بخشی از مقاله
اکولوژی شهری
مقدمه :
شهر نشينان در كانون برخي از مهمترين مسائل زيستمحيطي هستند . امروزه توجه به محيط زيست شهري و توسعه بوم شناختي شهري تولدي دوباره يافته است . مردم دريافته اند كه پيوند شهر و محيط هاي وحش جدائي ناپذير است .
انسان در سراسر جهان هر روز بيشتر بصورت يك گونه شهر نشين در مي آيد . در امريكا 70% مردم در 3% وسعت خشكيهاي كشور و 80% در شهر ها زندگي مي كنند . اكنون بيش از 50% مردم جهان در شهر ها زندگي مي كنند . حدود 80% مردم كشورهاي توسعه يافته در شهر ها زندگي مي كنند و حتي براي فقير ترين كشورهاي در حال توسعه اين رقم 20% است .
نه تنها جمعيت انسان هر روز شهر نشين تر مي شود بلكه رشد سريعي نيز در مورد مناطق مادر شهري عظيم با جمعيت ده ميليون نفر به چشم مي خورد .
در سال 1950 فقط دو مورد از اين گونه نواحي وجود داشت . نيويورك 5/12 ميليون نفر و لندن 4/12 ميليون نفر . در سال 1975 شهرهاي مكزيكو سيتي – لوس آنجلس – توكيو – شانگهاي و سائو پلوي برزيل به اين فهرست اضافه شدند . اكنون بيشتر از 20شهر بزرگ در جهان وجود دارد ( ابر شهر ) .
در بيشتر كشورها قسمت اعظم ساكنان شهري در بزرگترين تك شهر كشور زندگي خواهند نمود . براي بيشتر مردم در آينده زندگي در يك محيط با كيفيت به معني زندگي كردن در شهري است كه تاًمين محيط زيست آن با دقت اداره شده باشد .
در كشورما ايران حدود 20% جمعيت كشور در تهران زندگي مي كنند . و عمده فعاليت دولتي – سياسي – اداري و تجاري در اين ابر شهر است .
شهر بعنوان يك نظام (System)
يكي از راههاي بهبود اداره محيط يك شهر آن است كه شهر بعنوان يك نظام بوم شناختي ( Ecological System ) )) مورد تجزيه و تحليل قرار گيرد.
شهر نيز مثل هر نظام حيات بخش ديگر مي بايد يك جريان انرژي را تاًمين كند . منابع مواد لازم را فراهم آورد و شيوه هايي براي دفع ضايعات خويش داشته باشد . اين كاركردها ي اكوسيستم شهر از طريق حمل و نقل و ارتباطات با محيط هاي اطراف تاًمين مي گردد .
شهر يك نظام خودكفا نيست بلكه به شهر هاي ديگر و مناطق روستائي وابسته است . يك شهر مواد خام خويش از غذا – آب –چوب – انرژي و كاني ها و خلاصه آنچه را كه جامعه انساني مصرف مي كند از مناطق روستائي اطرافش مي گيرد و در عوض كالاهائي را توليد و صادر مي نمايد .
اگر شهر يك شهر بزرگي باشد كه فعاليتهاي زيادي در آن صورت گيرد نوآوريها ، افكار ، اختراعات و هنر نيز صادر و روحيه تمدن را عرضه ميدارد . شهر نمي تواند بدون پشتوانه يك ناحيه روستائي موجديت داشته باشد . همان طور كه 50 سال پيش از اين نيز در كتب و نوشته ها موجود است و بيان شده شهر و روستا يك پيكرند . شهر و روستا يك سيستم همبسته جريان انرژي و ماده اند و نه دو چيز متفاوت از هم .
جريان انرژي و مواد در شهر
شهر به لحاظ اينكه يك نظام است مي بايد بعنوان بخشي از اكوسيستم شهر – روستا عمل كند . با ورود انرژي و مواد و چرخش دروني و خروجي ضايعات حرارتي و مواد زايد گردش نموده و مثل هر اكوسيستم طبيعي با چرخش مواد مي تواند نياز به ورود مواد و ضايعات را كاهش دهد .
اگر محيط زيست اطراف شهر تنزل كند محيط زيست شهر نيز قطعاً تنزل مي نمايد و بلعكس . شهر ها به مناطق روستائي خود ضايعات از جمله آب ، هوا ، جامدات آلوده نيز صادر مي كند . تخمين زده مي شود هر شهر نشين متوسط در يك جامعه صنعتي سالانه 150000ليتر آب – 1000كيلو غذا – 3000كيلو سوختهاي فسيلي بصورت مستقيم و غير مستقيم مصرف مي كند و 200000ليتر فاضلاب – 660كيلو ضايعات جامد و 200كيلو آلاينده هاي هوا توليد مي كند . اگر اين مواد بدون مراقبت كافي به محيط روستائي صادر شود آنرا آلوده كرده و قابليت مناطق روستائي در تاًمين منابع ضروري شهر را نيز كاهش مي دهد و زندگي در مناطق روستائي را ناسالم و نامطبوع مي كند .
با توجه به اين همكنشي بين شهر و روستا و مناطق اطراف جاي تعجب نيست كه چرا رابطه مردم شهر و روستا اغلب تنش آلوده بوده است . روستائيان مي خواهند بدانند كه چرا آنها بايد با ضايعات مررم شهر سر و كار داشته باشند . پاسخ آنست كه بسياري از مسائل زيست محيطي مادر برخورد بين مناطق شهري و روستائي روي مي دهد . نفع مردم حومه شهر در آن است كه محيط زيست مناسبي را براي شهر تاًمين كنند و نظام خوبي را براي اداره منابع شهر فراهم آورند .
اگر چه ساختمانهاي شهر به انسان احساس كاذبي از ايمني مي دهد اما بايد دانست كه شهر ها هرگز از محدوديت زيست محيطي رهائي ندارند . لوئيس مامفرد مورخ شهري مي گويد :
؛ شهر به انسان توهمي از خودكفائي ، استقلال و تداوم فيزيكي القا مي كند اما ايمني مذكور تصوري بيش نيست .
شهر بعنوان يك محيط زيست و ارتباط آن با طراحي شهري
وضعيت زيست محيطي بر توسعه و اهميت شهر ، بخصوص در مورد حمل و نقل و دفاع بشدت اثر مي گذارد . آبراهه ها از نظر حمل ونقل اهميت بسياري دارند . شهر ها بخصوص در زمانهاي گذشته و قبل از پيدايش قطار ، اتومبيل و هواپيما وابسته به حمل و نقل آبي بودند . اكثر شهر ها ي اوليه بركنارهء ابراهه ها يا نزديك آن قرار داشتند . تمام شهر ها ي مهم در عصر امپراتور روم در نزديكي آبراهه ها واقع شده بودند از آن پس نيز تاًثير آبراهه ها بر موقعيت شهر ادامه يافته است .
اگر شهر ها اغلب در نقاط مهم و تعيين كننده ديگري از نظر حمل و نقل نباشند حول يك محور بازار ، يك معبر رودخانه و يا يك دژ رشد يافته اند .
شهر ها خصوصيات سرزمين را تغيير مي دهند پس رابطه ي بين جنبه هاي زيست شناختي و فيزيكي محيط را دگرگون مي كند. بسياري از اين تغييرات بصورت جنبه هائي از آلودگي – مديريت آب و اقليم بحث و بررسي مي شود .
آلودگي شهر
در شهر همه چيز از جمله آلودگي بصورت متمركز وجود دارد . شهر نشينان بيش از روستائيان در معرض انواع بيشتري از مواد شيميائي – سمي با تراكم بيشتري قرار دارند . همچنين سرو صدا – ذرات معلق ناشي از فعاليتهاي صنايع در شهر ها بيشتر است . زندگي در اينگونه محيطها مخاطره انگيز است . بالاترين ميزان مرگ و مير – سرطانها – بيماريهاي لاعلاج در شهر هاست .
اقليم در شهر ها
شهر ها براقليم خود اثر مي گذارند . همراه با تغييرات شهر آب و هواي آن نيز تغيير مي كند ( مقايسه تهران قديم با تهران جديد ) . وجود ساختمانها و سازه هاي بلند از حركت هواي شهر جلوگيري مي كند . وزش باد نيز در شهر ها كمتر از مناطق غير شهر ي است . ساختمانهاي شهر به باد جهت مي دهند و لذا گاه تونل باد بوجود مي آيد و باد در آن با سرعت بسيار حركت مي كند . جريان واقعي هوا در اطراف يك ساختمان تحت تاًثير ساختمانهاي مجاورش قرار مي گيرد .
بنابراين جريان كل هواي شهر نتيجه روابط بين همه ساختمانها ست . در طراحي يك ساختمان جديد شكل و رابطه آن با ساير ساختمانها بايد در نظر گرفته شود كه متاًسفانه اين موضوع در نظر گرفته نمي شود . ايجاد باد هاي خطرناك در اطراف ساختمانهاي بلند حتي پنجره ها را مي كند .
شهر ممكن است كمتر از نواحي روستائي آفتاب دريافت كند زيرا مقدار ذرات معلق هواي شهر به رغم كاهش آفتاب گرمتر از نواحي مجاور است ( جزاير حرارتي ) اين وضع هم به علت توليد بيشتر حرارت ( بر اثر مصرف سوختهاي فسيلي ) و سابر فعاليتهاي صنعتي است و هم به دليل اينكه ساختمانهاي فراوان و زمينهاي پوشيده از آسفالت و امثال آن بعنوان جمع كن حرارت خورشيد عمل مي كنند .
آب در محيط شهري :
ساخت شهر هاي جديد بر چرخه آب بشدت تاًثير مي گذارد . اين آثار نيز خاك و در نتيجه گياهان و جانوران شهري را تحت تاُثير قرار مي دهد .
قسمتهاي فرش شده خيابان و ساختمان مانع نفوذ آب به زمين مي شود و در نتيجه قسمت عمده ي آب مستقيماً به سيستم سيل گيرهاي شهري روان مي گردد . سطوح سخت شهر از تبخير آب خاك به هوا سپهر جلوگيري مي كنند . در اكوسيستم هاي طبيعي تبخير روش مهمي در خنك كردن سطح است .
روكش هاي سطح آسفالت احتمال سيلهاي بالقوه را درون شهر بالا برده و رواناب شهر به مناطق بيرون را افزايش مي دهد ، در نتيجه احتمال سيل در پائين دست بالا مي رود . رطوبت نسبي هوا در شهرهاي عرضهاي ميانه شمالي عموماً كمتر از 2% در زمستان و 8% در تابستان از مناطق روستائي همجوار است .
ميزان بارندگي محلي در شهر ممكن است بيشتر از اطراف باشد زيرا ذرات غبار موجود در هواي بالاي شهر ها امكان چگالش و تشكيل قطرات آب را فراهم مي آورد . برخي از نواحي شهري 5 تا 10 درصد بارندگي بيش از مناطق روستائي همجوار دارند و پوشش ابر و مه آنها نيز بيشتر است ، بخصوص مه در زمستان مشكل آفرين است و ممكن است رفت و آمد زميني و هوائي را مختل كند .
اكثر شهر ها يك شبكه زير زميني يكپارچه ي فاضلاب دارند . طي اوقات بي باران يا كم باران اين شبكه ها فقط فاضلاب را جمع آوري مي كند اما طي دوره هاي بارندگي سنگين ، رواناب نيز با فاضلاب مخلوط مي گردد و مقدار آن ممكن است از ظرفيت تصفيه خانه ي فاضلاب فراتر رود .
در نتيجه در جريان باران هاي سنگين فاضلاب بدون تصفيه كافي به پائين دست منتشر مي شود . ايجاد شبكه كاملاً جديد و جداگانه ي مخصوص رواناب در شهر هاي موجود بسيار گران تمام خواهد شد . لذا بايد بدنبال راه حل هاي ديگري رفت . مك هارگ طراحي با طبيعت را پيشنهاد مي كند .
مشكل سيلاب و بار اضافي سيستم فاضلاب در مورد بسياري از شهر ها كه در دشتهاي سيلابي ساخته شده اند بيشتر از ساير نقاط است . دشتهاي سيلابي بعلت زمين مسطح ساخت و ساز در آن صورت گرفته و بصورت يك مقر در مي آيند .
خاك در شهر ها :
تاًثير ات شهر هاي جديد بر خاك بسيار سنگين ا ست . قسمت عمده خاك با بتون ، آسفالت و سنگ پوشيده مي شود . از اين پس خاك پوشش طبيعي گياهي خود را ندارد و تبادل طبيعي گاز بين خاك و هوا نيز بشدت كاهش مي يابد . چنين خاكي مواد آلي خود را از دست مي دهد زيرا اين مواد امكان تجزيه از طريق پوشش گياهي را ندارند .
موجودات زنده خاك بر اثر نبود اكسيژن و غذا مي ميرند . فرآيند ساخت و ساز و وزن ساختمانها خاك را مي فشرد و جريان آب را در آن محدود مي سازد . احتمال بسيار دارد كه خاك شهر فشرده شده و نسبت به آب باران غير قابل نفوذ ، فاقد مواد آلي باشد .
آلودگي و شهر :
همانطوركه قبلاً ذكر گرديد شهر نشينان در مقايسه با مردم روستاهاي مجاور و در معرض تراكم بسيار بالاتري از اكثر آلاينده ها قرار دارند . برخي از اين آلاينده ها از خودرو هاي موتوري سرچشمه مي گيرند . از سوختن بنزين اين خودرو ها سرب و از دود كش آنها اكسيد هاي ازت ، ازون و منو اكسيد كربن و ساير آلاينده ها منتشر مي شود . كانونهاي ثابت نيرو نيز آلاينده توليد مي كنند . وسايل گرمايي خانه نيز كانون سوم توليد ذرات معلق ، اكسيد هاي گوگرد ، اكسيدهاي ازت و ساير گازهاي سمي هستند .
صنايع چهارمين كانوني هستند كه انواع متنوعي از مواد شيميايي را به هوا اضافه مي كنند . گرچه حذف هر گونه تماس با آلاينده ها ي شهري غير ممكن است اما با طراحي – برنامه ريزي و توسعه و عمران بسامان مي توان مقدار تماس با آلودگي ها را كاهش داد مثلاص از وقتي كه سرب به بنزين اضافه شد تماس با سرب در نزديكي جاده ها بيشتر از مناطق دور از جاده گرديده است . با جاي دادن خانه ها و محيط هاي تفريحي به دور از جاده ها و ايجاد منطقه اي حايل يا سپر از درختان مقاوم به اين آلاينده پوشيده باشد مي توان تماس با ان را كاهش داد . درخت اين گونه آلاينده را جذب مي كند و ميزان انتشار آنها را كاهش مي دهد بعلاوه اين منطقه حايل درختكاري شده از ميزان سرو صدا در مناطق مسكوني نيز مي كاهد .
آوردن طبيعت به شهر ها :
چطور مي توانيم طبيعت را به شهر ها بياوريم . اين مشكلي است كه همه طراحان و برنامه ريزان شهري با آن مواجه اند . همه مي انديشند كه به چه ترتيب گياهان و حيوانات را بصورت جزئي از چشم انداز شهر درآورند . ( آرشيتكت ها – مهندسين فضاهاي سبز – متخصصين محيط زيست و … )
اين فعاليت بصورت مجموعه اي از حرفه ها و تخصص ها از جمله جنگلداري شهري – زمين آرائي ( معماري منظر ) طراحي شهري – مهندسي شهري و … تكامل يافته است .
براي آوردن طبيعت به شهر ها بايستي مسئله اقليم – خاك – آثار عمومي وضعيت شهر ي نظير سايه اندازهاي ساختمانهاي بلند بر يكديگر و آلودگي خودرو هاي موتوري را در نظر بگيرند .
پوشش گياهي در شهر ها :
كاشت درخت – بوته و گل به زيبائي شهري مي افزايد . گياهان نيازهاي مناطق مختلف را به شيوه هاي متفاوتي تاًمين مي كنند . درخت تاًمين سايه مي كند و اين خود نياز به استفاده از كولر را كاهش مي دهد و رفت وآمد در روزهاي داغ را مطبوع مي نمايد .
سبزينه پارك محل آرامي براي تماشا و تاًمل فراهم مي كند و درخت و بوته مي تواند برخي از سرو صداي شهر ها را سد كند و در شكلهاي پيچيده و ساختمانهاي جالب آن احساس خلوت نشيني به وجود آورد . بعلاوه گياهان زيستگاه حيات وحش نيز هستند و از جمله پرندگان و سنجابها را كه در چشم بسياري از شهر نشينان جذاب و دلپذير مي نمايند در خود پناه مي دهند . برخي از گونه هاي درختان در شهر مفيد ترند و موفق تر از بقيه هستند . درخت مطلوب شهري درختي است كه نسبت به همه تنشهاي شهري مقاوم باشد . هيچونه ميوه – برگ يا گل سمي و كثيف كننده كه نيازمند پاكسازي باشد بوجود نياورد ( توت و ژينكو ) . در اكثر شهر ها فقط معدودي از گونه ها ي درختان براي درختكاري خيابانها مورد استفاده قرار مي گيرند . گاه فقط از يك گونه واحد مثل نارون كه ممكن است براحتي بيماري يا آفت آنرا از پاي درآورد . شرط عقل آنست كه انواع بسياري از درختان در شهر استفاده شوند تا در صورت شيوع گسترده بيماري يا حمله آفت از مرگ آنها جلوگيري گردد .
معمولاً گياهان وحشي كه در شهر ها بخوبي عمل مي كنند آنهائي هستند كه ويژه محيط هاي آشفته يا مراحل اول توالي بوم شناختي هستند .
حيات وحش در شهر ها :
در شهر ها بيشتر انواع حيات وحش بجز پرندگان و برخي پستانداران آرام مثل سنجاب آفت تلقي مي شوند ( مار –بزمجه و… ) در شهر ها حيات وحش زيادي وجود دارد ولي اغلب توجه ما را جلب نكرده اند و الان در دنيا ديدگاهها بسمتي كه مي گويد محيطهاي شهري را مي توان طوري تغيير داد كه زيستگاه انواع ديگري از حيات وحش كه مردم از آنها لذت مي برند مي توان باشد .
بطور كلي حيات وحش در شهر ها را مي توان در 4 دسته زير قرار داد :
1- حيات وحشي كه در محيطهاي شهري دوام نياورده و از بين مي روند .
2- حيات وحشي كه در محيطهاي ديگر بهتر عمل مي كنند اما در محيطهاي شهري نيز تاب مي آورند
3- حيات وحشي كه با محيط شهري سازش كرده و براي انسان مفيدند يا بي تاًثيرند
4- حيات وحشي كه خيلي موفقند و بصورت آفت در مي آيند . ( موش – سوسك و … )
اثر انسان بر محيط زيست شهر:
پس از بوجود آمدن شهرها در اراضي كشاورزي از لحاظ توسعه اولين لطمه را به محيط اطراف خود وارد مي سازند . با توجه به اينكه تهيه غذا يكي از اركان فعاليت موجودات زنده مي باشد انسان در مورد توسعه جامعه اش با تصور بي انتها بودن امكانات اكولوژيكي و پيروي از غالب شدن جامعه هاي پيشرفته بر جامعه هاي غير پيشرفته و بهره مند شدن از منابع غذائي دور دست نسبت به از دست دادن اراضي پر ارزش كشاورزي بي تفاوت و بدون مسئوليت رفتار نمود .
اولين گروه موادي كه انسان از محيط پيراموني خويش تهيه كرده و از آن استفاده مي نمايد موادي مي باشند كه براي متابوليسم او لازم مي باشند . اين مواد عبارتند از آب و غذا كه اجازه رشد و توليد بافت را به او مي دهد و انرژي لازم براي فعل و انفعالات شيميائي و حركت را توليد مي كنند . نحوه استفاده از اين مواد در بدن بصورت ژنتيكي و بيولوژيكي كاملاً شناخته شده است و ليكن نحوه دفع زائدات و مواد و موجودات از بين رفته بستگي به آداب و رسوم و نحوه اجتماعات گوناگون دارد . بازده متابوليك ( Metabolic Turnover ) يك انسان را مي توان بشرح جدول ذيل محاسبه نمود :
كليات شرايط اكولوژيك بستر طبيعي شهرها
انسان بصورت عامل برهم زننده نظام پيچيده نظامهاي زيستي مابين عناصر جاندار و بي جان درآمده است . وقوف به توانائي انسان در بهم زدن فرآيند هاي طبيعي باعث شده است كه به علم اكولوژي توجه بيشتري شود .
بهره برداري انسان شهر نشين از محيط و منابع طبيعي و قدرت و نحوه تخريب او هم رديف فاجعه هاي بزرگ طبيعي مانند سيل و زلزله است . نظام صنعتي و شهر نشيني مجبور است اين قدرت را بطور فزآينده اي افزايش دهد . در غير اينصورت مجموعه نهادهاي اقتصادي او كه بر پايه رشدهاي مجهول القوه بنا گرديده قادر به ادامه حيات نخواهد بود . به اين ترتيب ماشينها همواره سريعتر و سريعتر مي چرخند و بهمان نسبت ترخ بهره برداري از منابع طبيعي افزايش مي يابد . تا جائي كه امروزه صحبت از نرخ بهره برداري از منابع طبيعي با نرخ مجهول القوه به ميان آمده است . بهره برداري از منابع طبيعي با يك چنين نرخي موجب ايجاد نوعي بي عدالتي در حيات نسلهاي آينده مي گردد . امروزه مشخص گرديده است كه منابع طبيعي مورد بهره برداي انسان كه از آن بهره برداري مي كند بي حد و مرز نيست و روزي به پايان خواهد رسيد . قديمي و ساده ترين بهره برداري انسان از طبيعت بصورت كشاورزي بوده و همراه با پيدايش و افزايش فزاينده توليدات اضافي در بخش كشاورزي ، زمينه براي پيشروي ، تجارت ، ارتباط جوامع و ايجاد شهرها و جاده ها و غيره بوجود آمده است .
تبديل روستاها كه در ميان و يا حاشيه اراضي كشاورزي قرار گرفته اند به شهر و گسترش آنان باعث از بين رفتن اراضي مرغوب كشاورزي گرديده است . درجه دگرگون سازي طبيعي توسط فعاليتهاي كشاورزي تقريباً برابر با نيروي بازسازي طبيعت مي باشد .
سرعت و دگرگوني ايجاد شده توسط جامعه هاي شهري و صنعتي بسيار سريعتر از سرعت نيروي بازسازي طبيعي بوده و عمل بازسازي بخاطر دارا بودن ماهيت اكولوژيكي آهسته صورت مي پذيرد . ارتباط بين تمدن صنعتي و شهر نشيني با محيط داراي پنج ركن حائز اهميت است كه عبارتند از ماده ، انرژي ، فضا ، زمان و تنوع كه همگي از انواع منابع مي باشند . عدم توجه به اركان فضا ، زمان و تنوع همچون توجه به ماده و انرژي بعنوان منبع باعث بوجود آمدن مشكلات انسان و محيط زيست مي گردد .
فضاي لازم براي گسترش و توسعه و دوره هاي زماني و طول عمر پايداري ساختارهاي بشر در دهه هاي اخير بيشتر مورد بررسي قرار گرفته ليكن به اهميت تنوع بعنوان يك منبع ارزشمند توجه چنداني ننموده است . انسان با ساده سازي و كم تنوع ساختن محيط ، خود را در مقابل خطرات اقتصادي و زيستي آسيب پذير نموده است . اين بدان معناست كه پايداري اكوسيستم ها كمتر شده و بدليل اختلالاتي چون آفت ، تغييرات آب و هوا ، آسيب پذيري آنان در مقابل نوسانات افزايش مي يابد . انسان با بالابردن تراكم حيوانات و نباتات مورد احتياجش فقط تعدادي از گونه ها را افزايش داده و در عوض از تعداد گونه هاي حيواني و گياهي بومي كاسته است . ساده سازي بيش از از اندازه جوامع در زيستگاههاي حاشيه اي همچون مناطق كويري و نيمه خشك موجب افزايش خطر و صدمه زدن به حشرات ، پستانداران و علفخواران بصورت آفت شده و بالاخره بايستي به چند گونه گياه باقي مانده بسنده كرد .
پايداري زيست بوم و هدايت فضاهاي طبيعي شهر
سالانه مبالغ هنگفتي از شهرداري هاي صرف توسعه و نگهداري فضا هاي طبيعي در شهر ها مي گردد . اين در حالي است كه پرسنل و تجهيزات زيادي در اين حيطه مشغول انجام وظبفه بوده تا نمادهاي طبيعت را همچون دم مسيحايي در كالبد بي روح و خشك بتن و آهن شهر بدمد و به آن جان ببخشد .
پايداري زيست بوم شهري يعني تداوم حيات در يك زيست بوم شهري كه لازم است فرد ، جمعيت ، گونه هاي گياهي و جانوري و حتي گونه هاي منفرد از طريق همكنشي سياري از موجودات ميسر شده و از طريق محيط فيزيكي و شيميايي با يكديگر كنش متقابل نمايند .
آوردن طبيعت به شهر و آرايش نمادهاي طبيعي در زيست بوم شهر وظيفه طراحان شهري است و ايشان بايستي بدانند كه به چه ترتيب گياهان و حيوانات ( نمادهاي طبيعت ) را بصورت جزئي از چشم انداز ( Landscape) شهر درآورند .
رشته هائيكه بر روي هدايت فضاهاي طبيعي شهر در اين زيست بوم پيچيده اصرار مي ورزند را مي توان در دسته بندي زير جاي داد :
- جنگلداري شهري
- معماري منظر
- طراحي شهري
- مهندسي شهري
اين رشته ها بايستي در دستور كار معاونت امور شهري و فضاي سبز شهرداريها كه متولي حفظ و توسعه فضاهاي طبيعي شهر هاست قرار و مورد عنايت باشد .
پايداري فضا هاي طبيعي
بايد آگاهي بيشتري نسبت به ويژگيهائي كه به پايداري طرح مي انجامد و پويائي سيستم و ساخته هاي مديريتي كه اين پويائي سيستم و ساخته هاي مديريتي كه اين پويائي را در نظر مي گيرند پيدا كنيم .
وقتي براي پايداري فضا هاي طبيعي تصميم مي گيريم بايستي سه هدف را دنبال نمائيم :
۱- بايد بتوانيم رشد جمعيت انساني را كنترل كنيم .
۲- موجب رشد اقتصادي شده و فوايد اين رشد را به نحو مناسبي توزيع كنيم تا نيازهاي اوليه انسان را براي جمعيت حال و نسلهاي آينده برآورده سازد .
۳- در اثر گذاشتن بر محيط زيست از حدود مطوئن خارج نشويم .
راه حل پايداري زيست بوم :
براي پايداري زيست بوم شهر تهران بايستي ظرفيت زيستي و حامل اين ابر شهر را سنجيد و با تمام قوا به حفظ ، توسعه و توزيع مكاني مناسب آن آن همت گمارد . در اثر اجراي طرحهاي عمراني شهر سازي ، توسعه فضائي شهر و ساخت و سازهاي بي رويه تخريب باغات و فضاهاي طبيعي خصوصي در سالهاي قبل اثرات منفي شديدي به اين زيست بوم وارد شده است به نحوي كه با توسعه فضاهاي سبز در توزيعي مناسب و استاندارد تا حدي مي توان به جبران خسارت وارده اقدام نمود .
با گذشت زمان تغييرات مثبت و منفي در ظرفيت حامل كه مي تواند براي اندازه گيري عملي بودن فعاليتهاي مديريت بكار رود و مورد توجه جدي مسئولين و دست اندر كاران مديريت شهري در بخش حفظ و توسعه و نگهداري فضا هاي طبيعي قرار گيرد .