بخشی از مقاله

سکه های ساسانیان


مشخصات سكه هاي ساساني
سكه هاي ساساني اسناد و مدارك گرانبهايي از تاريخ ، فرهنگ ، هنر و مذهب ايران به شمار مي روند . همان طور كه كتيبه ها و نقش برجسته هاي ساساني بسياري از مسائل تاريحي را مجسم مي كنند ، سكه ها هنر و فرهنگ ساساني را دقيقتر و كاملتر جلوه گر مي سازند . سكه هاي ساساني از جنس طلا، نقره ، برنز و آلياژي از قلع و سرب هستند .
سكه هاي طلا ، دينار و نقره را در هم مي گفتند . هريك از انواع سكه ها داراي واحدهاي بزرگتر و كوچكتر بودند، مثلا سكه هاي نقره علاوه بر درهم شامل چهاردرهمي ونيم درهمي و درهم كه دانگ ناميده مي شد ، بوده اند . يكي از خصوصيات سكه هاي ساساني تصوير نيم تنه شاه در حالي كه به سمت راست مي نگرد ،نقش گرديده است .


هركدام از شاهان داراي تاج مخصوص به خود بود ، اما بعضي از آنان مانند اردشير ، شاپور و پيروز داراي چند تاج مختلف بوده اند . در بعضي سكه هاي ساساني نقش شاه و جانشين او و بعضي از سكه هاي بهرام دوم تصوير سه گانه شاهنشاه ، بانوي بانوان و جانشين شاه نقش مي شد . در نوشته دايره اي شكل اطراف سكه هاي گرد ، معمولا نام و عنوان رسمي شاه نقر مي گرديد . در پشت سكه اردشير نقش آتشداني ديده مي شود و داراي سه پايه است ، اما از زمان شاپور اول شكل آتشدان تغيير يافته و عبارت است از تصوير

ستوني با سر ستون و پاي ستون به شكل چند قطعه راست گوشه و زبانه هاي آتش و در دو سوي آتشدان تصوير شاه و ملكه پادشاه و وليعهد يا شاه و اهورا مزدا يا يكي از ايزدان مثل مهر و آناهيتا ديده مي شود ، اما در اواسط دوره ساساني به بعد در طرفين آتشدان تصوير دو موبد حك شده است . بندرت در پشت بعضي از سكه هاي شاپوردوم ، اردشير دوم ، شاپور سوم ، بهرام چهارم ويزدگرد اول نقش آتشدان منفرد ديده مي شود.


از روزگار پادشاهي هرمز دوم بر شعله هاي آتشدان تصويري از سرايزدان پديدار مي گردد كه اين نقش كم و بيش تا زمان بلاش ادامه دارد . بر تاج اغلب شاهان ساساني مظاهر ايزدان مقدس زرتشتي ديده مي شود ، مثلا نقش اهورا مزدا برتاج شهرياري بعضي از سكه هاي اردشير و شاپور اول ؛ مهر بر تاج شهرياري بهرام اول ، آناهيتا بر تاج شهرياري نرسي و شاپور سوم و ورثرغن بر تاج بهرام دوم ، هرمز دوم ، بهرام چهارم . از دوره شاپور اول به بعد بر پشت سكه ها نام شهري كه سكه در آن ضرب شده به صورت اختصار ديده مي شود ، در دوره هرمز دوم علايم اختصاري ضرابخانه ها افزايش يافته ، از دوره بهرام چهارم اغلب سكه ها داراي علامت ضرابخانه است و اين روش تا انقراض سلسله در سكه ها ادامه مي يابد . خطوط

روي سكه ها يكي از انواع خطوط پهلوي ساساني است كه به گفته اين مقفع ‹‹ گشته دبيره ›› ناميده مي شد . اين خط در ابتدا بسيار پيچيده و درهم بود .اما با گذشت زمان تحول يافته ، از زمان خسرو اول به صورت خواناتر و مرتب تري در روي سكه ها ديده مي شود . بر روي سكه هاي اردشير وشاپور اول القاب آنها بدين صورت ذكر گرديده است . ‹‹ مزدا پرست خدايگان ( نام فرمانروا) شاهنشاه ايران ايزدي نژاد››.


از زمان هرمز اول القاب كاملتر شده است : ‹‹ مزدا پرست خدايگاه (نام فرمانروا) شاهنشاه ايران و غير ايران ، ايزدي نژاد) به مرور زمان اين القاب كوتاهتر شده ، از زمان خسرو اول فقط به ذكر نام فرمانروا بسنده مي گردد . بر پشت و روي اغلب سكه هاي ساساني شعارهاي مذهبي يا كلماتي در بزرگداشت و تحسين پادشاه از قبيل راست به معناي عادل ، افزود و افزون به معني فراواني ، پيروز و پيروزان به معني فاتح ديده مي شود .
نقشها : سكه هاي ساساني از لحاظ نقوش بسيار متنوع هستندوبا مطالعه دقيق تصاوير سكه ها مي توان بدرستي از چهره واقعي شهرياران ساساني ، وضع لباس و طرز آرايش مو و ريش و وسايل زينتي كه به كار مي بردند ، اطلاع حاصل نمود . از شهرياران ساساني كه بيش از چهار قرن حكومت داشتند سكه هاي متنوعي به دست آمده است ، حتي آناني كه دوران كوتاهي سلطنت نموده اند ، مانند هرمز اول(272-273م) ، شيرويه (628م)، پوراندخت ، آزرميدخت،خسرو سوم . در تصاوير شاهاني كه دوران سلطنت آنان دراز بوده است تغييراتي كه در اثر گذشت زمان در چهره وقيافه ؛ حتي آرايش ريش و موي آنان پديدار شده بخوبي مشاهده مي شود .
با توجه به نقش سكه هاي خسرو اول انوشيروان(531-579م) مي توان به وضوح تغييراتي را كه با گذشت سالها در قيافه و چهره وي روي داده است تميز داد . خميدگي زياد بيني ، آثار كهولت در چهره و ساير تغييرات در سكه هايي كه در سنوات مختلف ضرب شده ديده مي شود. همچنين بر سكه هاي متنوع شاپور دوم( 309-379 م) و قباد اول كه ساليان دراز بر ايران سلطنت نموده اند آثار جواني يا كهولت پديدار است .نقش و تصوير روي سكه هاي شاپور دوم شاهد معتبري بر ابهت و زيبايي او است كه در آثار مورخان رومي وصف شده است و گفته آنان را تاييد مي نمايد . سكه هايي از ملكه پوراندخت موجود است كه تصوير زيباي او را گيسواني بلند و حلقه وار ، مزين به گلهايي از گوهرهاي باشكوه نشان مي دهد . شاهان ساساني به آراميش مو و ريش خود توجه بسياري داشتندو هريك به سليقه خاص مو و ريش را آرايش مي دادند . از نقوش سكه ها مي توان با طرز آرايش مخصوص هريك از انان آشنايي پيدا كرد . در گردن تمام شاهان گردنبندهايي با مرواريد هاي درشت وساير گوهر ها و بر گوش آنها گوشواره ديده مي شود. تحقيق و مطالعه نقوش روي سكه هاي ساساني معرف ارزش والاي هنر ساساني است . سكه نقش مهمي در تاريخ هنر داشته ، نقوش ظريف و طرحهاي بديع به دست صنعتگران وهنرمندان چيره دست آن روزگار ساخته و پرداخته شده اند.
نمادهاي مذهبي : ساسانيان از خاندان روحاني بوده؛ اردشير بنيانگذاري سلسله ، نگهبان و پريستار معبد آناهيتا درشهر استخر بود كه يكي از جايگاههاي مقدس آن زمان به شمار مي آمد . ساسانيان از آغاز فرمانروايي ماهيتي مذهبي براي حكومت خود قايل شدند . آنها بر خلاف اشكانيان كه پيرو حكومت ملوك الطوايفي بودند ، وحدت ايران را تامين و دولتي تشكيل دادند كه قدرت كشور را درخود تمركز داده ، با اقتدار بسيار بر همه مناطق كشور نظارت داشتند. اردشير پس از درهم كوبيدن دشمنان و وحدت و استقرار كشور ، دين و دولت را با هم در آميخت و حكومت مركزي ونيرومندي ايجاد نمود. فردوسي وصيت اردشير به شاپور را در مورد اداره مملكت چنين بيان مي كند :
چو بر دين كند شهريار آفرين برادر شود شهرياري و دين
دو ديباست يك در دگر بافته برآورده پيش خرد تافته
و در كتاب اندرزنامه (عهد اردشير) كه به اردشير منسوب است و به احتمال زياد در اواخر دوران ساسانيان نگارش يافته چنين مي گويد : ‹‹شهرياري ازدين پايه و دين از شهرياري نيرو گيرد››بدين ترتيب ايجاد حكومت مركزي و آيين رسمي ، تغييرات بزرگي در اوضاع اجتماعي ، فرهنگي وهنري اين دوره ايجاد كرد ، به طوري كه بدون در نظر گرفتن بافت و ساختار حكومت در اين عصر ، درك و شناخت مفاهيم هنري بسيار مشكل و گاهي غير ممكن به نظر مي رسد . در هنر ساساني انديشه مذهبي به نحو دقيقي مجسم شده به طوري كه بررسي و پژوهش هنر اين دوره در نهايت به تصوير شناسي مذهبي مي انجامد . آثار هنري ايران در دورانهاي پيشتر هيچ گاه با چنين اطميناني وحدت واتخاذ دين و دولت را بيان نكرده است .

هنر ساساني نمودار احترام و تعلق ساسانيان به آيين مزديسنا و زرتشت است.براي مثال در پشت سكه هاي سراسر اين دوران نقش آتشكده به چشم مي خورد. بر روي سكه هاي ساساني و نقش برجسته ها و مهر ها و ظروف اين دوران تصوير رسمي شاهان با نشانه هاي ويژه شهرياري ، تاج و زيورهاي خاص( نوارها ، گوشواره و گردنبند) به چشم مي خورد ؛اين نشانه ها و مهمتر از همه تاج شهرياري جنبه سمبوليكي پيچيده اي دارند كه با آيين زرتشت پيوند ناگسستني خود را نشان مي دهند . مظاهر ايزدان كه مخصوصا بر تاج شاهان ساساني تصوير شده با نقش فرمانروا آميختگي زيبايي به وجود آورده است . نقش هلال ماه ، مظهر آناهيتا و پرتور خورشيد سمبل مهر در اين تصاوير به چشم مي خورد . ابوريحان

بيروني در كتاب آثارالباقيه مي گويد:‹‹...شاهان ساساني تاج بر سر مي گذاشتند كه بر آن نقش گردونه خورشيد بود...›› بدين روال به هنگام حكومت ساسانيان مظاهر ايزداني چون ورثرغن ، مهر ، آناهيتا و تشتري به طور آگاهانه و منضبط در هنر ساساني تجلي مي كند و فقط با درك وشناخت اين سمبلهاست كه درك مفاهيم هنري ومذهبي امكان پذير مي گردد .
تاج: افسر يا تاج كلاهي مزين است كه شاهان بر روي سر مي گذاشتند . افسر ، يعني روي سر ، بر سر ، به سر .

انواع آتشدان و نگهبانان آتش در سكه هاي ساساني


ادامه تصوير 1

زبهر تو دولت ، نه تو بهر دولت زبهر سر افسر نه سر بهر افسر(عنصري)
تصاوير مهرها ، جامها ، نقش برجسته ها و سكه هاي ساساني نشان مي دهد كه شاهان ساساني هريك تاج مخصوص داشته اند و تاج در حقيقت سمبل پيوند فرمانروا با نيروهاي آسماني بوده ، علايم و تزئينات آن نيزاين مطلب را تاييد مي كند . چنانكه بالهاي برافراشته بر فراز افسر شهرياران نماد ورثرغن ، اشعه و پرتوها نماد مهر ، هلال ماه مظهر آناهيتا بوده است . سنت ساختن تاجهاي اختصاصي شاهان بسيار مهم و استوار بود ؛ زيرا افسرفرمانروايي نماد فر ايزدي به شمار مي رفت و فقط در اثر رويدادهايي ، مانند فتوحات بسيار مهم يا شكستهاي ناگوار ، پادشاه ممكن بود تاج جديدي اختيار كند . در ميان شاهان ساساني اردشير موسس سلسله و شاپور اول و شاپور دوم و فيروز به دلايل مذكور ، داراي تاجهاي متنوعي بودند . نكته جالب توجه ديگر در مورد تاجهاي شاهان ساساني اين است كه تاجهاي آنها از قانون بازنمايي از روبه رو پيروي مي كند ، در حالي كه تصاوير روي سكه ها از نيم رخ تصوير شده اند .


خط سكه ها : زبان ايرانيان در دوره ساسانيان زبان پارسي يا پهلوي ساساني و خط در اين زمان ماخوذ از خط آرامي بوده است . اين نديم در كتاب الفهرست از قول ابن مقنع دانشمند بزرگ ايراني مي نويسد كه ايرانيان براي نويسندگي در رشته هاي گوناگون هفت خط داشتند كه متاسفانه بيش از سه نوع از آن خطها باقي نمانده است .
1) دين دبيره كه براي نوشتن اوستا به كار مي رفته و مي رود
2) آم دبيره يا هام دبيره كه خط عمومي كتابها و نامه ها بوده است و
3) گشته دبيره كه براي نوشتن روي سكه ها ، سنگنوشته ها ، مهر ها و قباله ها... به كار مي رفته است . الفباي گشته دبيره به ترتيب زير بوده است :


در طول زمان در دوران ساساني ، تغييراتي در شكل و نگارش حروف الفبا بر روي سكه ها ايجاد شده است . براي مثال حرف (ب ) به شكل (ي ) و حرف (ك ) به شكل(د) در اواخر ساساني نوشته مي شد كه قرائت يكسان آنها براي محققان ايجاد اشكالات و اشتباهي مخصوصا در خواندن شهرهايي كه سكه در آن ضرب شده و نامشان در پشت سكه نقر گرديده است مي نمايد . بنابراين براي خواندن صحيح نوشته سكه ها بايد اين تغييرات را كه در طول بيش از چهار قرن ايجاد شده مورد توجه و دقت قرار داد . اززمان اردشير اول (224-241م) تا بهرام چهارم (388-399م) در اين خط تغييرات بسياري ايجاد نشده اما از آن به بعد هرچه به اواخر اين دوران نزديكتر مي شويم تغييرات محسوستر
مي گردد .


تصوير 2 تاج فرمانروايان ساساني

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید