بخشی از مقاله

بررسی و نقد و تاریخ سیاسی ساسانیان- تالیف دکتر عبدالحسین زرین کوب و روژبه زرین کوب
چکیده:
کتاب مورد بررسی، از جمله کتابهای درسی است که توسط انتشارات سمت، به منظور استفاده دانشجویان دوره کارشناسی (لیسانس) تاریخ دانشگاههای کشور، به طبع رسیده است. متأسفانه با تمام زحمتی که نویسنده اصلی کتاب، جناب آقای روزبه زرین کوب، زیر نظر استاد گرانمایه دکتر عبدالحسین زرین کوب، در تألیف خود متحمل گشته اند، اشکالات متعدد تاریخی، نگارشی و چاپی، به آن راه یافته که ممکن است خواننده را با مشکل مواجه سازد. به همین سبب، نویسنده نقد کوشیده است آن موارد را با ذکر دلیل مشخص نماید، تا اگر مورد تأیید قرار گرفت، در چاپهای بعدی کتاب مورد استفاده مؤلف محترم قرار گیرد و بدین وسیله بر کیفیت و غنای بیشتر مطالب آن بیفزاید.
واژگان کلیدی: نقد، تاریخ سیاسی ساسانیان.

کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان، جلد چهارم یا به واقع جلد آخر یک دوره تاریخ ایران باستان است که بنا بوده به قلم صاحب نظران مقاطع تاریخی مورد نظر و تحت مدیریت سازمان مطالعات و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاهها، (= سمت) به منظور استفاده دانشجویان رشته تاریخ دوره کارشناسی (= ليسانس) نوشته شود. از این مجموعه - تا آن جا که نگارنده اطلاع دارد . نخست در سال ۱۳۷۹ همین کتاب تاریخ سیاسی ساسانیان انتشار یافت؛ سپس در سال ۱۳۸۰، جلد اول آن با عنوان تاریخ ایران باستان تالیف آقایان (مرحوم) دکتر حریریان، دکتر صادق شهمیرزادی، دکتر ژاله آموزگار و دکتر نادر میر سعیدی روانه بازار کتاب شد. یک سال بعد (۱۳۸۱) جلد دوم این مجموعه با نام تاریخ ایران باستان از ورود آریاییها به ایران تا پایان هخامنشیان نوشته خانم دکتر شیرین بیانی به طبع رسید. بدین ترتیب، جلد سوم مجموعه مذکور، که ظاهرا دوره اسکندر و سلوکیان و اشکانیان را یک جا در بر خواهد گرفت، هنوز صورت طبع نیافته است.
اینکه آیا اصولا تهیه چنین کتابهای درسی - آن هم برای دانشگاهها تا چه حد می تواند درست باشد و دلایل تایید یا رد آن چیست، و یا در صورت تایید، کیفیت کتب چگونه باید باشد و نیز به چه صورت می توان از چنین کتابهایی بهره گرفت، جای بحث دارد. نگارنده در اینجا قصد پرداختن به چنین مسائلی ندارد. وی عجالتة فرض را بر درست پنداشتن چنین اقدامی میگذارد؛ زیرا مشاهده کرده است که عملا تا حدودی از این کتابها به شکلهای مختلف استفاده می شود؛ حال، یا به عنوان کتاب درسی یا کمک در سی، این گونه به نظر می رسد که در موقعیت کنونی برای آشنایی دانشجویان با مسائل اولیه و مقدماتی هر دوره تاریخی، بتوان کتب مورد بحث را مبنای کار تدریس قرار داد، اما در کنار آن ها حتما باید منابع اصلی و متعدد هر دوره تاریخی خاص را نیز به دانشجویان معرفی کرد و از آنان خواست چند کتاب جدی دیگر را هم مطالعه نمایند و از مطالب آنها، چه در طی گفتگوهای کلاسی و چه مخصوصا برای نوشتن مقالات تحقیقی، بهره گیرند. . نگارنده خود، که چندین سال در رشته تاریخ مقطع کارشناسی به کار تدریس مشغول بوده است، بنا بر همین استدلال، تاریخ سیاسی ساسانیان مذکور را مقدمه و مبنای اولیه کار قرار داد و ضمن مطالعه و دقت در مطالب مطروحه آن متوجه اشکالاتی شد که لازم دانست آنها را به اختصار بیان کند، تا اگر مورد تایید نویسنده محترم، آقای روزبه زرین کوب، قرار گرفت، در چاپهای بعد، موجب اصلاح کتاب شود و بر کیفیت آن بیفزاید تا در نهایت مشکلی از کار دانشجویان تاریخ گشوده گردد.
با آنکه بر روی جلد کتاب و نیز صفحه آغاز آن نام مورخی بسیار گرانمایه و ارجمند، شادروان دکتر عبدالحسین زرین کوب، میدرخشد که بر فرهنگ و ادب ایران معاصر حقن بزرگ و تردیدناپذیر دارد و نگارنده نیز افتخار می کند که یکی از شاگردان کوچکي وي به شمار آید، اشکالات موجود در کتاب نشان می دهد که آن استاد بزرگوار نتوانسته، به دلیل بیماری ممتد خویش، بر کار تالیف کتاب نظارت مطلوب و دقیق بنماید. شاید برخی از اشارات موجود در مقدمه نویسنده بتواند تا اندازه ای منظور نگارنده را برساند، آنجا که می گوید: «این کتاب با راهنمایی و زیر نظر زنده یاد استاد دکتر زرین کوب... نوشته شد. نگارنده این سطور. روزبه زرین کوب در جریان تالیف مشکلات و سوالات متعدد خود را در محضر استاد مطرح میکرد.... پیشتر. قرار بر این بود که مجلدات دوم، سوم و چهارم تاریخ ایران باستان به وسیله مرحوم دکتر زرین کوب و اینجانب نوشته شود. اما بیماری جانکاه استاد مانع عملی شدن این طرح بود. سرانجام در محضر استاد تصمیم گرفتیم که به دلایلی جلد چهارم...زودتر نوشته شود. کار نزدیک به اتمام بود که بیماری استاد شدت گرفت و ایشان مجبور به مسافرت به خارج از کشور شدند...» (ص ۲ مقدمه). باری، مبنای نتیجه گیری نگارنده در فوق، آثار گرانبها و متعددی است که در این زمینه خاص از زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب به یادگار مانده است که از جمله آنها می توان به چند مورد زیر اشاره نمود: همه کتابخوانان، مخصوصا تاریخ دوستان، با آثار پربار استاد آشنایی دارند. وی در عرصه های مختلفی قلم زد. از جمله تاریخ ایران پیش از اسلام، ایران پس از اسلام، تاریخ اسلام، ادیان، تصوف، ادبیات، فلسفه تاریخ، فلسفه اسلامی، فلسفه اروپایی، نقد ادبی و غیره.
در زمینه تاریخ ایران به طور کلی، چنین استنباط می شود که استاد بارها کوشید یک دوره تاریخ کامل ایران را به رشته تحریر در آورد. اما گویا جز بار آخر به این مهم نایل نگشت. علت یا علل آن بر نگارنده چندان معلوم نیست. شاید دگرگونیهای اوضاع زمانه و یا گرفتاریها و مشغله های مختلف فرهنگی و کاری اسناد، یا هر دو اینها، را بتوان از جمله این موانع به شمار آورد. استاد زرین کوب در نوشته های گونه گون خود، از جمله در کتب تاریخی، از سبک نگارش خاص و منحصر به فردی سود می جست که خواننده علاقه مند، پس از مدتی مطالعه آن آثار، می تواند به ختی بی ذکر نام گرانقدر ایشان به آن را به خوبی تشخیص دهد و بشناسد. سبک نوشته های او در عین پختگی و افخامت ویژه خویش، كه معمولا آمیخته به لغات دشوار (عربی و با فارسی کهن) است و نیز از جمله های طولانی بهره گرفته، در طول زمان رو به سادگی و روانی رفته است. شاید استاد خود دریافته بود که آن زبان نگارشی قدیمتر، برای دانشجویان و خوانندگان جدید کمتر قابل فهم و دریافت تواند بود. استاد در این آثار بیشتر مسائل کلی تاریخ ایران و اسلام را مورد توجه قرار داده است و شاید این را باید بنا به ضرورت زمانی و طرز تلقی خاص وی در تحریر چنین تاریخهایی ارزیابی نمود. و -: اولین کار استاد در تاریخ ایران، احتمالا تاریخ ایران بعد از اسلام بود که چاپ اول آن در سال ۱۳۴۳ انتشار یافت. مطالب فصل دوم با عنوان «قرجام روزگار ساسانیان» (ص ۲۰۰-۱۵۵) و نیز فصل چهارم با عنوان «عرب در ایران» (ص ۳۳۷-۲۸۱) به اواخر عصر ساسانی مربوط می شود. سپس کتاب تاریخ مردم ایران ( ایران قبل از اسلام در سال ۱۳۹۴ از وی به چاپ رسید که در ده فصل تاریخ پیش از اسلام ایران را، از دوره اسطوره ای تا پایان عصر ساسانی و تسلط اعراب مسلمان بر ایران، مورد بررسی قرار داده است. در کتابنة ستوم با عنوان تاریخ مردم ایران (از پایان ساسانیان تا پایان آل بویه )، چاپ ۱۳۹۷، در طی شش فصل تاریخ قرون اولیه اسلامی ایران به طور مفصل شرح داده شده است. و دست آخر، باز نوشتن یک دوره جدید از آغاز تا پایان تاریخ ایران را به انجام رسانید، که ابتدا در سه جلد و با فواصل زمانی به چاپ رسید، به نام روزگاران ایران، و سپس چاپ دوم آن در یک مجلد بزرگ زیور طبع یافت. (چاپ جلد اول با عنوان روزگاران ایران گذشته باستانی ایران در سال ۱۳۷۴ صورت گرفت.(
باری، مطالب تاریخ سیاسی ساسانیان در ضمن چهار فصل به شرح زیر فراهم گردیده است: فصل اول: ظهوره ساسانیان فصل دوم: تثبيت سلطنت و اقتدار تدریجی موبدان فصل سوم: احیای قدرت ساسانیان و کشمکش با بزرگان، فصل چهارم: از اوج تا سقوط.
به نظر نگارنده در طی چهار فصل مذکور اشکالات متعددی به کتاب راه یافته است که می کوشد . آن موارد را به ترتیب اهمیت مطرح سازد و براساس منابع و پژوهشهای موثق دیگر، از جمله آثار پیشین زنده یاد دکتر عبدالحسین زرین کوب، بزرشی و. نقد نماید
الف اشکالات اصلی که جنبه تاریخی دارند
از جمله این اشکالات می توان موارد زیر را بر شمرد: . .
1 - در ص ۵ کتاب آمده است: «.. شاهان محلی پارس در عهد سلوکیان «فره ترکه یا «فره ته ذارن خوانده می شدند که به معنی. فرمانروا بوده است. اشکال این اظهار نظر در ناقص و ناکافی بودن آن است، زیرا تحول و تکامل عنوان «فره ترکه» یا «فره ته دار» را تا دوره بعد، یعنی عصر اشکانی، نشان نمی دهد و ظبا وضعیت حاکمان ایالت پارس را هم در مقطع پیدایش سلسله ساسانی، مبهم می گذارد. فره ترکه یا فره ته دار در واقع به معنای فرمانروای وابسته یا زیردست پادشاهان سلوکی بوده است و این عنوان به مرور در زمان اشکانیان جای خود را به عنوان ملکان یعنی شاه داد. تفاوت لفظ اخیر با واژه اول در میزان و درجه . وابستگی آن دو به خکومت مرکزی بوده است؛ یعنی ملکا. (شاه مجلی) در سنجش با فره ترکه وابستگی کمتری به قدرت، مرکزی یا شاهنشاه اشکانی داشته و بنابراین از خود مختاری محلی بیشتری برخوردار بوده، و این موضوعی است که در کتاب مورد بحث هیچ اشاره ای به آن نشده است.
در کتابهایی که راجع به وضعیت ایالت پارس پیش از ساسانیان، مخصوصا در طی ادوار سلوکی و اشکانی، مطالبی در بردارند، به این روند پرداخته شده است. از جمله در تاريخ مردم ایران استاد زرین کوب که فرموده اند: «...از قراین این اندازه پیداست که در عهد سلوکیان، این فرمانروایان با عنوان فرد ته، دار یا فرته کار،. و در میان اشکانیان بیشتر با عنوان شاهان [شاه درست تر است = ملکا) تلقی می شده اند...». (ص ۴۱۴). یا مثلا ریچارد ن. فرای در کتابش میزاث باستانی ایران به نقل از استرابون (کتاب پانزدهم، بند ۷۳۶) می گوید: «از این بالاتر سکه هایی است که به فرمان . دودمان فراتر اکا (Frataraka) زده شده است که گویا در زمان سلوکیان فرمانروایی می کرده اند... گو اینکه می توان چنین پنداشت که فراتر اکا کارهای مربوط به شاهنشاهی برافتاده هخامنشی را در استان فارس رسیدگی می کرده اند و سلوکیان هم ایشان را به این کار پذیرفته اند...» (ص ۳۲۹). و چند سطر بعد می نویسد: «پس از جهان گشایی پارتیان که مغرب ایران نیز در فرمان ایشان آمد، این سکه ها دگرگونی یافت و همانند سکه های پارتی شده و بر آن عنوان. ملک (MLK)در واقع ملکا) یعنی پادشاه نقش شد. هنگامی این عنوان جالب می نماید که روشن شود به کار بردن آن همزمان با هنگامی بود که پادشاه بزرگ پارتی نیز عنوان شاهنشاه (ملكان ملكا) را بر خویشتن گذارد.» (ص ۳۲۹). اما بهترین و گویاترین توضیح در این باره، از آن زنده یاد استاد عباس زریاب خوئی در کتاب ساسانیان اوست که گفته اند:
فرمانروایان محلی پارس از زمان سلوکیها به بعد در داخل مستقل بوده اند. و دلیل آن سکه هایی است که از این فرمانروایان به دست آمده است، زیرا بسکه زدن. اگر دلیل إستقلال تام نباشد، دلیل خود مختاری و استقلال داخلی هستند، این فرمانروایان نخست خود را فرتاکار (فرترکه.Frataraka) یعنی فرمانروا ونجا کم خوانده اند و بعد که استقلال بیشتری به دست آورده اند، خود را «شباه» خوانده اند. ظاهرا فرمانروایان پارس هنگامی که مطیع سلوکیها بوده اند به صرف لقب فرتادکار یارجاكم اکتفا کرده اند و چون از بند سلوکیها آزاد شده اند، خود را شاه (ملكي) خوانده اند.» (ص ۲-۱)
٢. در ص 6 کتاب آمده است: «در میان سلسله های محلی حکومتگر پارس، سلسله بازرنگی مهمترین ایشان به شمار می آمد که ظاهرا از طرف پادشاهان اشکانی بر دیگر حکام محلی پارس هم نظارت داشته است. می دانیم که این سلسله در سه دوره در ولایت پارس شهریاری کرده است.» و در حاشیه شماره ۲ مربوط به آن در همین صفحه، منبع مطلب یاد شده، تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان اثر تئودور نولدکه و صفحه ۵۵-۵۴ آن اعلام شده است. با مراجعه به این کتاب هیچ مطلبی در خصوص سه دوره شهریاری سلسله بازرنگی در ولایت پارس مشاهده نشد. در صفحات اعلام شده، در حاشیه شماره ۹۰ کل مطلبی که نولدکه در توضیح بازرنگیان بیان کرده، چنین است:
تلفظ بازرنگی به درستی معلوم نیست. این نام شاید با نام بازرنگ که نام قسمت کوهستانی پارس غربی است، یکی باشند و در این صورت نام ناحیه و خاندان هردو می شود. گویا بازرنگیان از طرف پادشاهان بزرگ پارت با استقلالی کم و بیش بر پادشاهان محلی کوچکتر حکومت می کرده اند. سکه های تازه ای که از پرسپولیس تخت جمشید به دست آمده است، متعلق به این خاندان باید باشد. این سکه ها پرتو ضعیفی بر تاریخ این دوره از این ناجیه دور افتاده می افکنند... بازرنگی بودن مادر اردشیر را بعدها ساخته اند تا قانونی بودن سلطنت او را مسجل کنند. شاید اشاره به این سه دوره در واقع مربوط به ادوار سه گانه یا چهارگانه ای باشد که به طور کلی پادشاهان محلی پارس و نه تنها بازرنگیان، در فاصله دوره سلوکیان تا پیدایش سلسله ساسانی، در پاری حکومت کرده اند، و این مطلب را هم ریچارد فرای در کتایش میراث باستانی ایران بیان نموده، آنجا که گفته است: «این سکه ها تا زمان ساسانیان به سه گونه تقسیم می شوند». (ص ۳۳۰). در حالی که در کتاب معروف کریستین سن ایران در زمان ساسانیان، آمده است که براساس تقسیم بندی سکه های محلی پارس، بنا بر مشخصات و تفاوت آنها با یکدیگر، در فاصله میان سلوکیان تا پایان اشکانیان، چهار گروه از پادشاهان محلی در پارس حکومت کرده اند. (ص ۱۰۵-۱۰۴).
٣. باز در همان ص ۹ چنین آمده است: این احتمال مطرح شده است که پرستشگاه آناهیتای استخر، همان کعبه زرتشت است که در اوایل بجهد ساسانی آن را آتش آناهیتای استخر می نامیدند. البته این مطلب از کتاب ایران در قرن سوم: شاپور و مانی، نوشته مارتین اشپر نگلینگ، ص ۵۱ نقل شده است. به نظر می رسد که در اینجا خلطی میان دو موضوع مختلف روی داده باشد. آتش آناهیتای استخر تا آنجا که منابع تاریخی قرون اولیه اسلامی و نیز آثار پژوهشی، نشان می دهند، همان گونه که در عبارت فوق نیز ذکر شده، در شهر استخر واقع بوده و این شهر در زمان ساسانیان همان مقامی را داشته که پرسپولیس واقع در نزدیکی آن در زمان هخامنشیان (تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان، نولدكه، ص ۵۴۷ حاشیه ۸). منظور آن است که آن دو، ذو مکان یا شهر جدا از قم بوده اند. اینکه کعبه زرتشت، در حقیقت چه نوع بنایی بوده، یعنی به چه منظوری ساخته شده بوده، یک مسئله است و آتش " آناهیتای استخر که ظاهرا جد اردشیر یعنی ساسان تولیت یا ریاست آن را بر عهده داشته، مسئله دیگری است و این دو مورد را به سختی می توان یکی پنداشت. برای مثال، ابواسحق ابراهيم اصطخری در کتابشن ممالک و مسالک در باب شهر استخر می گوید: «اول اصطخر و آن شهری میانه است و فراخی آن به مقدار دو دانگ فرسنگی باشد و قدیمتر و مشهورترین شهرهای فارس این است و ملوك آن اقلیم پیوسته در آنجا اقامت ساخته و متوطن بودندی تا آنگاه ملک اردشیر دارالملک خود را به جور نقل کرد.» (ص ۱۰۹). درچاپ دیگر همین کتاب با عنوان مسالك و ممالک در این مورد چنین می خوانیم: «اضطخر شهری است نه خرد و نه بزرگ. قدیمتر همه شهرهای پارس است. فراخی آن یک میل بود. پادشاهان پارس آنجا مقام داشتندي. أردشير آنجا بوده است...» (ص ۱۱۰) کریستین تن نیز در کتاب معروفش، ابتدا می گوید: «...جد اردشیر اول ریاست معبد آناهیتای استخر را دارا بود و دودمان ساسانیان همواره به علاقه خاصی به این معبد داشتند. پس معلوم می شود آتشکده هایی بوده که هر یک به خدایی معین اختصاص داشته است...». و سپس چند سطر بعد می افزاید: «.... مسعودی وصف خزابه آتشکده قدیم استخر (همان منعبد آناهیتای معروف را، که در زمان او معروف به مسجد سلیمان بوده، چنین بیان می کند:
من این مسجد را دیده ام؛ تقریبا در یک فرسنگی شهر استخر واقع شده است، بنانی زیبا و معبدی باشکوه است، در آنجا ستونهایی از سنگ يکپارچه با قطر وارتفاع حیرت بخش دیدم که بر فراز آن اشکال عجیب از اسب و سایر حیوانات غريبه نصب بود... در گرد بنا. خندق وسیع و خضاری که از سنگهای عظیم کشیده بودند، میتوز از نقوش برجسته . بسیار ماهرانه. اهالی آن ناحیه این. صور را از پیمبران سلف می پندارند (ص۱۸۳-۱۸۲). آیا بنای کعبه زرتشت دارای چنین مشخصه هایی است که در فوق ذکر شد؟!

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید