بخشی از مقاله
نخستين مدال طلاي ايران در المپيك ناشنوايان
نخستين مدال طلاي كاروان ورزشي ايران در نوزدهمين دوره بازيهاي المپيك ۲۰۰۱ ناشنوايان توسط «اميد سعيدي» در دو ۱۰ هزار متر به دست آمد.اميد سعيدي با برجاي گذاردن زمان ۳۰/۵۴ دقيقه موفق شد زودتر از حريفان خود به خط پايان رسيده و مدال طلاي اين ماده را از آن خود كند.همچنين سعيدي با ثبت اين زمان موفق شد ركورد قبلي خود را به ميزان ۵۱ ثانيه ترقي دهد.پس از سعيدي ورزشكاران كشورهاي روسيه (قهرمان دوره قبل المپيك در اين ماده) و آفريقاي جنوبي به ترتيب با زمان ۳۱/۱۰ و ۳۱/۱۶ دقيقه صاحب عناوين دوم و سوم شدند.حبيب الله كيا ديگر عضو تيم دو و ميداني ناشنوايان ايران نيز در پرش طول با كسب حد نصاب ۶/۷۷ متر حايز مدال برنز شد.
هلن كلر » اين ناشنوا و نابيناي نابغه را، بهتر بشناسيم
هلن كلر در دوران كودكي به علت بيماري منيژيت ، بينايي و شنوايي خود را از دست داد اما با كمك « آنا سوليوان » ، معلم خصوصي اش يكي از محترم ترين زنان دنيا شد .
هلن كلر در بيست و هفتم ماه جون سال 1880 ميلادي در مزرعه اي واقع در ايالت آلاباما متولد شد . دوران طفوليت او طبيعي بود تا اينكه در 5/1 سالگي بيماري مننژيت باعث شد تا او بينايي و شنوايي خود را ازدست بدهد . سالهاي بعد براي خانواده هلن بسيار ناخوشايند بود . چرا كه آنها به اين مسئله واقف بودند كه به دليل ناتواني دو گانه فرزندشان هيچ راهي براي برقراري ارتباط با او وجود ندارد . خود هلن هم به نوعي در بدن خود محبوس بود و به تنهايي قادر نبود احتياجاتش را برطرف كند و يا در آرزوي شهرت باشد.
الكساندر گراهام بل فقط مخترع تلفن نبود بلكه معلم ناشنوايان هم بود. خانواده كلر با او تماس گرفتند . وقتي گراهام بلر ، هلن را ملاقات كرد به هوش ذاتي او پي برد . او به خانواده هلن پيشنهاد كرد كه معلمي جوان به به نام « آنا سوليوان » را استخدام كنند تا به هلن جوان درس بدهد . خانواده كلر از وضعيت مالي خوبي برخوردار بودند و قادر بودند كه براي فرزندشان معلم خصوصي بگيرند ، بنابراين با خانم سوليوان تماس گرفتند .
آنا سوليوان خود نيز از بينايي نسبتا كمي برخوردار بود . او در انسيتيو پركينز در بوستون كه مختص نابينايان و ناشنوايان بود تحصيل كرده بود . خانواده كلر ( آنا ) را در 21 سالگي استخدام كردند تا با آنها زندگي كند و به هلن درس بدهد سوليوان روشي را اختراع كرد كه هلن قادر به درك آن باشد . اين روش شامل علاماتي بود و با فشار دادن اين علامت ها روي كف دست كلر ، وي قادر به درك آنها مي شد . با استفاده از اين روش دختر جوان به طور بي نظيري ،قادر به يادگيري و برقراري ارتباط شد . او در هشتمين سال تولدش به شهرت رسد و اين شهرت در سراسر زندگي اش گسترش يافت . « مارك توآين » هلن را ياري كرد و او را كارگر معجزه ناميد .
هلن كلر به كالج (رانكليف )رفت و با كمك سوليوان كه سنخرانيها را روي كف دستش توضيح مي داد ، توانست مدرك خود را بگيرد. هلن در طي سالهاي تحصليش توسط مجله خانوادگي زنان ترغيب و تشويق شد تا زندگينامه خود را بنويسد و از اين طريق بتواند به كنجكاويهاي بي انتهاي مردم سراسر جهان پاسخ دهد . او زندگينامه خود را نوشت و آن را « داستان زندگي من » ناميد . هلن همچنين آموخت كه از طريق فشار دادن انگشتانش روي گلوي خانم سوليوان و تقليد ارتعاشات آن صحبت كند . او اولين نابينا و ناشنوايي بود كه به عنوان دانشجوي برجسته از كالج فارغ و التحصيل شد
هلن كلر در سراسر زندگي اش با عده زيادي از افراد مشهور و سرشناس ملاقات كرد و تجربيات بسياري نيز به دست آورد . او همچنين همه افرادي كه در دوران زندگي اش به رياست جمهوري امريكا منصوب شده بود را ملاقات كرد . او حتي به واسطه ويلون و استعداد « ياشا هايفز » و يالونيست مشهور قرن بيستم لذت موسيقي را تجربه كرد . هلن با حس كردن ارتعاشات و يالون مي توانست بگويد كه آهنگساز موسيقي نواخته شده كيست .
هلن اغلب اوقات زندگش را با شركت در سخنراني ها به همراه آناسوليوان ، معلم و دوست عزيزش سپري كرد . سوليوان ازدواج كرد اما بعد از گذشت مدت زمان اندكي طلاق گرفت و نزد هلن كلر بازگشت . كلر يك قهرمان براي نابينايان شد . وي كتابهاي متعددي را در طول زندگي اش منتشر كرد و در اعتراضات عليه استخدام تمام وقت كودكان زير 12 سال در آمريكا و عليه قانون اعدام شركت مي كرد .
مدال طلاي موسسه ملي علوم اجتماعي در سال 1952 ميلادي به وي اعطا گرديد . در سال 1953 ميلادي از او در دانشگاه سوربون فرانسه تجليل شد . در سال 1964 ميلادي بالاترين تجليل كشوري ايالت متحده يعني مدال آزادي رياست جمهوري ، توسط رييس جمهور وقت ،( ليندون ب جانسون )به وي اعطا گرديد
هلن كلر در اول ژوئن سال 1968 ميلادي در سن 88 سالگي درافاني را وداع گفت : موسسات و انجمن هايي از هلن به يادگاري مانده اند كه به منظور ادامه كار پايان دادن به نابينايي شكل گرفتند .جايزه هلن به كسانيكه توجه عموم را پيرامون پژوهش روي موضوع نابينايي متمركز مي كنند اهدا مي شود .
با زبان صبر وآگاهي با ناشنوايان سخن بگوييم
* هلن كلر: اگر اين فرصت به من داده مي شد كه يكي از دوحس خود را بازيابم، ترجيح مي دادم كه نابينا بمانم ولي بشنوم .
دنيايشان ساكت است و سكوت را با همه ژرفاي وجودشان احساس مي كنند. وقتي به چشمان معصومشان مي نگري دراعماق نگاهشان ابهامي مرموز نهفته است. هنرشان شنيدن «با چشم» است! همه وجودشان قلبشان و همه قلبشان ، نگاهشان است و نگاهشان سرشار از كلام وسخن. نگاهشان كتابي پرمحتوي است كه بايد آن را با صبر و حوصله خواند.
از ناشنوايان مي گويم، از آناني كه هياهو را در دنياي سكوت تجربه مي كنند. از آنان كه با زبان بي زباني سخن مي گويند و با درهم شكستن سكوت غمبارشان، اميد را معنا مي بخشند و شور و نشاط را تجلي مي دهند «هيچ صدايي در دنيا خوش آهنگ تر از صداي كودك ناشنوايي كه سخن مي گويد، نيست».آنان با چشم مي شنوند و با حركات لبها و اشارات دست سخن مي گويند و ازاين طريق به دنياي تيره خويش رنگ و جلوه يي تازه مي بخشند.
اختصاص هفته اول مهرماه به عنوان هفته ناشنوايان فرصتي است كه جامعه ضمن شناخت كافي ، جهت رفع مشكلات و مسائل اين عزيزان ، گامهاي اساسي و ارزنده يي بردارد.
ناشنوا كيست؟
طبق آمارهاي موجود حدود ۱/۵درصد از افراد جامعه را ناشنوايان و سخت شنوايان تشكيل مي دهند واز هرده هزار تولد، ۲كودك داراي افت شنوايي شديد پايدار حسي و عصبي هستند. واقعيت اين است كه ناشنوايي به عنوان يك محدوديت مشكلي است كه گريبانگير تعداد زيادي از افراد و كودكان جامعه است و بر همگان فرض است تا نسبت به شناخت اين مشكل و اقدام در جهت پيشگيري از بروز بيشتر اين معلوليت و كمك به جامعه ناشنوايان از آنچه درتوان دارند دريغ نورزند.
دربررسي متخصصان از ناشنوايي، ارتباط آن با تكلم ملاك قرار گرفته و عدم فراگيري زبان و مراوده كلامي را در رابطه با نقص شنوايي مورد بررسي قرار داده اند. به عبارت ديگر درمورد اثرات نقص شنوايي به زبان آموزي ، تكلم ، بيان و گفتار كه مهمترين وسيله ارتباط اجتماعي است تكيه دارد. بطور كلي اگر ميزان شنوايي فردي، براي فراگيري زبان، استمرار تكلم طبيعي و فراگيري مطالب كافي نباشد وبدين منظور نياز به روشها، امكانات و برنامه ريزي ويژه داشته باشد، ناشنوا اطلاق مي شود. درطبقه بندي ناشنوايان ملاكهايي چون ميزان باقيمانده شنوايي، زمان ابتلا به اين مشكل و نوع ناشنوايي يعني وجود نقص درقسمت هاي مختلف گوش را درنظر مي گيرند و آنها را در دسته هاي مختلف جاي مي دهند.
*مشكلات ناشنوايي
دراهميت حس شنوايي براي انسان اين گفته «هلن كلر» گوياتر از هرسخني است . او كه با وجود نابينايي و ناشنوايي يكي از موفق ترين افراد استثنايي است ، مي گويد:«اگر اين فرصت به من داده مي شد كه يكي از دوحس خود را بازيابم، ترجيح مي دادم نابينا بمانم ولي بشنوم.»
عمده ترين مسائل ناشنوايان مشكلات ارتباطي و زباني است ، چرا كه نخستين مرحله ارتباط گفتار است. كودكان عادي بطور طبيعي درمحيطي پراز زبان كلامي احاطه مي گردند و با تمرين و تعميم صدا به اشيا و موقعيتها، زبان را مي آموزند. دركودكان ناشنوا، فهميدن و درك معاني از طريق ديدن حادث مي شود. مشكلات ارتباطي آثار رواني و رفتاري نيز بر ناشنوايان به جا مي گذارد. افراد ناشنوا ويژگيهاي رفتاري مشتركي دارند كه به نقص شنوايي مربوط مي شود و تا حدي با ويژگيهاي ساير افراد جامعه متفاوت است، زيرا شنوايي يكي از حياتي ترين توانمنديهاي حسي است كه مي تواند بعضي از تواناييهاي انسان را در سازگاري با محيط تحت الشعاع قرار دهد. درمورد زبان بايد با كودكان ناشنوا آرام و شمرده صحبت كرد تا او براي فهم كلمات آنها را از نوع حركت و ژست لبها بخواند و به عبارتي چشم او كار گوش را كرده و كلام را لب خواني كند.
لب خواني و زبان اشاره عمده ترين محورهاي ارتباطي ناشنوايان است .
روش تكلم براي ناشنوايان نخستين بار توسط «جان پابلو» مطرح شد و او روش لب خواني را در آموزش ناشنوايان مفيد و مؤثر دانست و آن را يك هنر به شمار آورد. قبل از او ناشنوايان صرفاً با زبان اشاره با يكديگر ارتباط برقرار مي كردند كه محدوديتهاي فراواني بويژه در ارتباط با افراد عادي داشت ولي با استفاده از اين روش و در ارتباط با افراد عادي آنان از طريق لب خواني مفاهيم را درك مي كنند. بنابراين بايد ضمن درگيرنمودن آنان در فعاليتهاي اجتماعي ، محيطي با كمترين محدوديت ارتباطي را براي آنان فراهم آورد. نحوه رفتار اعضاي خانواده و جامعه با كودك ناشنوا در رشد عاطفي و سازگاري اجتماعي و آمادگي آموزش مهارتهاي زباني و تحصيلي بسيار مهم و تعيين كننده است.
خانواده و اجتماع، ضمن پذيرش واقع بينانه مشكل فرد ناشنوا بايد در جهت ياري رساندن به او براي پرورش استعدادها و تواناييهايش مساعدت نمايند. وضعيت مطلوب براي يك ناشنوا استفاده از مواهب و موقعيتهاي در دسترس افراد عادي درحد امكان است.
درتربيت كودك ناشنوا و كمك به رشد او، وظيفه اصلي برعهده خانواده است. بايد وضعيت واقعي كودك پذيرفته شود و ضمن آنكه احساسات خود را كنترل مي كنند، بهترين اقدام را در جهت كمك به وي برگزينند .قبول ناشنوا از طرف خانواده و اجتماع و شناخت تفاوتهاي او و كنارآمدن با آن نيازمند عشق و علاقه، صبر و حوصله و برخورد منطقي است. جامعه نيز درقبال ناشنوايان مسؤوليت مهم و خطيري دارد.
درحال حاضر درابعاد رواني ، اجتماعي و آموزشي ناشنوايان ، مطالعات و تحقيقات گسترده و وسيعي صورت گرفته و يادرحال انجام است و افقهاي روشني درجهت رشد و تعالي ناشنوايان پيش روي آنان است.
*آموزش و پرورش ناشنوايان
در زمينه آموزش و پرورش و خدمت به ناشنوايان نيز كوششهاي زيادي توسط انديشمندان ، پزشكان و معلمان و مربيان انجام گرفته و حاصل آن پرورش استعدادهاي هزاران جوان ناشنوايي است كه مانند ديگر همنوعان خويش به تحصيل دانش پرداخته و به خدمت جامعه درآمده اند. دراين راه نام مردان و زنان بزرگي مي درخشد كه حق بزرگي برگردن بشريت دارند.
«جبار باغچه بان » و «ذبيح بهروز» نخستين افرادي بودند كه درايران به آموزش كودكان ناشنوا همت گماشتند و با ايجاد مراكزي خاص و به كارگيري شيوه هاي ويژه به تعليم و تربيت اين كودكان پرداختند حاصل تلاشهاي آنان بعد از قريب به ۷۰ سال هم اكنون به بارنشسته و درحال حاضر آموزش و پرورش كودكان ناشنوا جزيي جدايي ناپذير از نظام تعليم و تربيت كشور ما محسوب مي شود و اكثريت قريب به اتفاق ناشنوايان درمدارس ويژه و يا درنظام تلفيقي همراه و همگام با دانش آموزان عادي و البته با استفاده از خدمات ويژه آموزشي و توانبخشي ، مدارج تحصيلي خود را مي گذرانند. ناشنوايان نيز درعين معلوليت ومحدوديت با عزم و اراده يي وصف ناشدني در راه فراگيري و آموزش گام برمي دارند و ناشنوابودن هرگز مانع ادامه راه آنان نمي شود.معلمان و مربيان پرتلاش و سختكوش آنان نيز با محبت، لبخند زندگي را برلبان دانش آموزان ناشنوا نقش مي بندند و بذر عشق و اميد را در دلهايشان مي كارند.
*پيشگيري از ناشنوايي
مسؤوليت جامعه نيز درقبال اين افراد توجه به حقوق آنان است. اما قبل از آن مي بايستي به فكر پيشگيري از بروز اين عارضه بود ، چرا كه اصولاً هدف از بهداشت رواني در افراد استثنايي بيشتر تأكيد بر ايجاد شرايطي است تا از بروز اين معلوليتها جلوگيري به عمل آيد.عوامل بسياري در بروز ناشنوايي مؤثرند كه براي جلوگيري از آن مي توان اقداماتي را انجام داد . يكي از عوامل ناشنوايي كه سهم بسزايي دربروز اين معلوليت دارد ، بيماريهاي عفوني است . بيماريهاي سرخجه و سفليس در قبل از تولد و بيماريهاي مننژيت ، سرخك ، اوريون و عفونتهاي موضعي گوش بعد از تولد سهم عمده يي در بروز اين معلوليت دارند كه البته پيشرفت بهداشت عمومي دركاهش ميزان آن نقش عمده يي خواهد داشت.
از آنجايي كه حوادث و صدمات نيز يكي ديگر از عوامل بروز ناشنوايي است ، افزايش آگاهي واطلاعات والدين و اجتماع درپيشگيري از سوانح و حوادث مي تواند بطور چشمگيري درجلوگيري از ايجاد ناشنوايي درافراد مؤثر باشد.
همچنين بايد از ازدواجهاي فاميلي بخصوص در خانواده هايي كه عضو ناشنوا دارند ، اجتناب كرد.
بطوركلي بي تفاوتي نسبت به ناشنوايي مي تواند نتايج نامطلوب اجتماعي ، اقتصادي و فرهنگي را درميان خانواده ها و اجتماع موجب گردد.
مسؤولان وافراد جامعه بايد ضمن شناخت ويژگيهاي ناشنوايان به اين نكته توجه داشته باشند كه «ناشنوا قبل از آنكه ناشنوا باشد يك انسان است و كمك به او ، كمك به جامعه بشري است».
قابل توجه مردم، مسؤولان و رسانهها ورزش ناشنوايان در انتظار حمايت
بنفشه گودرزي-49 سال از تشكيل فدراسيون ناشنوايان كشورمان ميگذرد، سالهاست كه ورزشكاران اين قشر در عرصههاي مختلف ورزشي افتخار آفرين بوده و حال كه براي خود پيشكسوتي هستند، بدون اينكه نام و نشاني از آنها در ميان باشد، خاطرات و تجربههاي ورزشي خود را تنها با ديدن چند باره مدالهاي رنگارنگشان و شايد هم چند عكس يادگاري در كنج خانه مرور ميكنند ورزش جانبازان و معلولين به رغم موفقيتهاي خيره كننده در ميادين متعدد قارهاي وجهاني و به اهتزاز در آوردن پرچم مقدس كشورمان، طي سالهاي گذشته چندان مورد توجه مسؤولان و رسانهها قرار نداشت كه ناگفته نماند در يك سال گذشته كمي از شدت آن كاسته شده و روزنههاي اميدواركنندهاي از سوي مسؤولان و رسانهها در توجه به اين ورزشكاران باز شده است كه در اين بين ورزش ناشنوايان شرايط خاص و متعلق به خود را دارد چراكه اين عزيزان قهرمان به رغم سلامتي ظاهري خود در قدرت بيان نظرات و صحبتهاي خود ناتوان هستند و چقدر سخت است در عصري كه به قرن رسانهها و ارتباطات معرو ف است حتي نتوان براي دفاع از خود حرف زد و اين در حالي است كه قشر ناشنوايان ورزشكار ما با توجه به پارهاي از كمبودها و كاستيها حرفهاي زيادي براي گفتن دارند و به راستي اين رسالت برعهده كيست؟
مصطفي داودي رئيس فدراسيون ناشنوايان در ابتداي سخن خود در اين باره ميگويد: عمدهترين مشكل ورزش ناشنوايان، غريب و گمنام بودن اين بچههاست. متأسفانه مطبوعات و رسانهها شايد در طول سال يك يا دو بار مطلب تحليلي در مورد اين ورزشكاران بنويسند، در حالي كه فعاليت ناشنوايان در ورزش بسيار گستردهتر و نيازمند بررسي كارشناسانهتري است.ما با مشكلات زيادي روبهرو هستيم به طور مثال، براساس قانون ورزش ناشنوايان، در مسابقات هر دو گوش ورزشكار بايد 55 "دسيبل" ناشنوا باشد، كه ناشنوايان ايران با اين شرايط بسيار كم هستند، با اين اوصاف جايگزين مناسب براي ورزشكاران فعال امروز بسيار مشكل است، پس بايد از مدال آوران كنوني به خوبي حمايت كرد.
مسعود صالحيه سرمربي تيمملي واليبال نيز در زمينه حمايت از ورزشكاران ناشنوا، خاطرنشان كرد: منظور از حمايت، تنها به پشتيباني مالي ختم نميگردد، در حال حاضر با وجود مجموعه ورزشي اختصاصي براي اين بچهها، تقريباً ورزشكاران از نظر اياب و ذهاب، تغذيه و محل تمرين مشكلي ندارند، ولي بايد مسؤولان ورزش كشور به اين امرواقف باشند كه اين تعداد از افراد جامعه نميتوانند حقوق خود را از اين اجتماع بگيرند، ما موظف هستيم كه حق شهروندي را به آنها عطا كرده و مستحق آنچه هستند از ايشان دريغ نكنيم.