بخشی از مقاله

آسیب شناسی انقلاب در وصیت نامه امام

مقدمه:
پرسش از «آسیب شناسی انقلاب» در جامعه انقلاب شده، برای قشرها و گروههای مختلف سیاسی ـ اجتماعی، یك نواخت و هم سطح نیست. این اختلاف سطح از دو منظر قابل بررسی است.


1 ـ دشواری به كارگیری واژه «آسیب شناسی»:
پاتولوژی یا آسیب شناسی، واژه ای است كه از علوم پزشكی وارد حوزه علوم اجتماعی شده است. این اصطلاح به معنای شناخت بیماریهاست؛ بیماریهایی كه هرگاه بخشی از بدن انسان را مورد تهاجم قرار می دهند، سلامت و شادابی را از آن می گیرند و آن را رنجور می سازند. با این همه، به كارگیری این واژه در حوزه مطالعات علوم اجتماعی، دشواریهایی به همراه دارد كه ناشی از ماهیت پدیده های اجتماعی است.


2 ـ دشواری اندازه گیری:
چگونه می توان ویژگیها یا درجه سلامتی یك پدیده اجتماعی را تعیین كرد یا توضیح داد، تا در گام بعدی بتوان به آسیب شناسی آن پدیده پرداخت؟ تعیین چنین ویژگیهایی برای انقلاب اسلامی بسیار دشوار است. چه بسا آنچه را كه كسی از ویژگیهای ذاتی انقلاب می شمارد، دیگری امری عرضی بداند. یا آنچه را كه كسی از اهداف اصلی و اولی انقلاب می داند، دیگری از اهداف ثانوی آن به شمار آورد.

بنابراین، افقهای معرفتی و گرایشهای عملی، معانی گوناگونی به موضوع «آسیب شناسی» می دهد. و نمی توان بر مبنای الگوهای ماركسیستی یا لیبرالیستی نگاه آسیب شناسی به انقلاب اسلامی داشت؛ چون نگاه هر یك از این دو مكتب به انقلاب متفاوت از دیگری است.


سئوال اصلی در این مقاله عبارت است از اینكه، آسیبهای فراروی انقلاب اسلامی كه مانع از حصول نهایی اهداف انقلاب و تداوم آن می شود (براساس وصیت نامه الهی ـ سیاسی) چه می باشند؟
در رابطه با سئوال اصلی این نكته قابل ذكر است كه، به جهت كاستن از اختلاف نظرها و تكیه زدن بر موضعی صریح و شفاف، اجمالاً وصیت نامه الهی سیاسی امام را آئینه تمام نمای خواسته ها و اهداف امام خمینی فرض می گیریم و براساس آن به ارایه آسیب شناسی می پردازیم. همچنین، همانگونه كه قبلاً اشاره شد، در این آسیب شناسی ما بر مبنای الگوی جامعه شناسی سیاسی دینی عمل خواهیم كرد و هیچ توجهی به الگوهای مكاتب امروز جهان ـ به خصوص ماركسیسم و لیبرالیسم كه نگاه خاصی به انقلاب دارند ـ نداریم.


روش مطالعه: روش اسنادی و كتابخانه ای است كه بر تحلیل نیز استوار است. به عبارت دیگر، روش تحلیل محتوایی و كتابخانه ای است.

فرضیه: از نظر امام خمینی یك رشته بیماریهایی در جامعه وجود دارد كه رعایت نكردن آنها شادابی و سلامت انقلاب را به خطر می اندازد. این بیماریها در عرصه های اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی قابل بروز است. نكته قابل توجه این است كه آسیب شناسی یك موجود ـ انقلاب یا یك انسان ـ لزوماً به معنای آسیبهایی نیست كه الان هست.

نباید این طور تلقی كرد كه آنچه به عنوان «آسیب شناسی انقلاب» مطرح می شود، حتماً به آنچه كه امروز وقوع یافته است نگاه دارد؛ لذا ما آسیبهای ممكن را بررسی می كنیم؛ چه الان باشد، چه بعداً پیش بیاید. اگر با این دید، به آسیبهای ممكن انقلاب نگاه می كنیم، نباید نتیجه بگیریم كه آنچه ممكن است به عنوان آسیب پیش بیاید، الان وجود دارد.


1 ـ مفهوم آسیب شناسی
واژه آسیب شناسی (patholojy) نخست در حوزه علوم زیستی و طبّ متداول شد و آنگاه به علوم اجتماعی وارد شد. این واژه در لغت به معنای «مطالعه علت بیماری و علایم مخصوص مرض و یا علایم غیرعادی هر چیزی» می باشد. با این وصف، انقلاب هم به عنوان پدیده اجتماعی مانند هر موجود زنده، دارای حیات است و مانند بدن انسان و سلسله اعصاب و خون رسانی ممكن است دچار خطرات، آفات و امراضی شود كه برای پویایی و شادابی آن تهدید محسوب می شود و مانع به ثمر رسیدن آرمانهای انقلاب اسلامی و تبدیل آنها به دستاورد می شود.

در اصطلاح هم، مقصود از آسیب شناسی انقلاب عبارت است از:
«شناسایی آن دسته از عوامل مهم و مؤثری كه شكل گیری و تداوم آنها می تواند فرایند تحقق اهداف و آرمانهای انقلاب را متوقف و یا به صورت محسوس كُند نماید.»


2 ـ ضرورت بحث آسیب شناسی
شناسایی و پژوهشهای آسیب شناسانه آفاتی كه ممكن است هر پدیده ی اجتماعی را تهدید كند تا از رسیدن به اهداف و آرمانها خود بازماند، از مسائل حتمی است. انقلاب اسلامی ایران نیز كه با سرمایه ای عظیم و با تقدیر الهی و براساس باور و ایمان مردم معتقد و متدین و با الهام از قرآن مجید، به ثمر رسیده است، نیازمند بازبینی واقع بینانه آفات و موانع رشد و كمال است. از این رو، بررسی آسیبهای انقلاب اسلامی ضروری وانكارناپذیر است.


نكته مهم اینكه، در بررسی آسیبها، باید از انحرافهایی كه خود آسیب شناسی را تهدید می كنند، احتراز جُسته و از افراط و تفریط خودداری شود. به همین دلیل سعی كرده ایم از گفتار و نوشتار امام راحل یاری گیریم و مهم ترین آنها را در قالب موضوعات و سرفصلهایی در عرصه های مختلف فرهنگی، سیاسی و... ارائه دهیم تا ما نیز مشمول این گونه لغزشها نشویم.


3 ـ چرایی و عوامل پیدایش انقلاب اسلامی ایران از نظر امام خمینی
برخلاف كسانی كه یك عامل را در میان مجموعه ای از عوامل مانند مذهب، اقتصاد، استبداد، مدرنیزاسیون، توطئه و... در ایجاد انقلاب تاكید می ورزند، رهیافت امام راحل در این رابطه چند علتی است و برخی از آنها عبارت اند از:
1 ـ ماهیت طاغوتی رژیم شاهنشاهی: حكومت طاغوتی در عرض حكومت الهی است؛ برخلاف حكومت اسلامی كه در طول حكومت الهی جای دارد. جمهوری اسلامی ایران مصداق بارز حكومت الهی است. ملت مسلمان ما وقتی خود را شناخت و به خودآگاهی رسید، طاغوت را كنار زد و حكومت دینی و اسلامی را جایگزین كرد.


2 ـ نداشتن پایگاه مردمی و جدایی از ملت: این هم نتیجه اتكای رژیم به ذخایر زیرزمینی بود كه به ایجاد دیوار بی اعتمادی بین او و مردم منجر شد؛ لذا در نهایت برای توجیه خود به تئوری توطئه متوسل شده بود؛ برخلاف امام(ره) كه فرمود:


«اگر پایگاه داشت این مرد بین مردم، اگر نصف قدرتش را صرف كرده بود برای ارضای مردم، هرگز این قدرت به هم نمی خورد».
3 ـ وابستگی رژیم وقت به بیگانگان:
حال آنكه ایرانیان با داشتن تمدن و فرهنگ دیرین و دمیدن روح تمدن اسلامی در آن، وابستگی به بیگانه را برنمی تابد. ضمن آنكه در كنار پذیرش تحقیر و حقارت، به یغما رفتن ثروت ملی نیز وجود داشت. پس محروم بودن از استقلال صحیح، از چراییهای اولیه انقلاب می تواند باشد.


4 ـ استبداد و ظلم:
از جمله عوامل دیگری است كه به فرموده حضرت امام(ره) موجب «انفجار می شود، زیرا «ملت ما از آزادی ها محروم بود، ملت ما از این مظالم به جان آمده بود و لذا اقدام به) یك قیام اسلامی بزرگ» كرد تا به حقوق حقه خود ـ كه یكی از آنها مواهبت الهی آزادی بود ـ دسترسی پیدا كند.
5 ـ ترویج فساد دامنگیر نهادهای حكومتی: در رژیم شاهنشاهی كه ریشه آنها به خود «نهاد سلطنت» می رسد.

یعنی این شیوه حكومت مفسده انگیز می باشد و هر وقت چنین رژیمهایی روی كار آمدند یا حكومتها چنین برداشتی از قدرت و حكومت پیدا كردند، فساد و فحشا و تجمل پرستی ملت را به ستوه در آورد و به قول امام، در چنین فضایی «خدای تبارك و تعالی براین ملت منت گذاشت و قیام كردند.»


پس بنا به آنچه امام بر آنها تأكید داشت و از جمله عواملی می دانست كه رژیم گذشته فاقد آنها بود و از نكات سلبی هر انقلاب نیز می باشد، انعكاس مطلوب آنها می تواند به عنوان نكات ایجابی هر انقلاب از جمله انقلاب اسلامی ایران مورد توجه قرار گیرد، همان طور كه این نظام شكوهمند نیز با ابتنای به آن «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» به ثمر نشست و حال بر ما است كه از این نهال به ثمر نشسته محافظت كنیم. از این رو بحث آسیب شناسی با محوریت وصیت نامه سیاسی ـ الهی امام راحل در عرصه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی امری مطلوب و پسندیده می باشد و تقدیم می گردد.


4 ـ آسیب شناسی انقلاب اسلامی ایران از منظر امام راحل
امام خمینی(ره) همه مردم ـ خصوصاً كارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران ـ را از آفتهایی كه دامن رژیمهای طاغوتی را می گیرد ـ برحذر می داشت و دعوت می كرد كه از آنها عبرت بگیرندو نسبت به حفظ اصول اساسی انقلاب اسلامی كه حاصل خون هزاران شهید با آرمانهای بلند الهی می باشد، جدّی باشند. ما در ابعاد مختلف به آنها می پردازیم:


الف) آسیب شناسی انقلاب اسلامی در بُعد فرهنگی
صبغه فرهنگی از جمله عرصه هایی است كه انقلاب اسلامی ایران با توجه به بهره گیری از آن در استقرار و استمرار ـ عبارتی از عوامل مهم موجده و مبقیه می باشد ـ ایجاد شد و حال ضربه پذیری از این ناحیه نیز ملموس تر است و صاحبان اصلی انقلاب و پویندگان راه امام باید متوجه آن باشند.


1 ـ فراموشی اهداف و آرمانهای انقلاب
امام در موارد فراوان، انگیزه الهی را به عنوان یك اصل مهم در انقلاب اسلامی مطرح می كرد و وجه تمایز این انقلاب با انقلابهای دیگر را در «انگیزه انقلاب و قیام» می دانست؛ لذا تضعیف، از دست دادن و یا فاصله گرفتن از این آرمان بلند در كوتاه مدت یا بلندمدت، موجب تحریف در مقصد و هدف محسوب می شود و بنا به سفارش ایشان كه می فرمود: «این انگیزه الهی را كه خداوند تعالی در قرآن كریم بر این سفارش فرموده است، از دست ندهید.»


نباید با جایگزینی انگیزه های مادی از دست بدهیم و باعث شویم اهداف عالی انقلاب به مقاصد نازل و سطحی تنزل كنند. برای نمونه، گسترش فرهنگ تملق و چاپلوسی، حاكم نشدن ارزشهای اسلامی در تمام عرصه ها، قدرت طلبی، كسب وجهه، شهرت طلبی و حزب گرایی سوء استفاده از آزادی و... از خطرهای عمده تهدیدكننده برای اهداف انقلاب شمرده می شوند.


2 ـ نفوذ اندیشه های بیگانه
امام با یادآوری تجربه های مشروطیت و تاریخ معاصر، همواره خطر نفوذ اندیشه های بیگانه را متذكر می شد و از همه مردم مشاركت سیاسی را مطالبه می كردند، خصوصاً از «مراجع عظام هر عصر و علمای بزرگ سرتاسر كشور و متدینین و دانشمندان متعهد» می خواست در این عرصه ها حضور یابند و «عدم حضور و مسامحه» را گناهی می دید

كه «در رأس گناهان كبیره» است. ایشان با ژرف نگری همراه با آینده نگری، نفوذ وابستگان و منحرفان از اسلام را در بدنه حاكمیت و نیز در حوزه های علمیه گوشزد می كرد و نفوذ افراد منحرف در حوزه های علمیه را مصداق «براندازی اسلام» می دید كه در كوتاه مدت، بدنام كردن و در درازمدت «به مقامات بالا رسیدن یك چند نفر شیّاد» می دانست

كه «با آگاهی بر علوم اسلامی و جا زدن خود در بین توده ها و قشرهای مردم پاكدل» تلاش می كنند در «موقع مناسب» به حوزه های اسلامی، اسلام، عزیز و كشور «ضربه مهلك»2 وارد سازند؛ برای اینكه نفوذ عناصر و افراد وابسته نیز در لباسهای گوناگون، مثل ملی گرایی، روشنفكری مصنوعی و روحانی نما متبلور می یابد.


«می دانیم كه قدرت های بزرگ چپاولگر در میان جامعه افرادی به صورت های مختلف از ملی گراها و روشنفكران مصنوعی و روحانی نمایان ـ كه اگر مجال یابند از همه پرخطرتر و آسیب رسان تر هستند ـ ذخیره دارند كه گاهی سی چهل سال با مشی اسلامی و مقدس مآبی یا پان ایرانیسم و وطن پرستی و حیله های دیگر با صبر و بردباری در میان ملت ها زیست می كنند و در موقع مناسب مأموریت خود را انجام می دهند.»


3 ـ آفت ارتجاع و عدم پویایی فقه سنتی
امام(ره) ضمن آنكه نظام مند بودن حوزه ها و پیروی كردن از یك ساختار مطلوب آموزشی و پژوهشی را در راستای اهداف و آرمانهایی كه حوزه های علمیه برعهده دارند، از ضرورتهای حوزه علمیه می دانند و بر «نظام دادن به حوزه ها» تأكید می كنند؛ چنین هشدار می دهد:


«لازم است علما و مدرسین محترم نگذارند در درس هایی كه مربوط به فقاهت است و حوزه های فقهی و اصولی از طریقه ی مشایخ معظم كه تنها راه برای حفظ فقه اسلامی است، منحرف شوند و كوشش نمایند كه هر روز بر دقت ها و بحث و نظرها و ابتكار و تحقیق ها افزوده شود و فقه سنتی كه ارث سلف صالح است و انحراف از آن، سست شدن اركان تحقیق و تدقیق است، محفوظ بماند.»


از این رو، ضمن پافشاری بر فقه سنتی، عنصر زمان و مكان را هم مدنظر دارد كه از عناصر كلیدی در بحث اجتهاد است و فقه را پویا و بالنده جلوه گر می نماید و حوزه های علمیه با تلفیق این دو باید به نظام دادن خود اقدام نمایند.


4 ـ مأیوس كردن مردم از اسلام با ارائه چهره وارونه از آن
امام(ره) می فرمایند:
«از توطئه های مهمی كه در قرن اخیر به خصوص پس از پیروزی انقلاب اسلامی توسط دشمنان اسلام دنبال می شده است، ایجاد یأس از اسلام در میان ملت ها و به خصوص ملت ایران بوده است.»


این مأیوس كردن از ناحیه طیف فكری ارتجاع باشد یا متجدد، هدف دلسرد كردن ملتها از اسلام و بازكردن راه برای استعمار است. علی(ع) می فرماید: «مردم اسلام را به تن می كنند؛ ولی آنچنان كه پوستین را وارونه به تن می كنند». امام راحل نیز اسلام واقعی و رهایی بخش به قول خود اسلام ناب ـ را مفروض می گرفت و قائل بود: «اگر به مردم ارائه شود

همه دنیا آن را می پذیرند»؛ اما وارونه نشان دادن چهره اسلام توسط طیفهای مختلف و یا در عمل توسط خود حكومت، بدین صورت كه محتوای حكومتی به ظاهر اسلامی باشد و چهره ای كه از اسلام ارائه می شود چنان وارونه و به دور از واقعیت كه دلهای پاك به آن رغبت نكنند، از آسیبهای تهدید كننده می باشد؛ زیرا كنار گذاشتن اسلام در ایران ناممكن است؛ اما وارونه به تن كردن آن آسان است كه در این صورت هم مردم و هم كارگزاران و حكومت و از همه مهم تر خود اسلام متضرر می شود؛ لذا می فرماید:


«اگر روحانیون كه در رأس جامعه هستند روی موازین و مقررات به طور دقیق عمل نكند، اگر دولت به طور دقیق عمل نكنند... و اعمالشان را تطبیق ندهند با اسلام، یك صورت قبیحی از اسلام در خارج منعكس می شود...لذا كوشش كنیم وجهه اسلام را آن طور كه هست نمایش بدهیم.»، «اگر خدای نخواسته ما پیروز بشویم به این معنا كه آن دسته ای از ظالم ها كه بودند

و آن دسته ای از چپاولگران كه بودند بیرون كردیم، لكن به جای آنها یك دسته ظلمه دیگری با یك محدودیت خاص و چپاولگری های دیگری با یك محدودیتی به جای او نشست، این موجب این می شود كه مكتب ما در دنیا منعكس بشود كه مكتب درستی نبوده، شكست در مكتب واقع بشود. آن شكستی كه جبران نمی تواند بپذیرد.» این رویكرد ضمن وارونه نشان دادن دین، یأس داخلی و خارجی را دربر دارد، پس مسئولان نظام با عنایت به این سفارش گهربار امام

، باید خود را ارزیابی كنند و در ضمن آن، به اقبال و ادبار مردم به دقت بنگرند و تفسیر به رأی را كنار بگذارند و با مراجعه به اعمال خود، ضمن اینكه اسلام را از اخذ واژگون نجات می دهند، برداشت طاغوتی از حكومت اسلامی را نیز از ذهنیتها پاك كنند؛ زیرا جمهوری ما متصف به صفت اسلامی است و اگر رعایت نشود،

مرتكبان این رویه ها مقصرند كه حكومت اسلامی چهره ضد خود ـ حكومت طاغوتی ـ به خود بگیرد و اینها با اشرافیگری و تجمل گرایی موجب سستی و شكست حكومت می شوند و امام(ره) از این بابت، آن را از آسیبهای عمده برشمرد و همگان را از آن برحذر می داشت.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید