بخشی از مقاله
چکیده
مقاله حاضر با هدف نقش جنبش دانشجویی بر روند توسعه سیاسی ایران و روش - توصیفی تحلیلی - درصدد برآمده تا گفتمانهای مطرح جنبش دانشجویی و توسعه سیاسی پس از پیروزی انقلاب اسلامی را مورد ارزیابی قرار داده و به این پرسش پاسخ داده که چگونه جنبش دانشجویی در ایران بعد از انقلاب اسلامی در پیشبرد توسعه سیاسی موثر بوده است؟
در باب جنبشهای اجتماعی جدید این نکته گفتنی است که این - دانشجوئی و روشنفکری - در مقایسه با جنبشهای گذشته به واسطه داشتن ویژگیهایی چون ایدئولوژیهای دقیق، هدفهای مشخص، سازمانیافتگی و با دوامتر بودن و همچنین گستردگی و بزرگتر بودن، اسباب تاثیراتی بر روند توسعه سیاسی شدهاند. در ایران تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران - 1356- 57 - به دلیل وابستگی محمدرضا شاه پهلوی به غرب و جهان سرمایه داری و تنفر جامعه ایرانی از این وابستگی، بر جریانات دانشجویی نیز »موج چپ مارکسیستی« حاکم بود.
با پیچیدن نوای معنوی و دینی امام خمینی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، »موج اسلام خواهی« جنبش دانشجویی را نیز در بر گرفت. اما موج سوم در جنبش دانشجویی با پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی نمود پیدا کرد. روح حاکم بر سیاست های دوران سازندگی، سیاست های توسعه برگرفته از تئوری های سرمایه داری بود و در نتیجه این سیاستها، تجمل گرایی و اشرافیت به ویژه در بین برخی از مسئولین رواج یافت و از آرمان های انقلاب اسلامی فاصله گرفته شد. جنبش دانشجویی نیز از این استحاله بری نبود.
دفتر تحکیم وحدت تنها تشکلی بود که در این مقطع در دانشگاه ها حضور پررنگ داشت. این تشکل که در ابتدا با اهداف والا و منطبق با آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی تاسیس شده بود، به تدریج و همزمان باسیاست های دوران سازندگی استحاله پیدا کرده و گفتمان لیبرالیستی بر آن حاکم شد. بنابر این موج سوم، »موج لیبرالیستی« بود. بدین ترتیب نشانه های »موج عدالت خواهی« درجنبش دانشجویی ایران هویدا می گردد.
عدالت و »عدالت خواهی« که در زمره شعارها و اهداف اولیه و اصیل انقلاب اسلامی بوده و هست، از این قابلیت و ظرفیت برخوردار بود که توسط حرکت دانشجویی به عنوان پیشتاز این گفتمان، رهبری و هدایت شود. عدالت خواهی به عنوان گفتمان پایه ای جریانات دانشجویی در اوایل دهه 80 ناظر بر تحقق اصول عدالت، ظلم ستیزی، حق گرایی و حقیقت طلبی در تمام شئون جامعه است. این در حالی ست که در دهه 90 ، با وجود غلبه گرایش های فکری و سیاسی چپ و لیبرال در مجموعه جریان های دانشجویی کشور، گفتمان مبتنی بر عدالت تدبیر و امید همواره پررنگ تر شده ، هرچند گفتمان غالب نبوده است.
.1مقدمه
همزمان با تحول در علم و شکل گیری مدرنیته بشر در آستانه دوره تاریخی تازه ای قرار گرفته است. جهانی نو در حال شکل گیری است؛ جهای که مناسبات حاکم بر آن دستخوش تغییرات عمده ای است گام های این تغییرات به مراتب از دوره های دیگر تاریخ بلندتر و پرشتاب تر باشد. برای توصیف و تبیین تحولات زندگی بشر در عصر مدرن و تغییرات، گفتمان مختلفی از طرف صاحب نظران ارائه شده اما مشهورترین واژه ای که در این زمینه در بیشتر علوم و از همه مهم تر در علوم اجتماعی و سیاسی کاربرد یافته ، »جنبش« و »جهانی شدن« است.
در دهه های اخیر با شکل گیری انقلاب ها و گسترش جنبش های اجتماعی در سراسر جهان که نقش مهمی در تغییرات و دگرگونی ایفا می کنند، فهم ارتباط میان این دو بهتر فابل تبیین است. تغییر، امروزه مفهوم مرکزی و بنیادین در مطالعه و تفسیر اجتماع و سیاست است، به طوری که فهم مکانیزم ها، فرایندها، عوامل و منابع تغییر از مهم ترین وظایف مطالعات اجتماعی به شمار می رود.
الگوهای گوناگونی برای تغییر فرهنگی و ساختاری ارائه شده است. اسپنسر، دورکهایم، مارکس، وبر، اسملسر، دارندورف، آیرمن، لاک وود، پارسونز و آیزنشتات، گیدنز، هانتینگتون و ... هر کدام از منظری به مطالعه تغییرات اجتماعی پرداخته اند. این مسأله اشاره به این دارد که مدل های مختلفی برای چگونگی تغییر اجتماعی از طرف اندیشمندان ارائه شده است و علت پرداختن به جنبش اجتماعی و دانشجوئی، مدرنیته و نوسازی و توسعه به این دلیل است که این متغیرها در حال تغییرند یکی از مهم ترین حوزه هایی که تحت تأثیر جهانی شدن و مدرنیته واقع شده جنبش های اجتماعی جدید علی الخصوص جنبش دانشجوئی است.
جنبش های اجتماعی جدید از جمله پدیده هایی مدرن اند که همزمان با رشد و تقویت شاخص های جهانی شدن و مدرنیته گسترش زیادی پیدا کرده اند به نحوی که امروزه در بسیاری از کشورها به موتور محرکه توسعه سیاسی و اجتماعی مبدل شده اند. در این میان جنبشهای دانشجویی به عنوان نمونهای از جنبشهای اجتماعی مدرن، سوار بر امواج ایدههای روشنفکری از دهه 1960 به بعد ظهور کردند با توجه به ظهور و تقارن زمانی این دو پدیده، تلاش های زیادی از طرف صاحب نظران برای تببین رابطه توسعه سیاسی و جنبش های اجتماعی صورت گرفته است ؛ به عبارت دیگر جهانی شدن مطالبات، نوع و شیوه مبارزات جنبش های اجتماعی را تحت تأثیر خود قرار داد؛ اما از طرف دیگر جنبش های اجتماعی خود به ابزاری برای توسعه سیاسی مبدل شده اند.
همزمان با رشد و توسعه جوامع در همه نقاط دنیا، جامعه ایران نیز تحت تأثیر این فرایند جنبش قرار گرفته است. روند تحولات سیاسی و اجتماعی جامعه ایران پس از انقلاب نشان می دهد طی چند دهه با وجود برخی فراز و نشیب ها، تأثیرگذاری جهانی شدن بر ابعاد اقتصادی، فرهنگی، سیاسی و اجتماعی جامعه ایران روند رو به رشدی داشته است. جامعه ایران متناسب با تحولات ساختاری در مناسبات اجتماعی و چند پارگی های فرهنگی و شکاف های طبقاتی و اجتماعی در شرایط بحرانی قدرت ها قرار گرفته است و آن شرایط، مطالعه در خصوص وضعیت جنبش های جدید اجتماعی در کشورمان را ناگزیر می کند.
به واقع جنبش های دانشجوئی ازتازگی های نارضایتی به شمار می روند و محصول تعامل یا تضاد میان تغییرات ساختاری و هویت های جمعی اند. بدین معنا که تغییرات گسترده فرهنگی و اجتماعی در سطح ساختارهای سیاسی به مثابه توسعه می تواند جنبش های روشنفکری و دانشجوئی مدرن را باز تولید نماید. این زمینه ها را می توان در چالش ها و مسائلی چون مسائل زنان، حرکت های دانشجویی، مسائل قومی، دموکراسی خواهی، سبک های نوین زندگی و شکاف نسلی مشاهده نمود.
ویژگیهای خاص دوران دانشجویی که از جمله جوانی و آرمان خواهی سبب می شود دانشجویان سریع تر از سایر اقشار نسبت به تعارضات داخلی و ناکارآمدی های نظام سیاسی و نیز دخالت بیگانگان در امور داخلی کشور، موضع بگیرند به عبارت دیگر دفاع از مستضعفان و محرومان در کنار استکبارستیزی و ظلم ستیزی ازویژگی های دانشجو به شمار می رود. به همین دلیل جنبش دانشجویی در همه جوامع پیشتاز حرکت های اجتماعی است. از آغاز شکل گیری جنبش دانشجویی - دهه - 1330 در ایران تا آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران - 1356- 57 - به دلیل وابستگی محمدرضا شاه پهلوی به غرب و جهان سرمایه داری و تنفر جامعه ایرانی از این وابستگی، بر جریانات دانشجویی نیز »موج چپ مارکسیستی« حاکم بود.
با پیچیدن نوای معنوی و دینی امام خمینی همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی، »موج اسلام خواهی« جنبش دانشجویی را نیز در بر گرفت. اما موج سوم در جنبش دانشجویی با پایان جنگ تحمیلی و آغاز دوران سازندگی نمود پیدا کرد. روح حاکم بر سیاست های دوران سازندگی، سیاست های توسعه برگرفته از تئوری های سرمایه داری بود و در نتیجه این سیاستها، تجمل گرایی و اشرافیت به ویژه در بین برخی از مسئولین رواج یافت و از آرمان های انقلاب اسلامی فاصله گرفته شد. جنبش دانشجویی نیز از این استحاله بری نبود. دفتر تحکیم وحدت تنها تشکلی بود که در این مقطع در دانشگاه ها حضور پررنگ داشت.
این تشکل که در ابتدا با اهداف والا و منطبق با آرمان ها و ارزش های انقلاب اسلامی تاسیس شده بود، به تدریج و همزمان باسیاست های دوران سازندگی استحاله پیدا کرده و گفتمان لیبرالیستی بر آن حاکم شد. بنابر این موج سوم، »موج لیبرالیستی« بود. بدین ترتیب نشانه های »موج عدالت خواهی« درجنبش دانشجویی ایران هویدا می گردد. عدالت و »عدالت خواهی« که در زمره شعارها و اهداف اولیه و اصیل انقلاب اسلامی بوده و هست، از این قابلیت و ظرفیت برخوردار بود که توسط حرکت دانشجویی به عنوان پیشتاز این گفتمان، رهبری و هدایت شود.
عدالت خواهی به عنوان گفتمان پایه ای جریانات دانشجویی در اوایل دهه 80 ناظر بر تحقق اصول عدالت، ظلم ستیزی، حق گرایی و حقیقت طلبی در تمام شئون جامعه است. این در حالی ست که در دهه 90 ، با وجود غلبه گرایش های فکری و سیاسی چپ و لیبرال در مجموعه جریان های دانشجویی کشور، گفتمان مبتنی بر عدالت تدبیر و امید همواره پررنگ تر شده ، هرچند گفتمان غالب نبوده است.
-2 رویکرد نظری در این مقاله به منظور سطح تجزیه و تحلیل محتوایی، از استدلال رویکرد نظری جنبشهای اجتماعی جدید و توسعه سیاسی در سده 20 استفاده شده است. تئوری رهیافت بسیج منابع ریشه در عقلگرایی و فردگرایی لیبرالیستی دارد. فرض اساسی این دیدگاه این است که جنبشهای اجتماعی به خاطر فعالیت آگاهانه و سازمانی حاملان جنبش شکل میگیرند
اگر حاملان جنبش بتوانند اهداف، استراتژیها و راهبردهای خود را با توجه به مقتضیات جامعه به دقت مشخص کنند، و اگر بتوانند منابع مادی و منابع معنوی و سمبلیک را به درستی بسیج کنند، در آن صورت جنبش به راه میافتد. لذا در این دیدگاه جنبشهای اجتماعی اعمالی هستند که با احتساب هزینه فایده انجام میگیرند و جنبه کاملاً عقلانی دارند
تئوری رهیافت ساختی ارزش محور به ساختار ارزشها نهفته در جنبش اشاره می نماید. یورگن هابرماس جنبشهای اجتماعی جدید را در پیوند با جریانها و تحولات رخ داده در جوامع سرمایهداری صنعتی تجزیه و تحلیل میکند.