بخشی از مقاله
چکیده
رشد و فراگیری وسایلارتباطِ جمعی و تأثیر شگفت آن بر خرده فرهنگها و گویشها، امری آشکار است. در چنین شرایطی ثبت و ضبط این فرهنگها و گویشها امری ضروری و واجب است تا ارتباط ما با پدرانمان به یکباره قطع نشود. روستای لایزنگان، روستایی است کوهستانی و نیمه سرد در شهرستان داراب که در استان فارس واقع شده است. گویش مردم این روستا نیمهلری است و دارای ویژگیهایی مخصوص به خود است.
نگارنده در جستار پیش رو به واژهها و اصطلاحات مربوط به اجزای بدن و بیماریها در گویش لایزنگانی پرداخته است و شیوهی درمان برخی از بیماریها را بیان کرده است. مطالب این پژوهش به صورت میدانی و با مصاحبه و گفتوگو فراهم آمده و پس از گردآوری، بررسی و دستهبندی شده است. این پژوهش نتایج بسیاری در پی داشت. از جمله: -1در گذشته مردم این روستا از توانمندیهای گیاهان و داروهای محلی بیشترین استفاده را میکردهاند این در حالی است که امروزه نقش درمانهای سنتی کمرنگ شده است. -2نامهای بسیاری از اجزای بدن و همچنین نامهای بسیاری از بیماریها مخصوص این گویش است که با قواعد زبانیِ این گویش هماهنگ است.
.1 مقدمه
فراموشی و دگرگونی خرده فرهنگها و گویشهای روستایی در سایهی وسایل ارتباط جمعی امری مسلم و غیر قابل انکار است. سرعت این فراموشی تا جایی است که حتی جوانان و نوجوانان در درک برخی واژهها و اصطلاحاتی که پدران و مادران آنها استفاده میکنند، ناتوانند و اگر افرادی به فکر ثبت و ضبط آنها نباشند، بخش عظیمی از این میراثهای فرهنگی برای همیشه به فراموشی سپرده خواهند شد.
بدین سبب لازم است در روستاها گروههایی تشکیل شود و این گروهها هرچه زودتر به ثبت و ضبط این خرده فرهنگها و گویشها همت گمارند. در جستار پیش رو سعی برآن بوده است، بخش به نسبت زیادی از واژهها و اصطلاحات مربوط به اجزای بدن و بیماریها را در روستای » لای-زنگان« با آوانگاری دقیق در اختیار علاقهمندان قرار دهیم. از آنجا که بیماریها با اجزای بدن ارتباط مستقیم دارند، آنها را در یک جستار و در کنار هم گرد آوردهایم.
ریشه و پایهی برخی از واژهها و اصطلاحات در روستای لایزنگان را باید در متون گذشته و قدیمی، حتی در زبان پهلوی جستوجو کرد. برای مثال در زبان پهلوی واژهی »دیگ« به معنای دیروز است - فرهوشی، - 249 : 1388 و در این روستا به همین معنا به شکل digna استفاده میشود. واژهی » وکvak « در زبان پهلوی به معنای وزغ است - فرهوشی، - 543 : 1388 و در این روستا bak به همین معنا استفاده میشود و یا واو عطف که در زبان پهلوی او u است - انوری، - 255 : 1378 و در لای زنگان نیز او - u - به جای واو عطف استفاده میشود. که این موارد همه دلیل بر کهنگی این گویش است. اگر بخواهیم شاهد مثالهای بیشتری از این دست ذکر کنیم سخن به درازا خواهد کشید و از بحث مقاله خارج خواهیم شد. از این رو بهتر است این موضوع در مقالهای مجزا مورد بررسی قرار گیرد. به هر حال ناگفته نماند که »زبان مردم لایزنگان لری است که با لری سرزمین مادری تفاوت قابل توجهی دارد.
جغرافیا، جمعیت، محصولات و صنایع دستی:
»لایزنگان lāy-zangān دهی است از دهستان کوهستان، بخش داراب، شهرستان فسا؛ در 54 کیلومتری خاور داراب؛ کوهستانی و سردسیر؛ 2435 تن سکنه دارد... - «معین، - 1800 :1384 این روستا هم اکنون از توابع بخش رستاق شهرستان داراب، واقع در استان فارس است که در بین رشته کوههای جنوبی زاگرس قرار دارد. - بصیری، - 3 :1383 بر اساس آخرین آمار خانهی بهداشت روستای لایزنگان که در مرداد ماه سال 1392 اعلام شده است، جمعیت این روستا 2357 نفر، شامل 637 خانوار است . مقایسهی این آمار با آمار سال 1380 که جمعیت روستا 3220 نفر بوده به خوبی نشان میدهد که سرعت و حجم مهاجرت از این روستا تا چه اندازه بوده است.
شغل غالب مردم این روستا از قدیم تاکنون کشاورزی بوده است. »بر اساس آمار جهاد کشاورزی شهرستان داراب، مساحت کل اراضی و باغهای روستا به تقریب 9300 هکتار است. - «سلامی، - 46 : 1390 گل محمدی، بادام، مویز و گردو از محصولات عمدهی درختان دیم و پرتقال و انار از عمدهی محصولات درختان آبی این روستا است. از صنایع دستی این روستا قالی، گلیم و وسایل مورد نیازی چون؛ توبره، جوال و ... را میتوان نام برد.
تاریخ روستا:
هیچ کس از تاریخ دقیق شکلگیری روستا اطلاعی ندارد. اما به گفتهی افراد کهنسال روستا، طی سالیان متمادی افرادی به این روستا آمده و ساکن شدهاند. به گفتهی برخی افراد کهنسال، اولین گروهی که به این نقطه آمدهاند، افرادی از همراهان و لشکریان تیمور لنگ بودهاند. آقای صداق کیش نیز با توجه به سنگ قبری که در قبرستان قدیمی روستا یافتهاند معتقدند که در دورهی شاه عباس کبیر افرادی در این روستا زندگی میکردهاند . این سنگ قبر تاریخ 1028ه.ق را نشان میدهد و متعلق به فردی به نام ملاحسینعلی است - صداقت کیش، - 15 :1385 عدهای از مردم نیز اعتقاد دارند که از اطراف شهر کرمان به این نقطه آمدهاند. در این میان عدهای معتقدند که از زابل به این منطقه آمدهاند. عدهای نیز معتقدند که در یک لشکر کشی همراه با لطفعلی خان زند به این روستا آمدهاند و...
نامهای این روستا:
با توجه به اسنادی چون قبالههایی که در میان مردم رواج داشته، نام این روستا در ابتدا لایسنکان بوده که بعدها صامت سین به ز تبدیل شده است. همانگونه که واژهیمگس در این گویش به مَغَز maγaz تبدیل شده است - صیادکوه، رنجبر، - 101 : 1392 البته با توجه به گفتهی مردم و اسنادباقی مانده، در گذشته به این روستا لُیزرو loy zaru - لایزرو - و یوزگیری نیز میگفتهاند.
.1-1 روش پژوهش
در این جستار، نخست به صورت میدانی با پرسش از افراد کهن سال، واژه ها و اصطلاحات مربوط به اجزای بدن و بیماری ها در گویش این روستا را گردآوری کرده، به صورت دقیق آوانگاری کردیم. سپس با بررسی برخی لهجهها و گویشها، واژهها و اصطلاحات مشترک با گویش لایزنگانی در این زمینه را به صورت تطبیقی ذکر کردیم.
مطالب به دست آمده را به دو گروه تقسیم کردیم:
-1 اجزای بدن، که شامل نه بخش به شرح زیر است:
اجزای دست – اجزای پا – اجزای درونی – تنه – اجزای سر و گردن – شرمگاهها – کلیات – وابستهها.
-2 بیماریها و روش محلی درمان برخی از آنها.
.2 اجزای بدن و وابستههای آن
.1-2 اجزای دست
بُایی : bɔyi بازو.
پاپنجو : pâ-penjô پوستی که از اطراف ناخن - پشت بند اول هر انگشت - آویزان میشود، پوست پوستی شدن اطراف ناخن.
پنجه : penja ناخن.
چُکِ دس : čok-e das آرنج.
چُک کنگ : čok-e kang آرنج.
شی کنگ : ši kang زیر بغل.
قفل دس qofl -e das مُ:چ دست.
کِچِل : kečel انگشت.
مردم داراب نیز این واژه را با همین تلفظ و به همین معنا به کار میبرند - آزما، - 174 :1370 در لهجهی شیرازی kelenj - رحیمیان، - 159 :1391 و در گویش تنگسیری kilčuk - زنده بودی، - 381 : 1383 به معنای انگشت کوچک دست آمده است.
مُل دس : mol-e das مچ دست.
نازَه : nâ:za ناخن.
در لهجهی سیرجانی nâze - سریزدی، - 126 : 1380 و در گویش قاین nâzag به این معنا آمده است
.2-2 اجزای پا
بگردونو پا : be-gardun-u pâ لگن خاصره.
تیروک پا : ti :ruk-e pâ استخوان ساق پا.
چُک پا : čok-e pâ پاشنهی پا.
قلمِ پا : qalam-e pâ استخوان ساق پا.
کُم پا : kom-e pâ ماهیچهی ساق پا.
گوزکو : gu:zak-u قوزک.
مُل پا : mol-e pâ مچ پاحدودِ، پانزدهسانتی مترِ پا از قوزک به بالا.