بخشی از مقاله
تاريخچه ضرب سكه
اولين سكه چه موقع ساخته شد؟
سكه عبارت از يك تكه فلز است كه وزن و عيار مخصوص دارد، با علامت مخصوص يا مهر كساني كه آن را ضرب مي كنند.اولين سكه هائي كه در دنيا ساخته شد هفت قرن قبل از ميلاد مسيح بود كه توسط ليدي ها ساخته شد، آنها قوم ثروتمند و با قدرتي بودند كه در آسياي صغير مي زيستند.
اين سكه هاي اوليه از جنس مخصوصي كه الكتروم نام داشت ساخته مي شدند. الكتروم يك تركيب طبيعي است كه 75 درصد طلا و 25 درصد نقره دارد. اين سكه ها به شكل و اندازه يك لوبيا بوده اند و تقريباً يك پول رسمي محسوب مي شدند. سپس يوناني ها هم به تقليد آنها از اين فكر كه يك پول رسمي فلزي رسمي داشته باشند استقبال و بنابراين شروع به ساختن پول سكه اي كردند.
بدين ترتيب، حدود صد سال بعد، بسياري از شهرهاي سرزمين بزرگ يونان و آسياي صغير، در جزاير درياي اژه و سيسيل و جنوب ايتاليا براي خود ضرابخانه داشتند. سكه هاي طلا با ارزش ترين سكه ها به حساب مي آمده اند. بعد هم سكه هاي نقره اي و بالاخره سكه ها مسي.
ضرب سكه توسط يوناني ها حدود 500 سال دوام داشت. رومي ها هم اين عقيده را پذيرفته و حدود 500 سال ضرب سكه را اجرا كردند. بعد كم كم هنر ضرب سكه آن حدت و شدت خود را از دست داده و از سال 500 تا حدود 1400، سكه هاي متعلق به اين دوره خيلي نازك بوده و قابل توجه نبودند. اما در قرن پانزدهم، هنر ضرب سكه دوباره احيا و فلز، فراوان تر شد و استاد كاران اين حرفه براي قلم زدن روي سكه ها به كار گمارده شدند.
اولين سكه هاي انگليسي قبل از رسيدن رومي ها ضرب شده بودند و در زمان غلبه «نورمنها» قريب هفتاد ضرابخانه داير، در اين كشور وجود داشت. اما در سال 1850 ضرابخانه سلطنتي، تنها ضرابخانه انحصاري و تأسيس شده از طرف دولت بود.
تاريخچة سكه از صدر اسلام تا پايان دورة حكومت خوارزمشاهيان
قدرمسلم آن كه، در مورد سير و تحول و تكامل سكه در اين سرزمين، نكات فراوان وجود دارد كه نميتوان همگي آنان را در چنين مطلب فشردهاي فراهم آورد. بدين ترتيب اين سري مطالب، تنها جهت آگاهي نخستين، براي خوانندة جويا و نشانةراهي بس طولاني و پراهميت براي پژوهشگر و محقق تواند بود.
ـ دوره اشكانى، ساسانى
برخى از سكه هاى نقره موجود در دوره حاكميت سلسله اشكانى و ساسانى ضرب شده اند كه روى اين سكه ها تصوير نقش برجسته و نيمرخ فرمانروا با نگاه به سمت چپ و بر پشت سكه نيز نقش آتشدان زرتشتى با شعله هايى كه ازميان آن متصاعد مى شود و غالباً نيز با دو نگهبان آتش ـ آذربد ـ ايستاده بر دو جانب آن مشهود است.
ـ سكه هاى عرب ساسانى
سكه هاى موسوم به عرب ساسانى كه در سالهاى 30 تا 80 هجرى قمرى رواج داشته در نگاه نخست شبيه سكه اى متعلق به اواخر دوره ساسانى مى نمايد با چهره پادشاه و آتشدان ليكن ويژگى شاخص در اين سلسله مسكوكات دعا يا عبارت دينى عربى است كه در حاشيه روى سكه ضرب خورده و بيشتر از همه عبارت الحاقى (بسم الله) و (لله الحمد) مى باشد كه اين امر توسط حكام مسلمان درآغاز حاكميت اسلام صورت مى گرفت و مجدداً سكه را نشر مى كردند.
ـ سكه هاى ادوار اسلامى
در اين بخش از مسكوكات موزه قم سكه هاى متعدد از جنس طلا و نقره متعلق به زمان حكومت خلفاى اموى و عباسى وجود دارد كه نام حاكم و سال ضرب و محل ضرب به خط كوفى روى سكه مشهود است. سكه هاى اموى عمدتاً در شهرهاى دمشق و واسط، ضرب شده و سكه هاى دوره عباسى نيز در شهرهاى عباسيه، كوفه، بغداد، رى، نهاوند، اصفهان، ضرب گرديده است.
بخش ديگر سكه هاى ادوار اسلامى متعلق به دوران حكومت سلجوقيان، ايلخانان و امراء مظفرى، آل جلاير، تيمورى، صفويه و قاجارى است.
اين بخش از سكه ها نيز عمدتاً در ضرابخانه هاى جرجان، نيشابور، بغداد، دامغان، رشت، فومن، تبريز، سمرقند، سارى، هرات، اصفهان، و... ضرب شده اند.
تعداد قابل توجهى از سكه هاى موجود كه از جنس نقره مى باشد در ضرابخانه دارالايمان قم ضرب گرديده است.
سكههايي با نام «عرب ساساني» و «طبرستاني».
بعد از اسلام تا مدتها در ممالك ايران و روم-متصرفه اسلام-سكههاي ايراني و رومي متداول بود؛ ولي بتدريج حكام امويان و سپس عدهاي از حكام عباسي-بويژه حاكم طبرستان-با حفظ شكل اصلي سكههاي دوره ساسانيان به دور سكهها كلماتي چون:«الله-محمد رسول الله-الله ربي-الااله الاالله محمد رسول الله» و امثال اينها را به خط كوفي اضافه كردند. همچنين عدهاي از آنان اسامي خود را نيز در روي سكه و مقابل شك خسرو دوم-كه در روي تمام سكهها بود-به كوفي و گاهي به خط پهلوي ضرب ميكردند.
آنچه از اين قبيل سكهها در زمان حكام اموي ضرب شده است بنام :«سكههاي عرب ساساني» و در دورة عباسي بنام:«سكههاي حكام طبرستان» يا «سكههاي طبرستاني» معروف شده است.
در روي سكههاي عرب ساساني بيشتر شكل خسروپرويز منقوش است و گاهي نيز يزدگرد سوم، و خيلي بندرت شكل بهرام پنجم هم ديده ميشود.
در روي سكههاي عرب ساساني نامهايي از قبيل:«معاويه عبدالله بن زبير»-«عبدالله الملك بن مروان»-«زياد بن ابي سفيان»-«عبدالله عمر»-«سلم بن زياد» و غيره ديده ميشود.
آنچه را كه در تاريخ سكههاي بعد از اسلام دقت كنيم-دردوران دو خليفه اول راشدينا-(بوبكر و عمر)-از اين قبيل نامها و يا اضافه كردن: «بسم الله»، «الحمدالله» و امثال آنها ديده نميشود، و سكههايي كه در اين دوره در ايران رواج داشته، همان سكههاي دورة ساساني بود. ولي از زمان عثمان و حضرت علي(ع) كلمات اسلامي به خط كوفي به بعضي از سكهها اضافه شده است، ودر تاريخ سكههايي را كه مقارن با خلافت عثمان و حضرت علي(ع) بوده و كلمات اسلامي بدان اضافه شده است، آمده است .
سكههاي مفرغي دوره سلاجقه آسياي صغيرو سكههاي عرب ساساني در دوران خلفاي اموي، صورت خسرو دوم در ايران ضرب شده است.
در روي سكه، كنار شكل خسروپرويز «محمد رسول الله» نقش بسته شده بود. از آنجا كه در هيچ يك از كاتالوگها و فهرستها نظير آن ديده نمي شود بنظر ميرسد اين سكه از ايندوره منحصر به فرد ميباشد.
در اين دوره بندرت سكههايي هم يافت ميشود كه در يك طرف آنها-و بصورت- سكههاي مفرغي كه در سالهاي اوليه اسلام ضرب شده است.
- در سكههاي دوره ساساني-شكل خسروپرويز ديده ميشود و در پشت آنها بجاي آتشدان و دو سرباز جملات:«لااله الا الله محمد الرسول الله» به خط كوفي ضرب شده است.
اما سكههاي دورة اول طبرستاني به نام خود حكام و باقي ماندگان ساساني بنامهاي:«خورشيد»-«داد برزمهر» و غيره است. و سكههاي بعدي طبرستاني بنام حكام خليفه عباسي در طبرستان مانند:
سكههاي مفرغي دوره اشكانيان
«عمربن علا»-«خالدبن برمك»-«يحيي»-«سعيد بن دعلج»-«عديد»-«سليمان»-«هاني»-«مقاتل» و غيره ديده ميشود.
سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي عباسي سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي عباسي سكههاي طلا و نقره دوره خلفاي اموي سكههاي نقره دوره خلفاي
اموي
دورة كوتاه مدت، دگرگوني شكل سكههاي ايراني
بنابر آنچه مورخان نوشتهاند: درخلال سكههاي ساساني و عرب ساساني، در دوران خلفاي اموي واقعهاي اتفاق افتاد كه «عبدالملك بن مروان» با كمك فكري«حضرت امام محمد باقر(ع)» به ضرب سكههاي اسلامي اموي اقدام كرد.
«دميري» در كتاب «الحيوان» و «بيهقي» در كتاب «المحاسن و المساوي» شرح واقعه را به تفصيل آوردهاند كه اصل آن چنين است:
-هارون الرشيد روزي در دربار خود به مقدارزيادي سكه كه در پيش رو داشت اشاره كرد و به اطرافيان خود گفت كه اين سكههاي اسلامي در زمان عبدالملك بن مروان ضرب و رايج شده. در آنزمان كشور روم كالاهايي به مصر صادر ميكرد، و ضمن آن كالاها پارچههايي بود كه بر روي آنها به زبان رومي كلماتي چاپ شده بود. بعد از ترجمة آن كلمات متوجه شدند- -اصطلاحاتياز مسيحيت است.
امام باقر (ع) و پيشنهاد ضرب سكه
كمال الدين دميرى در كتاب حياة الحيوان و مقريزى در كتاب شذرات العقود از كسائى نقل كردهاند كه روزى در مجلس هارون الرشيد سخن از اولين نفوذ اسلامى به ميان آمد، در آن مجلس تاريخچه نخستين سكههايى كه بر آنها شعارهاى اسلامى نقش بسته چنين مطرح شد:
در آغاز، كاغذ از جانب روميان به مملكت اسلامى وارد مىشد، در آن روزگار بيشتر مردم مصر نصرانى بودند و همكيش پادشاه روم به حساب مىآمدند.از اين رو، بر حاشيه كاغذهايشان با خط رومى اين كلمات: (پدر، پسر و روح القدس) نقش بسته بود.
اين نوع كاغذها در جامعه اسلامى از آغاز تا عصر عبد الملك مروان رواج داشت تا اين كه عبد الملك از كسى كه زبان رومى مىدانست، خواست تا آن كلمات را براى او ترجمه كند.پس از ترجمه كلمات، عبد الملك برآشفت و گفت: اين شايسته نيست كه در سرزمين اسلام، شعار نصرانيت به وسيله اين اوراق در حد وسيعى منتشر شود.
از اينرو، به عبد العزيز مروان كه برادر او و نماينده و كارگزار وى در مصر بود، دستور داد تا اين حاشيهها را از بين ببرد و دستور دهد تا سازندگان كاغذ بر حاشيه كاغذها آياتى از قرآن بنويسند.
دستور از ميان بردن حاشيههاى رومى به ساير كارگزاران حكومت در ساير شهرها نيز ابلاغ گرديد.
كاغذها با حاشيههاى جديد با گذشت زمان رواج يافت و به سرزمين روم نيز رسيد.پادشاه روم از اين برنامه ناخشنود شد و به عبد الملك نامه نوشت و از او خواست تا حاشيههاى رومى را دوباره به كارگيرد و رواج دهد.
نامه را همراه با هدايا به سوى عبد الملك گسيل داشت، اما عبد الملك نامه و هدايا را پس فرستاد، اين كار دو مرتبه ديگر با هداياى بيشتر صورت گرفت.در مرتبه آخر، پادشاه روم تهديد كرد كه اگر حاشيهها به صورت نخست باز نگردد، بر روى سكهها، دشنام به پيامبر اسلام را نقش خواهد زد.
در اين عصر، سكههاى رايج ميان مسلمانان، سكههاى رومى بود.و اگر پادشاه روم تهديد خود را عملى مىساخت، ضربهاى سياسى بر حكومت اسلامى وارد مىشد و مقدسات مردم مورد اهانت قرار مىگرفت.
عبد الملك خود را مواجه با مشكلى بزرگ يافت، براى مشورت و يافتن راه حل به شخصى به نام روح بن زنباع روى آورد.ولى او در پاسخ گفت:
اى عبد الملك! تو خودت خوب مىدانى كه چه كسى راه حل مشكل تو را مىداند، اما بعمد آن را مطرح نمىكنى.
عبد الملك: او چه كسى است؟ !
روح بن زنباع: او جز باقر العلوم (ع) ـ از خاندان پيامبر اكرم (ص) ـ فرد ديگرى نمىتواند باشد و تو ناگزير هستى كه از او كمك بگيرى.
عبد الملك: آرى تو درست مىگويى.ولى...
عبد الملك به والى خود در مدينه دستور داد تا نزد امام باقر رفته و امكانات سفر را در اختيار وى قرار دهد و آن حضرت را براى سفر به سوى شام تجهيز كند.
والى مدينه، چنين كرد و امام رهسپار شام گرديد.
عبد الملك به استقبال آن حضرت رفت، خير مقدم گفت و مشكل سياسى خود را مطرح ساخت و كمك طلبيد.
امام باقر (ع) فرمود: كار را دشوار نگير.نظر من اين است كه هم اكنون از اهل فن بخواهى تا برايت درهم و دينارهاى فراوانى را بسازند كه بر يك طرف آن شعار توحيد و بر طرف ديگر محمد رسول الله نقش زنند و در مدار آن نام شهرى كه سكه در آن زده شده و تاريخ ساخت آن نوشته شود.سپس در زمينه برخى خصوصيات ديگر سكهها، رهنمودهايى داد
تا تقلب و دخل و تصرف در آنها به آسانى ميسرنباشد.و به عبد الملك فرمود: از مردم بخواه تا از اين پس با اين سكهها معاملات خود را انجام دهند و مبادلات اقتصادى را با سكههاى رومى ممنوع و داراى مجازات اعلام كن.در ظرف چند ماه، رهنمودهاى امام باقر (ع) بخوبى عملى گرديد و سكههاى اسلام در روابط اقتصادى به كار گرفته شد.آن گاه عبد الملك به پادشاه روم نوشت، اگر مىخواهى تهديدهايت را عملى كن!
پادشاه روم كه از رواج سكههاى اسلامى مطلع شده بود، عملى ساختن تهديدهاى خود را بىثمر يافت و از آن صرف نظر كرد.