بخشی از پاورپوینت
اسلاید 1 :
دانايی
قالب شعر دانايی مثنوی است.
مثنوي: شعری است که هر بیت آن قافیه ای جداگانه دارد و بیشتر برای سرودن داستانها و مطالب طولانی مناسب است. مانند: شاهنامهی فردوسی، پنج گنج نظامی، بوستان سعدی، مثنوی معنوی مولوی.
نمودار مثنوي:
----------$ ------------$
----------# ------------#
----------@ -----------@
اسلاید 2 :
1- بدان كوش تا زود دانا شوي چو دانا شوي زود والا شوي
معنی: تلاش كن تا هرچه زودتر به دانايي برسي كه اگر به آن دست يابي، به بزرگي ها دست خواهي يافت.
vدر اين بيت و بيت بعدي، تكرار حرف (الف) واج آرايي وجود دارد.
نه دانا تر آن کس كه والاتر است كه والاتر است آن كه داناتر است
معنی: كسي كه بلند مرتبه تر از ديگران است، الزاماً دانا تر از ديگران نيست بلكه آن كسي كه داناتراست، نسبت به ديگران مرتبه ي بالاتري دارد.
v آرايه ی قلب: به جابه جايي اجزاي جمله در شعر و نوشته هاي ادبي، كه باعث عمق معنا در آن ميشود، آرايه ي قلب مي گويند.
اسلاید 3 :
vطرد و عکس: اين آرايه، يكي از عناصر زيبايي سخن است كه در آن مصراع اول را با جابه جا كردن كلمات در مصراع دوم تكرار مي كنند.
vپيداست كه اين تكرار بايد چنان باشد كه موجب رونق و حسن كلام گردد و بر ضعف و سستي طبع شاعر حمل نشود، و گرنه اجتناب كردن از اين گونه تكرارها، بهتر و با آرايش سخن مناسب تر است.
مثال:
بوستان بر سرو دارد آن نگار دلستان آن نگار دلستان، بر سرو دارد بوستان
گلستان باشد شكفته، بر صنوبر بس عجب بر صنوبر بس عجب باشد شكفته گلستان
البته اين تكرارها بايد سبب زيبايي كلام شود و هنر به كار رفته در آن مشخص باشد.
اسلاید 4 :
نبيني ز شاهان كه بر تختگاه ز دانندگان باز جويند راه
معنی: آيا شاهاني را که بر تخت شاهي تكيه زده اند نمي بيني؛ كه(براي حكومت كردن) از دانايان راه نمايي مي خواهند.
اگر چه بمانند دير و دراز به دانا بودشان هميشه نياز
معنی: اگرچه روزگار درازي ماندگارند و سلطنت ميكنند؛ ولي هميشه به دانايان و دانشمندان نيازمندند.
5- نگهبان گنجي تو از دشمنان و دانش نگهبانِ تو جاودان
معنی: تو اموال و دارايي هايت را از دشمنان مراقبت می كني، در حالي كه دانايي حافظ و نگهبان هميشگي جانِ توست.
اسلاید 5 :
به دانش شود مرد، پرهيزكار چنين گفت آن بخرد هوشيار
معنی: با دانش انسان به پرهيزكاري ميرسد. آن فرزانه ي هوشمند چنين گفت:
vميتواند با بيت بعدي موقوف المعاني باشد.
كه دانش زتنگي پناه آورد چو بيراه گردي به راه آورد
معنی: دانايي تو را از تنگناها رها ميكند و هنگام گمراهي، راه را به تو نشان ميدهد.
شاعر: بوشكور بلخي
***
اسلاید 6 :
1-علم بال است مرغ جانت را بر سپهر او برد روانت را
معنی: علم بال و پر مرغِ جانِ توست و جان و روح تو را اعتلا ميبخشد و تا آسمانها بالا ميبرد.
سپهر: آسمان، گردون روان: روح، جان
مرغِ جان: تركيب اضافي، اضافه ي تشبيهي
دل بي علم، چشمِ بي نور است مرد نادان زِ مردمي دور است
معنی: انسان بدون دانايي، مانند چشمي است كه توانايي ديدن ندارد؛ و آدم نادان از انسانیت فاصله ي زيادي دارد.
مردمي: انسانیت
آرايه ي تشبيه: دلِ بي علم(طرف اول) / چشمِ بي نور(طرف دوم) / ركن سوم يا وجه شبه، (نابينايي و ناتواني در تشخيص) است (ركن 4) حذف شده است.
بین مرد و مردمی آرايه ي جناس زايد افزايشي وجود دارد.
اسلاید 7 :
نيست آب حيات جز دانش نيست باب نجات جز دانش
معنی: بجز دانايي براي زندگي جاويدان راز و رمزي وجود ندارد و براي رستگاري و رهايي جز دانش راهي نيست.
باب نجات: در رستگاري
آب حيات: آب زندگي. آبي كه اسكندر به دنبال آن بود تا زندگي جاودان را نصيب خود كند، ولي در نهايت نصيب خضر شد. تلميح به داستان اسكندر و آب حيات.
آرایه ی اسلوب معادله در طول بیت: اگر نسبت مصرع اول بيتي با مصراع دوم آن مساوي باشد و بتوان آرايه ي هر مصراع را مانند كفه هاي ترازو، مساوي تصور كرد، به گونه اي كه معني دو طرف آن برابر باشد، اسلوب معادله دارد.
مثال: از قضا آيينه ي چيني شكست خوب شد، اسباب خود بيني شكست
اظهارِ عجز، پيش ستم پيشگان خطاست اشك كباب موجب طغيان آتش است.
اسلاید 8 :
دل شود گر به علم، بيننده راه جويد به آفريننده
معنی: اگر دل انسان به دانايي مجهز شود؛ به شناخت خدا راه مي يابد.
آنچه در علم بيش مي بايد دانش ذات خويش مي بايد
معنی: در راه دانش اندوزي آن چيزي كه بيشتر از همه ارزشمندتر است؛ شناختن خود انسان است.
بيت پاياني، تلميح به حديثي از پيامبر اسلام است.هر كس خودش را بشناسد خدايش را نيز خواهد شناخت.
اسلاید 9 :
كلمات املايي درس پنجم:
والاتر و داناتر - بينندگان و دانندگان -دير و دراز ماندن – تختگاه شاهان -نگهبان گنج - مرد
پرهيزكار –بخرد هوشيار -پناه تنگي- تنگنا و مضيقه -بيراه گشتن -مرغ جان – بوشكور بلخي
-سپهر و گردون- چشم بي نور –نادان و نامردم -آب حيات– باب نجات - بيننده و آفريننده –
اوحدي مراغه اي - ترجيع بند -رخداد و حادثه- قصيده و مثنوي –شاهنامه ي فردوسي –
مثنوي معنوي -دانش ذات خويش- ليلي و مجنون- نظامي گنجوي-خوشبخت و خوشحال-
تخفيف و مخفّف