه دگرگونی همواره به گونهاي تدریجی پدید میآید و در بسیاري موارد طبیعی است، اما هنگامی که به لحاظ زمانی دچار فشردگی شود میان باورمندان به گذشته فرهنگی - نسل قبل - با علاقمندان به معاصرت - نسل جدید - فاصلهاي رخ میدهد که براي هردو تحمل سائقههاي فرهنگی دیگري سخت میشود. در این هنگامه شکاف و فاصله نسلی رخ میدهد. بدین ترتیب »منظور از گسست فرهنگی اجتماعی، شکلگیري شکافهاي بنیادي از لحاظ فرهنگی - عدم توافق معنایی و شناختی - و اجتماعی - عدم وفاق در ارزشها و هنجارهاي اجتماعی - میباشد
برخی گسست نسلی را به معناي اختلال در توالی فرهنگی نسلها میدانند که از اختلال در عملکرد نهادهایی پدید میآید که مسئولیت انتقال ارزشها، هنجارها و الگوي تفکر و عمل در حوزه فرهنگ به نسلهاي بعدي را بر عهده دارند - بیات، 1382، ص. - 329 استمرار جامعه از طریق فرایند جامعهپذیري و انتقال ارزشهاي گذشته به نسلهاي تازه تحقق مییابد. البته هیچگاه شیوه زندگی اجتماعی گذشتگان توسط نسلهاي جدید بهطور کامل تکرار نمیشود و همواره با انتقاد، اصلاح و یا رد برخی جنبههاي سنتی و دخالت نوآوريهایی همراه است.
بنگستون از سه وضعیت در مناسبات نسلی یاد میکند
- 1 گسست و انقطاع نسلی؛ انقطاع نسلی حد نهایی بی ارتباطی بین نسلی و در بعضی از سطوح، رابطه خصومتآمیز بین نسلهاست. در این فرض نسلها نسبت به یکدیگر بینیازند و از یکدیگر استقلال دارند.
- 2 توافق نسلی؛ در این وضعیت، نسلها براساس بستر واحد فرهنگی و وحدت رویه، صورتهاي عملی یکسانی داشته و توافق اجتماعی و فرهنگی شکل میگیرد. وجود شکاف در این دیدگاه، امري توهمی تلقی میشود. در این دیدگاه وجود شکاف امري توهمی و خیالگونه است. اختلاف ناچیز امري طبیعی است که در تمامی جوامع و از جمله کشور ما وجود دارد.
- 3 تفاوت نسلی؛ که به معناي قبول حضور همزمان سه نسل مستقل مرتبط با یکدیگر در متن اجتماعی، فرهنگی است. نسلهاي مختلف در وضعیتهاي فرهنگی، اجتماعی معنا مییابند. هر نسل با توجه به درك و فهمی که از اوضاع و موقعیتهاي پیرامونی دارد، هویت مستقل یافته و در عین حال نیز به لحاظ حضور همزمان رابطه تعاملی پیدا میکند. بنابراین تغییر نسلی بر مبناي موقعیتهاي فرهنگی، اجتماعی متفاوت، در فرایندي از گسست و همسانی شکل میگیرد. بنظر میرسد در این وضعیت، نسلها بهرغم تفاوت میل به تعامل دارند.
براي آشنایی بیشتر با دیدگاه صاحبنظران علوم اجتماعی درباره مسائل نسلی، جدول زیر بر اساس سه مقوله تعریف نسل، مسئله نسلی و دلایل مسئله نسلی تنظیم شده است